
کارگردان فیلم «قبیله» از نحوه ساخت فیلم با زبان اشاره میگوید:
یک فیلم صامت مدرن
هنر و تجربه – امیر محقق: وقتی فیلم میروسلاو اسلابوژپیتسکی اوکراینی به نام «قبیله» سال گذشته در بخش هفته منتقدین کن به نمایش درآمد، هیچ کس نمیدانست از فیلمی که تماما به زبان اشاره است، چه انتظاری داشته باشد. اما وقتی قبیله جایزه اول این بخش را گرفت از زیر سایه ویژگیظاهریاش بیرون آمد.
اسلابوژپیتسکی در اولین فیلم بلندش داستان نوجوانی ناشنوا به نام سرگئی را روایت میکند که در مدرسهای شبانه روزی ثبت نام کرده است. او خیلی زود وارد گروهی از بچههای سرکش میشود که در خارج از محیط کلاس، کارهای خلاف انجام میدهند. در خلال این فعالیتها و حضور بیشتر سرگئی در گروه، آشنایی او با دختر ناشنوایی دیگر باعث میشود تا جلوی این باند خلافکاری بایستد.
اسلابوژپیتسکی در قبیله موفق میشود تا داستانی تعلیقدار و بینقص را بدون استفاده از حتی یک دیالوگ، و در شرایطی که خودش هم از زبان اشاره سردرنمیآورد، روایت کند. این فیلم از سه هفته پیش در آمریکا اکران شدهاست. گفتوگویی با کارگردان فیلم قبیله را در مورد نحوه ساخت این فیلم میخوانید.
استفاده از زبان اشاره، ایده خلاقانه و بیان روایی بکری برای این قصه بود. اما فیلم تنها در این ویژگی خلاصه نمیشود. چطور به داستانی که در ذهنتان بود، رسید؟
بزرگترین مشکل، ساخت یک فیلم صامت مدرن بود. ما سبک متفاوتی برای داستانگویی انتخاب کردیم. در طول یک سال پس از نمایش در کن، با افراد زیادی که فیلم را دیدهاند، صحبت کردیم و متوجه نکته عجیبی شدیم. مخاطبان فیلم با شخصیت اول فیلم همذات پنداری میکنند. اما او هم خیلی بهتر از دیگر اعضای این قبیله نیست،بنابراین ما از ابتدا با او وارد این باند خلاف میشویم.
قبل از اینکه ایده این فیلم به ذهنتان برسد، ارتباطتان با جامعه ناشنواها چگونه بود؟
وقتی کودک بودم، مدرسهام کنار مدرسه شبانه روزی ناشنوایان بود. میدیدم که ناشنواها چگونه با هم ارتباط برقرار میکنند. وقتی تصمیم به سخت فیلم در مورد آنها گرفتم،ابتدا یک فیلم کوتاه ساختم،بعد به انجمن ناشنوایان اوکراین رفتم و هدفم را گفتم و آنها هم کمکم کردند. از آن به بعد، ناشنواهای زیادی را ملاقات کردم که برخی از آنها سوابق مجرمانه داشتند که از تعدادی از آنها برای فیلمم ایده گرفتم.
چطور موفق به این کار شدید، در حالی که خودتان زبان اشاره را بلد نیستید؟
یاد گرفتن این زبان خیلی سخت است. مثل یاد گرفتن زبان چینی میماند. ناشنوایان الفبای خودشان را دارند. از یک مترجم در این راه استفاده کردم.
پس دیالوگهای زبان اشارهای را چگونه نوشتید؟
فیلمنامه را با دیالوگهای معمولی و رایج نوشتم و بعدا به زبان اشاره ترجمه شد. خیلی جالب بود چون ناشنوایان نمیشنوند، دیالوگها را به نوعی متفاوت بیان میکنند. هنگام فیلمبرداری باید مترجم نیز بر کار بازیگران نظارت میکرد تا به درستی دیالوگها را بازی کنند.
بازیگران چگونه با این پروژه ارتباط گرفتند؟
برای همه آنها تجربهای جدید بود. بازیگر زن فیلم، یانا نوویکوا، مهندسی خوانده ولی رویای بازیگری داشتهاست. او به شهرکیف رفته و سعی کرده تا به تئاتر راه باز کند اما همه ردش کرده بودند. یکی دیگر از بازیگرانمان اهل روسیه است و به شدت اهل فیلم، او هر فیلمی را دیدهاست. بقیه گروه بازیگری کاملا بیتجربه بودند و به همین دلیل کارگاهها و تمرینهایی زیادی با هم داشتیم.
فکر میکنید بعد از این فیلم پیشنهاد دیگری برای بازیگری نصیبشان بشود؟
مطمئن نیستم، شرایط پیچیدهای دارد. بازیگر اصلیمان مدیر برنامهای در پاریس برای خود پیدا کرده و منتظر پیشنهادات است. یک بازیگر دیگر فیلم، که در حال تحصیل در رشته دندانپزشکی بود، بعد از بازی در این فیلم، دوربینی خریده و میخواهد عکاس شود؛ عکاس ناشنوایان. برخی از دیگر بازیگرانمان دارند تلاش میکنند تا فیلم کوتاه خودشان را بسازند.
چطور میفهمیدید بازی مناسب را از آنها گرفتهاید؟ به این دلیل میپرسم که زبان اشاره را نمیدانید.
فقط از غریزهام کمک گرفتم. در ذهنم تصور میکردم، ممکن است چگونه بازی کنند. سر صحنه سعی میکردم انرژی بازیگران را درک کنم. به دلیل تمرینهایی که داشتیم، پروسه فیلمبرداری شش ماه طول کشید. چون هر روز ضبط نمیکردیم. اما در تدوین کار راحتی داشتیم. چون کلا۷۴ برداشت گرفته بودیم.
بزرگترین چالش شما در انتخاب بهترین تکنیک فیلمبرداری چه بود؟
وقتی با بازیگران ناشنوا کار میکنید، نمیتوانید نماهای خیلی نزدیکی از آنها داشته باشد، چون باید زبان بدن آنها را در دوربین بگیرید. به همین دلیل نماهای لانگ شات زیادی داشتیم. البته چون مدیوم ما سینما بود، گرفتن لانگ شات طبیعی است و مناسب،اما اگر برای تلویزیون کار را میساختیم مجبور بودیم «مدیوم کلوزآپها»ی بیشتری بگیریم. گرفتن نماهای روی شانه از بازیگران هم کار سختی بود. ما جای دوربین را هم در کار عوض نمیکردیم. شاید دوربین را تکان میدادیم اما هیچگاه از دو نما و پرسپکتیو مختلف فیلم نگرفتیم. این کار مخاطب را درگیر میکند انگار که دوربین، چشم اوست.
تا کنون چه بازخوردی از جامعه ناشنوایان دریافت کردید؟
کمی استرس دارم چون ناشنوایان این فیلم، کاراکترهای چندان موجهی را بازی نمیکنند. اما وجه مشترک همه آنها ناشنوا بودنشان است. چه شخصیت مثبت چه شخصیت منفی. در نمایشهایی که فیلم کنار ناشنوایان داشته بازخوردهای خوبی دیدیم.
در اوکراین از فیلم استقبال شد؟
طبق استانداردهای اوکراین، استقبال خوبی از آن شدهاست. در اوکراین ۲۰۰ سالن سینما وجود دارد که قبیله در ۳۷ سالن اکران شدهاست. البته ما با فیلمهای دیگر رقابت نمیکنیم.
استقبال از فیلم در آینده و پروژههای بعدی شما تاثیر گذاشتهاست؟
سال خوبی را گذراندم و سفرهای زیادی رفتم. اما الان وقت خوبی است تا برای فیلم بعدیام پول جمع کنم. پروژه بعدیام در مورد حادثه چرنوبیل است. من در آنجا روزنامه نگار بودم و تمام مردم و پناهگاههای آن منطقه را میشناسم. تاکنون حمایت انجمن فیلم اوکراین و جشنواره روتردام را به دست آوردهایم.
داستان آن در گذشته اتفاق میافتد؟
نه، در مورد امروز است و نه خود حادثه.
فیلمنامهای هم برای ساخت به شما پیشنهاد شده است؟
بله ولی اکثرا اوکراینی هستند. برای یک فیلم تجاری آمریکایی طرحی در ذهنم دارم ولی هنوز کسی برای ساخت آن ابراز تمایل نکردهاست.