
هنر و تجربه ـ زهرا عزیزمحمدی:«اعترافات ذهن خطرناک من» و «من دیهگو مارادونا هستم» دو فیلم به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی است که در جشنواره فجر سال گذشته در بخش هنر و تجربه حضور داشتند؛ ویژگی مشترک هر دوی این فیلمها قرار گرفتن در مرکز توجه منتقدان و تماشاگران در جشنواره سیو سوم بود. نمایش فیلم اعترافات ذهن خطرناک من و همچنین همکاری جواد نوروز بیگی به عنوان تهیهکننده با کارگردانهای جوان سینمای ایران؛ دلیلی شد برای گفتوگو با تهیهکنندهای که ظاهرا از خطر کردن و وارد شدن به فضاهای امتحان نشده نمیهراسد. آنچه میخوانید بخش اول گفتوگوی ما با جواد نوروزبیگی است.
به بهانه اکران فیلم اعترافات ذهن خطرناک اینجا هستیم اما میخواهم دامنه بحث را کمی گستردهتر کنم و درباره تهیهکنندگی فیلمهای هنری و تجربهگرا حرف بزنیم. در آغاز میخواهم بدانم شما به عنوان تهیهکننده اساسا چه فیلمی را واجد شرایط اکران در هنر و تجربه میدانید و چه فیلمی را دارای این شرایط نمیدانید؟
تعریف هنر و تجربه در کشور ما کمی بد دارد جا میافتد. طبیعتا فیلمهایی که با وسواس و حساسیت خاصی ساخته میشوند و خود فیلم از همان ابتدا قصد ندارد داد بزند که میخواهم گیشه را تسخیر کنم و حرفهایی برای گفتن دارد. این گونه فیلمها خود را اینطور معرفی میکنند که میخواهم خود را در جهان و در یک سطح بالاتر نشان دهم، فیلمی نیستم که بخواهم به سادگی از جزئیات بگذرم و صرفا برای سرگرمی ساخته نمیشوم . در واقع فیلمهای هنر و تجربه فیلمهایی بسیار سخت و سنگین هستند. اما برخوردی که در ایران با این عنوان میشود طوری است که انگار باید به فیلمهایی که در آستانه ورود به آرشیو هستند یا به آن پیوستهاند، فرصتی برای دیده شدن داده شود. با درایتی که آقای علمالهدی به خرج دادهاند، توانستهاند،طی این یک سال هنر و تجربه را طوری جا بیاندازند که تهیهکنندهها بدانند هم میتوانند از این فیلمها درآمد داشته باشند و هم فیلمها از زمان بیشتری برای اکران برخوردار خواهند شد و در هیاهوی اکران عمومی گم نمیشوند. درست است که هنر و تجربه معضل اکران در سینما را که خیلی از فیلمها پشت آن مانده بودند حل کرده و برای یک سری از فیلمها به حیاط خلوت تبدیل شده اما به نظر من باید حواسمان باشد که جایگاه رفیعی برای هنر و تجربه درنظر بگیریم. من برای اکران «اعترافات…» و «بهمن» خودم آمدم سراغ هنر و تجربه. بخش مهمی از بحث درباره هنر و تجربه بحث درآمدزایی آن برای صاحبان فیلم است. من پا را از اکران فراتر گذاشتم و حتی به آقای علمالهدی گفتم که قصد دارم فیلمی را که امسال با کمال تبریزی میسازم به هنر و تجربه بدهم، در واقع از پیش از تولید برای آن برنامه ریزی کردهام.
چرا انتخاب شما برای اکران «اعترافات…» هنر و تجربه بود اما برای «من دیهگو مارادونا هستم» چنین تصمیمی نگرفتید؟
دلم میخواست برای «من دیهگو مارادونا هستم» هم همین اتفاق بیافتد اما ما ابتدا اکران عید را گرفته بودیم که شرایط تغییر کرد و اکران دوم عید نوروز را به ما دادند و فکر کردیم از این فرصت استفاده کنیم اما همچنان دل من میخواست که آن را به هنر و تجربه بدهم. به هر حال باید این را هم در نظر بگیریم که کارگردان هم در پخش فیلم حق دارد و باید بتوانی نظرش را تامین کنی. همچنان که درمورد اعترافات… هم من و هم آقای علمالهدی با هومن سیدی جلساتی داشتیم و او را مجاب کردهایم که هنر و تجربه برای اکران این فیلم مناسب است. درواقع درمورد این مساله من باید نگران باشم که به پولم میرسم یا نه ولی طبیعتا این احترامی است که باید برای کارگردان قائل باشیم.
وقتی فیلمنامهای دست شما میرسد که رویکرد تجربهگرا دارد یا کارگردان آن فیلم اولی و جوان است، معیار شما برای اینکه تصمیم بگیرید به پذیرفتن تهیهکنندگی چیست؟
معیار اولیه فیلمنامه مناسب است، چه در بخش هنر و تجربه باشد چه نباشد. در مرحله دوم کارهای آن کارگردان را نگاه میکنم و توانایی او را میسنجم. معمولا خیلی زمان میبرد که بتوانم با یک کارگردان فیلم اول کار کنم. اینطور نیست که بلافاصله بعد از خواندن فیلمنامه پیشتولید را شروع کنیم. مثلا همین الان کاری را که تا پای کلید خوردن فیلمبرداری پیش رفته بود تعطیل کردم، چون گفتم فیلمنامهاش باید درست شود. بنابراین خیلی سخت است که بخواهی با یک کارگردان فیلم اول کار کنی. الزاما همه کارگردانهای فیلم اولی فیلمهایشان متعلق به هنر و تجربه نیست اما طبیعتا میتواند گرایش بیشتری به این سمت داشته باشند. مثلا در حال حاضر فیلمنامهای به من ارائه شده که کمی به ماهی و گربه شباهت دارد؛ تک پلان است و کل داستان در یک قطار میگذرد و دوربین بدون کات کل فضای قطار را زیرورو میکند. قصه آن هم فوقالعاده جذاب است. چند ماه است درگیر آن هستیم و همچنان داریم روی آن کار میکنیم. حتما آن را به ثمر میرسانیم و ساخته و اکران میشود.
نقش تهیهکننده صرفا یک نقش اجرایی نیست. هشتاد درصد حضور و تاثیر او است که باید هنری و در خدمت قصه باشد. این نقش را باید از انتخاب عوامل در پیشتولید تا مرحله مونتاژ و صداگذاری در نظر گرفت. به طور کلی تهیهکنننده باید در تمام بخشهای هنری فیلم دقت ویژهای داشته باشد، مخصوصا در فیلمهای خاصتر
در تولید چنین فیلمهایی چقدر شما به عنوان تهیهکننده با کارگردان و ایدههای خلاقانهاش همراهی میکنید؟ دستش را برای تجربهگرایی باز میگذارید و ریسکش را میپذیرید؟
در واقع ما در فیلمهای اول دست کارگردان را میگیریم و با هم راه میرویم. این مسیر را چند سالی است که مدام میرویم و میآییم و ما تهیهکنندهها هستیم که باید با کارگردانهای اول جلو بیاییم و حتی اگر جاهایی احساس خطر میکند به او بگوییم خطرناک نیست، پایت را بگذار! حتی در سکانسهایی که غیرمعمولتر است پیشنهاد میکنم دو برداشت بگیر، یکی آن طور که خودت فکر میکنی و یکی هم اینطور که ما میگوییم. این همراهی ادامه پیدا میکند تا فیلم به انتها برسد. معمولا ما تهیهکننندهها برای فیلمهای اول نقش حمایتی زیادی داریم و انرژی خیلی بیشتری هم صرف میکنیم تا مسیر را نشان آنها بدهیم. اگر یک لحظه حواسمان نباشد میبینیم کارگردان از مسیر منحرف شده و به بیراهه میرود. برای من بارها این اتفاق افتاده… وقتی یک کارگردان فیلم اولی از مسیر منحرف میشود خیلی سخت میتوان او را بازگرداند چرا که دچار ناراحتیهای روحی میشود و بودجه محدود فیلم با اطمینان کمی که به کارگردانهای اول وجود دارد برنمیگردد و هزار مشکل دیگر…
با این حساب شما نقش هدایتگر تهیهکننده را در سینمای ایران چقدر موثر میدانید؟
نقش تهیهکننده صرفا یک نقش اجرایی نیست. هشتاد درصد حضور و تاثیر او است که باید هنری و در خدمت قصه باشد. این نقش را باید از انتخاب عوامل در پیشتولید تا مرحله مونتاژ و صداگذاری در نظر گرفت. به طور کلی تهیهکنننده باید در تمام بخشهای هنری فیلم دقت ویژهای داشته باشد، مخصوصا در فیلمهای خاصتر. شاید حتی با جابهجایی یک دیالوگ مسیر فیلم تغییر کند و تهیهکننده باید حواسش را به همه این جزییات جمع کند.
خیلی اوقات کارگردانها نسبت به دخالت تهیهکننده در امور هنری جبههگیری میکنند. منشا این اختلاف نظرها کجا است؟
فیلمی که تهیهکننده بخواهد ساز خودش را بزند و کارگردان ساز خودش را، بهطورقطع فیلم خوبی نمیشود. نمیگویم با چنین مواردی مواجه نبودهام ولی حتی در چنین شرایطی هم فیلم را رها نکردهام و بالاخره سعی کردم کارگردان را متقاعد کنم، این اختلاف نظرها را برطرف کنیم چون این فیلم است که باید نجات پیدا کند و تمام این کنار آمدنها یا کوتاه نیامدنها در جهت فیلم است و ربطی به مسائل شخصی تهیهکننده و کارگردان ندارد. خدا نکند فیلمی در این دردسر بیافتد چون در نهایت فیلم نه به کارگردانش تعلق دارد و نه به تهیهکننده. اگر دقت کنید در تمام فیلمهایی که تهیه کردهام، خوشبختانه کارگردان و تهیه کننده کنار هم ایستادهاند و هیچ اعتراضی به وجود نیامده. امیدوارم این مسائل برای دیگران هم پیش نیاید چون معتقدم نگاه هنری تهیهکننده نه تنها کمتر از سایر عوامل نیست بلکه باید بالاتر از همه آنها باشد. مطمئنم اگر تهیهکننده در تمام مراحل مثل خود کارگردان برای فیلمش وقت نگذارد، فیلم دچار مشکل میشود چون تهیهکننده و کارگردان هر دو صاحبان اصلی آن اثر هنری هستند.
بخش دوم گفتوگو با جواد نوروزبیگی
عکس:یاسمن ظهور طلب