هنر و تجربه: سینماتک خانه هنرمندان دوشنبه پنجم مرداد مستند «جام حسنلو» از ساخته‌های محمدرضا اصلانی را به نمایش گذاشت و پس از پایان نمایش فیلم نشستی با حضور محمدرضا اصلانی کارگردان فیلم، سعید عقیقی به عنوان منتقد و کیوان کثیریان برگزار شد. این یکصد و سیزدهمین جلسه سینماتک خانه هنرمندان بود.

محمدرضا اصلانی در ابتدای این نشست به روند ساخت این فیلم در سال ۱۳۴۶ اشاره کرده و گفت: «این فیلم در سال ۱۳۴۶ فیلمی غریب و دور از ذهن به شمار می رفت و مخالفت های زیادی را برانگیخت، حتی کسانی که به ما سینمای آوانگارد تدریس می کردند نیز از پرداخت بودجه برای ساخت چنین فیلم هایی انتقاد کردند. پس از ساخت آن، حدود دو سال نفس کشیدن هم برایم سخت شده بود اما در ادامه فریدون رهنما فیلم را ترجمه کرد و به سینماتک فرانسه فرستاد که در آنجا مورد تحسین قرار گرفت و به همین مناسبت شب فیلم های کوتاه ایرانی را برگزار کردند. این امر موجب تعدیل نگاه های خصمانه در سینمای ایران شد و من توانستم دوباره به این عرصه برگردم.»

اصلانی ادامه داد: «اوایل سال گذشته فیلمخانه ملی ایران برای ترمیم نسخه اول فیلم ابراز تمایل کرد و من نیز از صدا و سیما خواستم کپی فیلم را در اختیار ما بگذارند اما با وجود پادرمیانی برخی از مدیران با نفوذ صدا و سیما این اتفاق نیفتاد و متوجه شدیم نگاتیو فیلم را هم گم کرده‌اند. جای شگفتی است که فیلم‌هایی که متعلق به گنجینه سینمای ایران هستند، این گونه در آرشیوها نابود می‌شوند، گویی این آرشیوها نه برای نگهداری از فیلم‌ها که برای نابود کردن آن‌ها برپا شده‌اند. این شکل نگهداری از فیلم‌ها، خیانت به فرهنگ این مملکت محسوب می‌شود.»

این کارگردان سینمای ایران در مورد ساخت نسخه دوم فیلم نیز گفت: «خوشبختانه موزه ایران باستان برای ساخت نسخه جدید نهایت همکاری را با ما داشت. بنیاد نخبگان نیز بودجه‌ای پژوهشی برای آن تعریف کرد و توانستم بر اساس همان دکوپاژ، فیلم را به شکل رنگی بازسازی کنم. با این وجود، این فیلم کپی فیلم قبل نیست و دچار تغییراتی شده است.»

سعید عقیقی نیز «جام حسنلو» را از نمونه‌های سینمای آوانگارد ایران دانست و گفت: «سینمای داستان گوی ایران بیشتر از مدل پاورقی و روحوضی وام گرفته است، مدل‌هایی که با داستان‌گویی ارسطویی تضاد دارند و این خود از برخورد کج ما با دلالت‌های ارسطویی ریشه می‌گیرد. استراتژی شعر در مقابل استراتژی پاورقی قرار می‌گیرد و می‌بینیم که اکثر سینماگران آوانگارد ایران به نحوی درگیر شعر هستند. در این شکل از سینما، تصویر صرفا بهانه‌ای برای داستان گفتن نیست. جوانانِ سازنده فیلم «جام حسنلو» در آن زمان با ادبیات و فرهنگ کهن ایرانی و همین طور بخشی از تفکر غرب آشنا بوده‌اند. آن‌ها راه‌حل میانه‌ای را انتخاب کردند و بر روی پل لرزانی گام گذاشتند، چرا که می‌خواستند راه‌حل‌هایی برای دریافت استراتژی شاعرانه به زبان تصویر پیدا کنند. این تقریبا مشابه کار پازولینی در سینماست که در آن سیلان تصویریِ ناشی از برخورد تصاویر، نوع داستان‌گویی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. کمتر سینمای مستندی در دنیا وجود دارد که در آن تا این حد از روایت شاعرانه و متون کهن استفاده شود.»