
بازتاب هنر و تجربه در رسانهها
پورحسینی: باشو در زمان خودش خوب دیده نشد
هنر و تجربه: تجهیز ۱۰۰ مجتمع فرهنگی برای نمایش فیلم محمدرسول الله (ص) و اضافه شدن آن به مجموعه مراکز نمایشی کشور قسمتی از صحبتهای حجتالله ایوبی رییس سازمان سینمایی بود که بیشتر مطبوعات کشور در روز یکشنبه چهارم مردادماه به آن توجه نشان دادند. رییس سازمان سینمایی همچنین از افزایش صد در صدی مخاطبین سینما در سال اخیر خبر داده است. اخبار مربوط به فیلمهای به نمایش درآمده در گروه هنر و تجربه نیز در روزنامهها و خبرگزاریهای سراسر کشور انعکاس یافتند.
روزنامه شرق در ستون «پنج دقیقه با…» با پرویز پورحسینی گفتوگو کرده است. پورحسینی در این گفتوگو به سوال اول در ارتباط با اکران فیلم «باشو غریبه کوچک» پاسخ داده است. فیلمی که در سکانس آخر آن پرویز پورحسینی در نقش شوهر نایی حاضر میشود. شوهری که به جایی در دوردست رفته و حالا بدون یکی از دستهایش بازگشته و با باشو مهمان خانواده روبرو میشود. پور حسینی به شرق گفته است: «باشو غریبه کوچک بهرام بیضایی پس از سالها دوباره اکران شده و خوشحالم، چون فیلمی بود که در زمان اکران خودش خوب دیده نشد. بنابراین در زمان حاضر اکران این فیلم برای نسلی که آن را ندیده بسیار قابل توجه خواهد بود و به نظر من این اکران محدود، اگر طولانیتر باشد بهتر میتواند کسانی که این فیلم را ندیدهاند جلب کند. در ضمن اطلاعرسانی بهتری هم لازم دارد.»
روزنامه صبا مصاحبه فرید فرخنده کیش با سایت هنر و تجربه را منعکس کرده است. در این گفتگو فرید فرخنده کیش درباره ماهیت تجربهگرایی در سینمای کوتاه و گروه هنر و تجربه به عنوان شاخصه مهم مدیریت سینمایی فعلی صحبت کرده است.
ماهنامه سینمایی فیلم نیز گفتگویی با محسن استادعلی انجام داده که در سایت این مجله درج شده است. در این گفتوگو که با تیتر «مسافران ایستگاه آخر» منتشر شده، استادعلی انگیزه خود را برای ساخت مستندی درباره مردان و تنهایی آنها شرح میدهد. «از مدتها قبل به این نتیجه رسیده بودم که بخش عمدهای از مستندها دربارهی زنهاست. خود من هم «سکوت» و «عادت میکنیم» را ساخته بودم و بدم نمیآمد این بار به زندگی مردان بپردازم؛ آن هم به گونهای که تماشاگر نسبت به آنها احساس همدلی کند. از خودم میپرسیدم آیا دنیای مردان هم میتواند مثل دنیای زنها برای ساخت فیلم جذاب باشد؟ بنابراین وقتی صحبت این خوابگاه به میان آمد توجهم جلب شد. فردای آن روز به همراه همان دوست، رفتم خوابگاه مورد نظر را ببینم. وقتی وارد شدم یک احساس قلبی به من گفت آن مکان، موقعیت خوبی برای کار کردن و فیلم ساختن است. اما دوستم که سعی میکرد تصمیم مرا عوض کند مدام زیر گوشم میگفت: «آخه چه چیز جذابی اینجا هست؟ آن هم لای یه مُشت آدم خسته و کوفته؟» اما حس من حتی قبل از اولین مواجههام با خوابگاه به وجود آمده بود. چون تعدادی از دوستانم – که تقریباً همزمان با من ازدواج کرده بودند – در یک محدودهی زمانی نزدیک به هم، از همسران خود جدا شدند و من شاهد تنهایی و افسردگی آزاردهندهی آنها بودم.»
استادعلی در این گفتگو با امید نجوان درباره شخصیتهای فیلم خود و رابطهای که با هرکدام از آنها و با خوابگاه برقرار کرده صحبت میکند. او درباره شروع کارش برای این فیلم میگوید: «از روزی که برای اولین بار وارد خوابگاه شدم تا زمانی که فیلم ساخته شد با وقفههایی حدود یک سال طول کشید؛ از زمستان ۹۰ تا نوروز ۹۱. حضور من در خوابگاه از حدود یک ماه قبل از شروع تصویربرداری پررنگ شده بود اما تا قبل از آن تقریباً هر هفته یا هر ده روز سری به آنجا میزدم. شبی که برای اولین بار به خوابگاه رفتم کنار همان میزی توی هال نشسته بودم که در فیلم هم دیده میشود. متوجه شدم هر چند دقیقه یک بار، در باز میشود و یک نفر خسته و کوفته میآید تو. بوی خاص و عجیبی شبیه بوی نا به مشام میرسید.»