
ماهنامه هنروتجربه – مجید برزگر:به نظرم این چندماهی که از طرح «هنر و تجربه» میگذرد فرصت خوبی است برای آنکه سر برگردانیم و نگاهی منتقدتر و آسیبشناسانه کنیم و ببینیم چشمانداز آیندهمان چه خواهد بود.
گفتن چندباره این نکته که «طراحی و بیش و پیش از آن، اجرایی کردن این طرح اگر نگویم مهمترین، که یکی از مهمترین کارهای سازمان سینمایی وقت و مدیران امروز سینماست» همچنان خالی از فایده نیست؛ فرصت مهمی که سینماگران حوزه یکسر متفاوتِ جریان اصلی سینما و تماشاگران سینمای «هنر و تجربه» سالها از داشتنش محروم بودند و حالا این امکان به دست آمده؛ امکان نمایش فیلمهایی که – علیرغم مخالفت عجیب و گاهی کودکانه گروهی – بخشی از سینمای ایرانند؛ اگر نگوییم بخشِ مهمی از آن. فیلمهایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه قبول کنیم و چه نکنیم مهمترین اتفاقات همه تاریخ سینمای ایران را رقم زدهاند؛ در طول دست کم هشتاد سال. و از زمان «حاجی آقا، آکتور سینما» تا امروز.
حالا در این فرصت ِ تاریخی، فیلمهایی از سینماگران همنسل من امکان نمایش محدود پیدا کردهاند و با تصمیم مدیران طرح، بخشی از تاریخ سینما و فیلمهای حالا کلاسیک شدهمان هم، به شکلی محدودتر اکران شدند. درهمین مدت کوتاه، «هنر و تجربه» به نظرم جای خود را پیدا کرد و محبوب هم شد. توانست با بضاعت اندک خود، فارغ از حامیان مالیِ تاجر و ستارگان جریان اصلی، راهی تازه به سینمای ایران نشان دهد. راهی که بود اما گروه زیادی اگرچه با افتخاراتش سخنرانیها کردند و عکسها گرفتند و حتما پسِ پُشتِ مخالفتهاشان حسرتِ داشتن و ساختن چنین آثاری را میخوردند، سعی کردند نبینندش. یا انکارش کنند و هنوز پافشاری کنند که این سینما نیست و آن که ما میگوییم سینماست.
این چند ماه گذشت. فیلمهایی هم اکران شد. فیلمهایی پرطرفدار و کم طرفدار و بسیار رادیکال و متوسط و فیلمهایی پرجایزه و تحسین شده و تازه به نظرم حالا وقت پوست انداختن است. وقت تصمیمهای بزرگتر. وقت آنکه در شکل اجرایی «هنر و تجربه» تغییراتی به وجود آید. حالا وقت آن است که «هنر و تجربه» جوابگو باشد. جوابگوی مخالفان. جوابگوی موافقان. در شکلِ اجرایی و انتخاب فیلمها و چینش و تبلیغات و چه و چه. کمکم باید دست از ذوقزدگی برداشت و با احترام و ستایش از همه آنها که پای اجرای این طرح ایستادند، تعارف نکرد و مثل تازگیِ خود فیلمها، ایدههای تازه و جوان وارد کرد. شورای سیاستگذاری به نظرم حالا باید تصمیمات بزرگ بگیرد و ملاحظه را کنار بگذارد. همچنان که در انتخاب و نمایش بسیاری از این فیلمها چنین کرد. حالا وقت بازنگری است و اگر نخواهیم طرح شکست بخورد باید مدام تازه شویم. تعارف را کنار بگذاریم و تعاریفمان را تازه کنیم. معیارهامان را بشناسیم و تبیینشان کنیم. این که امروز میبینیم تعارف است. بیتعارف فیلم انتخاب کنیم. در سالنهای محدودی که داریم و نمیدانیم تا کِی خواهیم داشت گزیدهتر باشیم. خیالمان جای دیگری بود. خوب هم بود. اما نشد. جاهایی نشد. کِی و کجا طرحهای تازه بیاشکالند؟ اکران فیلمِ کوتاه مثلا. به نظرم امروز میتوان در آن تجدید نظر کرد. آمارها را ببینیم. نمایش آنها تجربه ناکامی بود. حالا میشود محدودش کرد به یک سالن و پاتوق و ساعاتی مشخص در هفته مثلا. فیلمهامان زیادند و سالنها کم و جدولها پیچیده. شاید بشود بین این شکل نمایش و شکل سنتی اکران، راه جدیدی جُست. میشود از همان انرژی بیپایانی که منجر به ساخت این فیلمها شده است در برنامهریزی و طراحی شیوههای جدید کمک گرفت. به نظرم «هنر و تجربه» بایستی به مثابه یک کلوپ و سینماتک بتواند از همه ظرفیتهای اعضا و فیلمسازانش استفاده کند. مثل هر جریان و نهضتی؛ اگر شکل «اداره» و به دنبالش رفتار «کارمندی» به خود بگیرد – در همه زمینهها – باخته است. برنامهریزی «دستبهعصا» برای فیلمهایی که اینقدر «رها» فکر شدهاند و ساخته شدهاند، آفت است.
*عنوانِ مطلب نام فیلمی از اینگمار برگمان