
در مراسم نکوداشت بهرام بیضایی به بهانه اکران «باشو غریبه کوچک» طالبینژاد ، طوسی و پوریا بیان کردند :
مسئله فیلم گفتوگوی خرده فرهنگها است/ باشو بارزترین نمونه سینمای ملی محسوب میشود
هنر و تجربه ـ زهرا عزیزمحمدی: روز گذشته۲۵ مرداد ۹۳ خانه هنرمندان میزبان جمعی از سینماگران و هنرمندانی بود که به بهانه اکران دوباره فیلم «باشو غریبه کوچک» به همت گروه هنر و تجربه گرد هم آمده بودند تا خاطره آن فیلم و یاد بهرام بیضایی را زنده و از عدنان عفراویان تقدیر کنند. این مراسم که از ساعت ۱۷ و با نمایش این فیلم در تالار ناصری خانه هنرمندان آغاز شد با امضای پوستر فیلم و ضبط پیامهای تصویری برای استاد بهرام بیضایی توسط هنرمندان ادامه پیدا کرد.
آتیلا پسیانی، مجید مظفری، خسرو معصومی، محمد رحمانیان، واروژ کریم مسیحی، ایرج رامینفر، پرویز پورحسینی، حسن آقا کریمی، سیروس تسلیمی، جعفر پناهی، هوشنگ گلمکانی، احمد طالبینژاد، محمد متوسلانی، امید روحانی، افشین هاشمی، سپیده عبدالوهاب، بهتاش صناعیها، محمد سریر، محمدرضا درویشی، امیر پوریا، هادی آفریده ، کیوان مهرگان و مجید قاریزاده از جمله مهمانان شرکت کننده در این مراسم بودند.
پورحسینی: بیضایی گمشدهای در تئاتر داشت
ساعت ۱۹ مراسم گرامیداشت بهرام بیضایی به طور رسمی آغاز شد و کیوان کثیریان مجری این برنامه، جلسه را با یاد کردن از نام و جای خالی بهرام بیضایی در سینمای ایران آغاز کرد. او یادآوری کرد:« باشو غریبه کوچک فیلمی است که در بخش خاطره سینمای هنر و تجربه به اکران درآمده و امروز دوباره دور هم جمع شدهایم تا در کنار چهرههای ماندگار و شاخص سینمای ایران یاد این فیلم را گرامی بداریم.» سپس از پرویز پورحسینی بازیگر باسابقه تئاتر و سینما دعوت کرد تا درباره همکاری با بهرام بیضایی در این فیلم صحبت کند.
پرویز پورحسینی در ابتدای سخنان خود گفت:« کار کردن با بهرام بیضایی که کارگردان اندیشمندی است بسیار برای یک بازیگر آموزنده است؛ مخصوصا در تئاتر . قصد دارم بیشتر درباره تئاتر بیضایی صحبت کنم چون دوستان دیگر حتما درباره سینمای او صحبت خواهند کرد. بهرام بیضایی به این دلیل که اصولا نمایش ایران را به خوبی میشناسد همواره در کارهای خودبرای نسل بعدش راهگشا بوده.»
او با اشاره به تجربه بازی در نمایش «کارنامه بنداربیدخش» که بهرام بیضایی آن را در سال ۷۶ روی صحنه برد گفت:« این کار از آن جهت که بیضایی در آن به نقالی میپرداخت بسیار ارزشمند بود. او معتقد بود ما گمشدهای در تئاتر داریم و آن نمایشهایی است که در قهوهخانهها اجرا میشده، همینطور تعزیهخوانیها و نقالیها. وقتی از او پرسیدم برای چه میخواهی ما نقالی را تجربه کنیم گفت برای اینکه ما هنرپیشهای نداریم که نقال باشد و من دلم میخواهد ببینم یک نقال نمایشی مثل این را چگونه بازی میکند. البته من و مهدی هاشمی هرگز نقال نبودهایم اما هر کدام یک طرف صحنه تک گویی میکردیم و این مونولوگها به دیالوگ تبدیل میشد.»
پور حسینی در ادامه سخنانش روحیه خستگی ناپذیر بهرام بیضایی هنگام کار را یادآوری کرد:« قرار بود این کار را در سالن چهارسو اجرا کنیم اما بهرام بیضایی ما را به فرهنگسرای نیاوران برد تا آنجا تمرین کنیم. میگفت میخواهم حجم ریههایتان زیاد شود، چون این حجم از متن را باید در یک ساعت و با نفس پر بازی کنید و فضای تئاتر شهر اکسیژن دسته چندمی برای ریههای شما دارد. ظهر که میشد خود آقای بیضایی میرفت برای ما غذا میگرفت و در جواب اظهار شرمندگی ما میگفت: شما خسته میشوید و من به انرژی شما نیاز دارم.»
این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون تاکید کرد:« هر لحظه، هر ساعت و هر روزی که این شخصیت بزرگ در سینما و تئاتر ایران حضور ندارد یک خسران بزرگ است. هر کجای دنیا بود برای شخصی مثل بهرام بیضایی استودیو و مدرسهای ساخته بودند و او به تولید کارهایش ادامه میداد ولی ما اینجا قدر او را نمیدانیم.»
طوسی: قهرمانهای آثار بیضایی غریبههایی هویتمند هستند
سخنران بعدی این مراسم جواد طوسی بود. او با بیان اینکه امروز ما در موقعیتی هستیم که لازم است نسبت به رخدادهای تاریخ سینمای خودمان بازنگری داشته باشیم گفت:« بهرام بیضایی به شکلی واقع بینانه فیلمسازی تاثیرگذار و صاحب سبک در جمع فیلمسازان موج نوی سینمای ایران است. فیلمسازی که تعریف درستی را از فیلمساز مولف ارائه داد. او فیلمساز و نمایشنامهنویسی است که اصرار دارد در اثر خود غریبههایی حضور داشته باشند که قرار است هویتمندی را رقم بزنند، هیچ گاه آدمهای منفعلی نیستند و همواره در مسیر و سفری که به ناگزیر آن را طی میکنند تفاهم را در برابر تقابل قرار میهند.»
او درباره ویژگیهای آثار بیضایی اضافه کرد:«در کنار همه این شخصیتها واژگانی وجود دارد که برای بهرام بیضایی حالتی تقدیسگونه پیدا کرده است؛ آیینها و اسطورهها. از نگاه بهرام بیضایی مردم عادی هم قابلیت اسطوره شدن دارند. مثل نایی “در باشو غریبه کوچک”. اگر بخواهیم شخصیتهای زن را در کارنامه فیلمسازی بهرام بیضایی دنبال کنیم از رعنای “غریبه و مه” به تارا میرسیم که پایمردانه تا آخر خط عشق میرود و در همه این نگاهها گونهای نوزایی دیده میشود. زمانی به نگاه کنایه آمیز بیضایی از محوریت زنانگی میرسیم که جامعه التهابات اجتماعی معاصر خودش را در “سگکشی” و “وقتی همه خوابیم” تجربه میکند و او فضایی ترکیبی میان واقعیت، تخیل و کابوس را به تصویر میکشد که مرز آن واضح و مشخص نیست. این دنیاها میتواند موافقین یا مخالفین خودش را داشته باشد ولی واقعیت انکارناپذیر فیلم سازی در قد و شمایل بهرام بیضایی را به هیچ وجه نمیتوان منکر شد؛ فیلمسازی که به شدت علاقهمند ذات و زبان سینما است.»
این منتقد سینما درباره فیلم باشو غریبه کوچک هم گفت:« باشو نگاه منصفانه و تاریخنگارانه یک فیلمساز است نسبت به سرزمین خودش. قطع نظر از اینکه در زمان خودش مورد نگاهی نفی کننده و تخطئهآمیز قرار گرفت ولی به هر حال در سیر و تسلسل تاریخی ارزشهای فیلم باشو بیش از پیش عیار خودش را پیدا میکند. فیلمی که با وحدت و همدلی میخواهد با تهاجمی که به این سرزمین صورت گرفته رو به رو شود. میبینیم که بهرام بیضایی در سکانس پایانی فیلم خود چقدر با همدلی و همراهی فارغ از هر گونه رنگ پوست و لهجه دشمن واقعی را مقابل دید من و شما قرار میدهد که باید در برابرش صفآرایی کرد.»
جواد طوسی تاکید کرد:« نمایش فیلم باشو غریبه کوچک محمل و بهانهای است برای اظهار ارادت نسبت به فیلمسازی فهیم و باشعور که جای خالی او در گستره سینما و فرهنگ ما به شدت احساس میشود.»
باشو غریبه بزرگ
در این بخش از مراسم کیوان کثیریان از عدنان عفراویان بازیگر نقش باشو که حالا سی سال بزرگ تر شده بود خواست تا چند کلمهای با حاضرین صحبت کند. عدنان در ابتدای صحبتهای خود جای بهرام بیضایی و سوسن تسلیمی را خالی کرد. و با اشاره به شرایط سخت زندگی خود گفت:« تمام اعضای خانواده من از دنیا رفتهاند و با اتاق کوچکی که در آن زندگی میکنم و دکهای که آن را میگردانم روی پای خودم ایستادهام. امیدوارم خداوند دوباره آقای بهرام بیضایی را سر راهم قرار دهد تا این بار فیلم باشو غریبه بزرگ را با هم بسازیم.»
در ادامه کثیریان با توضیح مسائلی که عدنان عفراویان در سالهای گذشته با آن دست به گریبان بوده اظهار امیدواری کرد تا مشکلات باقیمانده در زندگی او از طریق مسئولین و کمک و همدلی هنرمندان حل شود و از حسن آقاکریمی دستیار بهرام بیضایی در فیلم باشو غریبه کوچک دعوت کرد تا روی سن بیاید.
حسن آقا کریمی که در باشو دستیار بیضایی بود، دیدن این فیلم را بعد از سی سال تداعی کننده تمام خاطراتی دانست که هنگام ساختش برای گروه سازنده آن داشته و از محدودیتهای مالی و کمبود امکاناتی که برای تولید این فیلم وجود داشت اظهار تاسف کرد:« وقتی قرار بر این شد که آقای بیضایی این فیلم را کار کنند شرایط مالی و امکانات خوبی در اختیار ایشان قرار نگرفت ،به دلیل اینکه در آن زمان شایع بود فیلمهای آقای بیضایی زمانبر و هزینهبر است. مدیرعامل وقت کانون این جسارت را به خرج داد تا امکان ساخت این فیلم را که اصلا کار آسانی نبود برای بهرام بیضایی فراهم کند و فیروز ملکزاده که هم فیلمبردار و هم مجری طرح باشو… بود تعهد کرد تولید این فیلم با بودجه خیلی محدود و در مدت زمانی که به نسبت فیلمهای قبلی آقای بیضایی بسیار کوتاه بود، انجام شود. شاید این فیلم از معدود فیلمهای ایشان است که در کمتر از دو ماه فیلمبرداری آن به پایان رسید.»
او توجه ویژه بهرام بیضایی را به عدنان یادآوری کرد و با ذکر خاطرهای از دوران فیلمبردرای فیلم باشو… گفت:« وقتی عدنان سر فیلم آمد جثه بسیار کوچک و ضعیفی داشت و یکی از دغدغههای آقای بیضایی نگرانی برای وضعیت جسمانی او بود. اگر دقت کنید در طول فیلم و هر چه زمان جلو میرود وزن عدنان بیشتر میشود و این تفاوت در پلانهای انتهایی فیلم کاملا مشهود است.»
حسن آقا کریمی در بخش دیگری از سخنانش از علیرضا زرین تهیه کننده این فیلم یاد کرد و با معرفی خود به عنوان نماینده تهیهکننده توضیحاتی را پیرامون مشکلاتی که برای نمایش فیلم پس از تولید در سال ۱۳۶۴پیش آمد، یادآور شد:« کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تنها ارگانی است که در ساخت فیلم نیازی به پروانه ساخت ندارد اما برای نمایش عمومی فیلمهایش نیاز به پروانه نمایش از وزارت فرهنگ و ارشاد دارد. فیلم در آن زمان برای دریافت پروانه نمایش به ارشاد ارائه شد اما این وزارتخانه به دلایل خودش و با اعتراض به یک صحنه ویژه صلاح نمیدانست در آن زمان نمایش داده شود.»
آقاکریمی با تاکید بر اینکه کانون شرایط مالی مساعدی ندارد گفت:« در شرایط فعلی خود را موظف دانستیم هدیهای تقریبا معادل بودجهای که سی سال پیش برای ساخت فیلم صرف شده برای عدنان در نظر بگیریم.» و پس از اهدای این هدیه به عدنان عفراویان اعلام کرد که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از پیشنهاد مطرح شده در مراسم یعنی اهدای عواید فروش فیلم به عدنان عفراویان استقبال میکند و از ریاست گروه هنر و تجربه درخواست کرد به این پیشنهاد جامه عمل بپوشاند.
طالبینژاد: مسئله فیلم «باشو…» گفتوگوی خرده فرهنگها است
احمد طالبی نژاد دیگر مهمان این مراسم بود که پیرامون بهرام بیضایی و فیلم باشو غریبه کوچک صحبت کرد. او در ابتدای سخنانش و در واکنش به یکی از نقدهای جواد طوسی به فیلم «باشو…» گفت:« تم فیلم بهرام بیضایی همدلی است. از اول تا آخر فیلم شاهد تلفیق یا درهمآمیزی آیینها به شکل متقارن هستیم. جایی در فیلم میبینیم باشو به شیوه مرسوم جنوبیها طبل میزند و بچهها حرکاتی انجام میدهند که متعلق به منطقه شمال و گیلان است. اساسا مضمون فیلم، همان مضمون است که از بیت همدلی از همزبانی خوشتر است درمییابیم.»
این منتقد سینما ادامه داد:« این فیلم حتی ارتباط مستقیمی هم با جنگ ندارد، هر چند در آن دوران تمام مسائل اجتماعی به نوعی به جنگ ربط پیدا میکرد. یکی از سوءتفاهمهایی که باعث توقیف سه چهار ساله فیلم شد همین برداشتهای اشتباهی است که آن زمان از فیلم شده بود؛ تهدیدهای و ترسهایی که در آن زمان درمورد اکران آن صورت میگرفت. این در حالی است که اساسا فیلم موضوعش چیز دیگری است. مسئله فیلم گفتوگوی خرده فرهنگها است؛ به نوعی پیشگویی آنچه در دهه هفتاد در جریان سیاسی کشور رخ میدهد یعنی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها. خوشبختانه بهرام بیضایی همیشه از این دست پیشگوییها در همه کارهای خود چه پیش از انقلاب و چه پس از آن دارد.»
پوریا: باشو غریبه کوچک بارزترین نمونه برای تعبیر سینمای ملی محسوب میشود
امیر پوریا آخرین سخنران جلسه بود که صحبتهای خود را با یادآوری اولین مواجههاش با فیلم باشو غریبه کوچک آغاز کرد:« نیمه دهه شصت بود و پنج سال قبل از آنکه نوشتن در مجله فیلم را آغاز کنم. به عنوان خواننده مجله در چند شماره پیاپی میدیدم که در بخش رویدادها که شرایط تولید یا اکران فیلمها را در هر ماه گزارش میداد نام چند فیلم همیشه در قسمتی که وضعیت نمایششان نامشخص بود تکرار میشد. دو تا از آن فیلمها “حاجی واشنگتن” مرحوم علی حاتمی و باشو غریبه کوچک بهرام بیضایی بودند که حتی اسمشان هم برای من کنجکاوی برانگیز بود.»
او با اشاره به صحبتهای مطرح شده درباره علل و عوامل عدم نمایش فیلم بهرام بیضایی گفت:«همیشه وقتی این مسائل اتفاق میافتد بعدها و در گذر تاریخ نگرانها، دلواپسها و توقیف کنندهها تصمیمگیریها و عملکرد خود را انکار میکنند و این اتفاق در طول تاریخ بارها و بارها تکرار میشود. اما نکتهای که طعنه تاریخی است این است که امروز آن دو فیلم جزو بزرگترین نمونههای پدیدهای در سینمای ایران هستند که تا ده پانزده سال بعد از آن حتی عبارت آن ساخته نشده بود . منظورم تعبیر سینمای ملی است. باشو غریبه کوچک به میزانی فیلم ملی ایرانی محسوب میشود که یک بیننده خارجی برای آن بیننده نامناسبی است چرا که با یک زیرنویس همه دیالوگهای آن را متوجه میشود. در حالی که بیننده ایرانی به نسبت درک و دانش خود از لهجهها و گویشهایی که در فیلم است با آن ارتباط برقرار میکند. این فهم در طول فیلم و پروسه شکلگیری ارتباط نایی و باشو که یک رابطه مادر و فرزندی و فراتر از آن است به وجود میآید که چقدر چند قومیتی بودن این کشور در مقایسه با بسیاری از سرزمینهای جهان منحصر به فرد است و چقدر بینیازیم از این فهم دقیق تعابیر و واژگان و زبان.» او اضافه کرد:« این مفهوم را که فیلمی به جایگاهی از تاثیر عاطفی و انسانی برسد که فقط همکیشان فیلمساز و شخصیتهایش بینندگان درست آن باشند، به ندرت در جای دیگر جهان میتوان پیدا کرد.»
این نویسنده و منتقد سینمایی ادامه داد:« چنین فیلمی در فاصله سال ۶۴ تا ۶۹ توقیف میشود و سالها بعد همه تصمیمگیرندگان میگویند «ما نبودیم!». حداقل میتوان نتیجه گرفت که همین امروز دیگر این اشتباه را تکرار نکنیم. جالب اینجا است که درباره هر کدام از توقیفها باید فکر کنیم تا یادمان بیاید مدیر وقت سینمایی و تصمیم گیرنده چه کسی بوده. فهم همین ماجرا برای کسی که در هر مقامی قرار میگیرد کار سختی نیست که بداند او نخواهد بود و فیلمی مانند باشو بعد از او همچنان باقی خواهد ماند. »