
کارگردان «۳۱۶» چرا سراغ تهیهکنندگان نرفت؟
پیمان حقانی : هر تهیهکنندهای من را از دفترش بیرون میکرد
هنر و تجربه – قاسم فتحی: جلسه نقد و بررسی فیلم«۳۱۶» عصر شنبه با حضور سینما دوستان ، پیمان حقانی و محمد رضا مقدسیان کارگردان و منتقد ،در سینما هویزه مشهد برگزار شد. جلسه نقد و بررسی این فیلم به خاطر مضمون و ایده جذاب آن به صحنه جذاب بحث و گفتوگو کارگردان فیلم درباره نوع نگاه کارگردان و شیوه نوشتن فیلمنامه با تماشاگران همراه بود.
همه چیزم برای ساخت این فیلم فروختم
پیمان حقانی کارگردان فیلم در ابتدای جلسه به ایده و مشکلات ساخته شدن این فیلم پرداخت : «فیلم ۳۱۶ حاصل یک جسارت است. یعنی اینکه تو ایدهای داری بعد همان ایده تو را هل میدهد به سمت ساخته شدن بعد با چند نفر مطرح میکنی، چشمانشان برق میزند و تو فکر میکنی ایده خیلی خوبی است. بعد دوباره ایده را با عوامل مطرح میکنی. عواملی که از جرگه دوستانت هستند، چون تو پول نداری. چون میدانی با فیلمنامهای که فقط برمبنای پا و کفش و لب و دهن جلو برود هیچ تهیهکننده سراغت نمیآید و احتمالا تو را هم از دفترش بیرون میکند! بنابراین شما مطلقا سراغ تهیهکننده نمیروی، بلکه میروی سراغ چیزهایی که داری. »
حقانی به مشکلات ساخت فیلم اشاره میکند و میگوید دوربین و ماشینش را برای این کار فروخته است:« بعد از ماشین و دوربینم ، هر چیزی که دور و اطرافم بود را هم فروختم تا بالاخره فیلم ساخته و هم اکران شد.»
این فیلم به شدت به رمان«تریسترام شندی» وابسته است
حقانی از تاثیر ادبیات و رمان ««تریسترام شندی» در ساخت این فیلم گفت و تاکید کرد فیلمش آغازی راهی است برای همنشینی بیشتر ادبیات و سینما:« این شروعی است برای اینکه ببینیم میشود در یک فیلم شخصیت اصلی را ندید آن هم در یک فیلم«بیوگرافیوار»؛ یعنی شما میخواهید فیلمی را بسازید درباره زندگی یک زن و تماشاگر او را نبیند.»
او درباره شکسته شدن قاعده فیلم در نشان دادن پا و کفش گفت: «معتقدم سینمای داستانی در کسلکنندهترین فیلمهایش هم باید جذاب باشد. شما هیچ آدمی را پیدا نمیکنید که به خاطر خودآزاری بنشیند «تاراکوفسکی»، «بِلا تار» یا «آنجولوپوس» نگاه کند. اینکه او مینشیند و فیلمهای اَمثال این فیلمسازان فیلم را میبینید برای این است که از تصاویر لذت ببرد. بنابراین سینمای داستانی چون رسالت قصهگویی دارد، محکوم به جذابیت است. من برای اینکه فیلمم جذاب باشد باید جاهایی قاعده خودم را بشکنم، ولی درست و به موقع. درست است که فیلم درباره کفشها و پاهاست اما قرار نیست که فقط اینها را نشان بدهیم. در واقع اساس قصه ما کفش و پاست. ما در سینما چیزی داریم به اسم«نمای عمومی» خب چرا نباید از این نما استفاده شود برای اینکه فضا را به مخاطب القا کنیم. من این فضا را نشان میدهم ولی دارم سعی میکنم که قصه را با همان کفش و پاها را تعریف کنم.»
۳۱۶ از مواد زاید تصویری ساخته شده است
در ادامه جلسه محمد رضا مقدسیان ۳۱۶ را اثری جذاب دانست : «وقتی شنیدم کل فیلم بر مبنای پا و کفش است ، فکر کردم چه ایده جذابی . وقتی فیلم اکران شد
رفتم تا فیلمی از گروه هنر و تجربه ببینم و به قول خودم حمایت کنم. فیلم را که دیدم گفتم عجب فیلم خوبی ، اصلا نیازی به حمایت من و امثال من ندارد. »
وی افزود: «کار مهمی که به نظر من پیمان حقانی انجام داده این است که از نماها و المانهایی که در سینما دورریز محسوب میشود، استفاده کرده است. شما وقتی یک فیلم سینمایی را تماشا میکنید احتمالا مهمترین چیزی را که میبینید ستاره فیلم است ، شکل و شمایل و صورت و لباس و خیلی چیزهای دیگر. در واقع در فیلمهای دیگر کارگردان خیلی به شما نمایی از کفشها و با بند کفش را نشان نمیدهد. یا مثلا سایههای که در فیلم میبینید غیر از سبک اکسپرسیونیسم ، سایههای در سینمای ایران خیلی دیده نمیشود مگر اینکه شما خیلی اتفاقی آن را ببینید و در بیشتر مواقع هم هیچ معنایی ندارد مگر این که من منتقد بخواهم معنایی برای آن بتراشیم.»
مقدسیان نکته مثبت فیلم را جذابیت بصری آن میداند : «در واقع پیمان حقانی براساس یک سری زواید سینمایی یا مواد تصویری دست دوم و سوم در سینما، فیلمسازی کرده است. او دست میگذارد روی ذائقه بصری مخاطب و اتفاقا موفق هم بوده است. او از داشتهای بصری خودمان استفاده میکند و به بهترین شکل ممکن آنها را دوباره به خودمان برمیگرداند. او دارد به نوعی ادای دین میکند به بهترین قابهایی که در سینما بسته نشده است.»
فیلم در هیچ ژانری قرار نمیگیرد
کارگردان فیلم «مردی که گیلاسهایش را خورد» در ادامه به مبحث ژانر و دستهبندی فیلم ۳۱۶ اشاره کرد : «این فیلم در هیچ ژانری قرار نمیگیرد ولی وامدار ژانرهای زیادی مثل فانتزی، درام، کمدی، مستند است. وقتی من چند دقیقه از پلانهای مستند را در یک فیلم داستانی قرار میدهم طبیعتا دارم کار مستند هم میکنم. » حقانی درباره ناملایماتی که در بابت فیلمش تحمل کرده گفت: البته که به هیچ کسی ربطی ندارد که من همه زندگیم را بابت این فیلم فروختم. خب من دیوانهام! ولی چرا کسی نباید خبردار شود که جوانی آمده تجربهای جدیدی کرده و چنینی فیلمی با چنین ایدهای ساخته که تبلیغات چندانی هم نداشته است. به هر حال تجربه کردهام و نمیتوانم بگویم که یک شاهکار ساختهام. اما نمیدانم چرا از این داستانها و این تجربهها حرفی زده نمیشود. میخواهم بگویم اگر هنر و تجربهای در کار نبود،شاید فیلمسازی پیمان حقانی هم متوقف میشد.»
هیچکس دلش برای شما نمیسوزد
حقانی روند تحقیق، فیلمبرداری و تدوین فیلم را تا لحظه آخر و حتی تا نمایش فیلم عنوان میکند و میگوید: ما سه ماه برای این فیلم فیلمبرداری کردیم ولی بعدش دیدیم یک چیزهایی کم است. بنابراین دوباره شروع کردیم به نوشتن و فیلمبرداری کردن. در این بین تجربههای شخصی من و فیلمبردار خیلی به ما کمک کرد. مثلا قصه حمامی که در فیلم مشاهده میکنید برای پدر دوست من اتفاق افتاده بود. نکته دیگر اینکه ما برای ساخت این فیلم خیلی تحقیق کردیم و پروسه تحقیقات وقت زیادی را از ما گرفت. چون ما هر چه جلوتر میرفتیم، قصه جدید و تجربه جدیدی را کشف میکردیم که دوست داشتیم به قصه اضافه کنیم. این را هم بگویم برای تولید این فیلم و نوشتن فیلمنامه واقعا شبکههای اجتماعی کمککننده بودند. این را بگذارید بگویم: بدون پول، با یک دوربینی که عکاسها داخل همین سالن دارند ، میتوانید بروید فیلم بسازید و به قول تارانتینو اصلا منتظر هیچ تهیهکننده نباشید. هیچکسی دلش برای شما نمیسوزد. این تجربه پانزده سال فیلمسازی من است.»