
۱۰ توصیه بیلی وایلدر برای نگارش یک فیلمنامه خوب
گلوی تماشاگر را بگیرید و رهایش نکنید
هنر و تجربه،رضا حسینی:یک داستان قدیمی هست که اورسن ولز جملهی نهایی آن را «معرکهترین لطیفه یکخطی تاریخ هالیوود» نامید. در مراسم تشییع جنازه هری کوهن در سال ۱۹۵۸، رییس هراسانگیز کلمبیا پیکچرز میپرسد که چهطور چنین جماعت عظیمی برای خاکسپاری کوهن آمده است، بیلی وایلدر هم این طور کنایه میزند: «خب، به مردم آن چیزی را بده که میخواهند.»
این داستان به احتمال قوی ساختگی است؛یعنی احتمالاً این جمله را فرد دیگری در مراسم یکی دیگر از اشخاص بانفوذ هالیوود گفته است. اما اینکه آن را به وایلدر نسبت میدهند به شهرت او به عنوان مردی با حس شوخطبعی تندوتیز و فهم درستش از الزامهای فیلمسازی عامهپسند برمیگردد. وایلدر در فیلمهایی مانند «سانست بولوار»، «بعضی داغش را دوست دارند»، «غرامت مضاعف» و «سابرینا» از مهارت و استادی فوقالعادهاش به عنوان یک کارگردان در روایت کارآمد داستانهایش بهره برد.
وایلدر در کشور پادشاهی اتریش-مجارستان (که در سال ۱۹۱۸ مضمحل شد) به دنیا آمد و در جوانی به آلمان نقل مکان کرد. او در آنجا به عنوان گزارشگر برای روزنامهای مشغول به کار شد. در اواخر دههی ۱۹۲۰ نوشتن فیلمنامه برای صنعت فیلم آلمان را آغاز کرد اما با صدراعظمی آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳ از این کشور گریخت. وایلدر پا به هالیوود گذاشت و فیلمنامهنویسی را ادامه داد. او در دههی ۱۹۳۰ به عنوان همکار فیلمنامهنویس شماری از فیلمهای موفق را به کارنامهاش افزود، از جمله «نینوچکا»(ارنست لوبیچ، ۱۹۳۹) و «آتشپاره» (هاوارد هاکس، ۱۹۴۱). در اوایل دههی ۱۹۴۰ اولین فرصتش برای کارگردانی یک فیلم هالیوودی را به دست آورد که در ادامهاش مجموعهای از موفقیتها رقم خورد. او در ۱۹۶۰ سه جایزه اسکار را برای تهیهکنندگی، نویسندگی و کارگردانی «آپارتمان» کسب کرد.
وایلدر نود ساله بود که کارگردان جوانی با نام کامرون کرو در سال ۱۹۹۶ به سراغش رفت تا نقش کوچکی را در «جری مگوائر» بازی کند. وایلدر «نه» گفت اما دوستی و رفاقتی بین آنها شکل گرفت. در طول سالهای بعد از آن، این دو حسابی درباره سینما و فیلمسازی با هم صحبت کردند و در ۱۹۹۹ کرو کتابی با عنوان «گفتوگوهایی با وایلدر» را منتشر کرد. یکی از بخشهای جالب کتاب، فهرستی از ده توصیه وایلدر در زمینهی فیلمنامهنویسی است که کرو در مصاحبهای با «نیویورک پست» دربارهاش گفت: «میدانم خیلیها این فهرست را کپی کردهاند و کنار ماشین تحریرشان گذاشتهاند چون واقعاً هیچ مدرسه فیلمسازی بهتر از گوش فرا دادن به توصیههای بیلی وایلدر نیست.»
۱- تماشاگر بیوفا و دمدمیمزاج است.
۲- تماشاگران را از گلو بگیرید و هرگز رهایشان نکنید.
۳- برای شخصیت اصلیتان یک مسیر روشن از وقایع را در نظر بگیرید.
۴- بدانید که میخواهید کجا بروید.
۵- هرچه در مخفی کردن نقاط عطف پیرنگتان ظرافت و زیرکی بیشتری داشته باشید، نویسنده بهتری خواهید بود.
۶- اگر با پرده سوم مشکلی دارید، مشکل واقعی در پرده اول است.
۷- توصیهای از لوبیچ: «اجازه دهید تماشاگران دو را با دو جمع بزنند. این طوری برای ابد عاشق شما میشوند.»
۸- در نوشتن نریشن دقت کنید تا آنچه را که تماشاگر خودش میبیند توضیح ندهید. به آنچه آنها میبینند بیفزایید.
۹- اتفاقی که در پرده دوم روی میدهد علل و انگیزههای پایان فیلم را مخفی میکند.
۱۰- پرده سوم باید با ضرب و حرکت پیوسته رشد کند و رشد کند و رشد کند تا اتفاق پایانی؛ و سپس نقطه اوج. وقتتان را به بطالت نگذرانید.