
۱۲ ویژگی کمترشناختهشده سینمای وس اندرسن (بخش دوم)
جهان بیپایان فیلمسازِهنرمند
هنر و تجربه، رضا حسینی: در بخش اول این مطلب پنج ویژگی مؤلفگونه از سینمای شگفتانگیز وس اندرسن بررسی شد. در اینجا میتوانید هفت مورد بعدی را بخوانید تا بیش از گذشته در لایههای زیرین آثار این فیلمساز مستقل توانمند کاوش کرده باشید.
بخش اول بررسی ویژگیهای کمترشناختهشدهی سینمای وس اندرسن
۶- کنشهای پس از حادثهی محرک
در حالی که لحظههای دراماتیک فراوانی در فیلمهای وس اندرسن وجود دارند، این لحظهها بهندرت از محرکهای داستانی پیشی میگیرند. اتفاق ناگواری در خارج صحنه یا در قالب فلاشبک روی میدهد که معمولاً یک یا دو بار بیشتر به آن اشاره نمیشود؛ و روایت حول شخصیتهایی میچرخد که هر کدام بهنوعی تحت تأثیر حادثهی ناگوار قرار گرفتهاند.
تنوع این حوادث اغلب شامل فروپاشی عصبی، خیانت، طلاق یا بارداری میشود.والدین یا دوستان یا عاشقان یا هر کس دیگری میمیرد و این اتفاقی است که پیش از سلسله اتفاقهای داستان اصلی فیلم روی میدهد. در «راشمور»، دومین فیلم بلند وس اندرسن، مکس با مرگ مادرش دستوپنجه نرم میکند،خانم کراس مرگ شوهرش را تجربه کرده، و آقای بلوم هم درگیر خیانت همسرش است. چون همهی این اتفاقها پیش از آغاز داستان روی دادهاند، ممکن است ما این موضوع را نادیده بگیریم که اینها همان نیروهای محرکی هستند که وقایع داستان فیلم را پیش میبرند.
فقط در صحنهی استخر است که به خیانتی که به آقای بلوم شده، اشاره کوچکی میشود. اشارهی فیلم به مرگ مادر مکس هم خیلی گذرا است، و در صحنهای صورت میگیرد که مکس از ماشین تحریری استفاده میکند که این نوشته را بر خود دارد: «آفرین، مکس! دوستت دارم، مادر.»به همین شکل چیز زیادی هم درباره مرگ ادوارد اپلبی، شوهر مرحوم خانم کراس گفته نمیشود.
ما شاید این ویژگی آثار اندرسن را به حساب تیزبینی و مهارت او بگذاریم، اما استفاده از این ساختار منسجم در فیلمهای اخیرش نشان میدهد که اندرسن در حقیقت ترجیح میدهد به کاوش و فهم این واقعیت بپردازد که این شخصیتها چهطور با این حوادث ناگوار در بلندمدت کنار میآیند، تا اینکه صرفاً به نمایش تجربهی اولیه درد و رنج آنها بسنده کند.
۷- ارجاعهای سینمایی
به خاطر سبک بصری بهشدت منحصربهفرد اندرسن، اغلب ارجاعهای سینمایی آثار او احتمالاً از دید باتجربهترین تماشاگران و خورههای فیلم هم دور میماند. در حالی که به نظر میرسد کوئنتین تارانتینو صحنههای الهامبخشش از دیگر فیلمها را بازسازی میکند، اندرسن این صحنهها را جابهجا و به گونهی یکدستتری با هم تلفیق میکند.
در کتاب دوجلدی مت زولر سیتز که مجموعهای از گفتوگوها با وس اندرسن و همکارانش است، او به برخی از فیلمهای مورد علاقهاش اشاره کرده است که میتوانید ادای دین اندرسن به آنها را در آثارش ببینید، البته به شرط اینکه با دقت کافی نگاه کنید! اولین ارجاع بصری به سال ۱۹۹۴ و اولین فیلم کوتاه اندرسن با عنوان «Bottle Rocket» برمیگردد؛ فیلمی که دو سال بعد نسخهی بلندش نیز با همین نام توسط اندرسن ساخته شد. دو شخصیت اصلی فیلم در کنار یک ماشین پینبال با هم صحبت میکنند، درست مثل شخصیتهای «چهارصد ضربه» فرانسوا تروفو. در نسخهی بلند همین فیلم نمای زیر آبی وجود دارد که در واقع ادای دین به «فارغالتحصیل» مایک نیکولز است؛ و همین طور صحنهی استخر در فیلم «راشمور».از «هرولد و ماد» و «تاپ گان» گرفته تا «در بارانداز» و کارتونهای چارلی براون، فقط چند نمونه از ادای دینهای سینمایی دو فیلم بلند اول اندرسن به آثار محبوبش هستند. این ارجاعها در کارنامهی اندرسن به قدری زیاد هستند که نمیشود اینجا به همهی آنها اشاره کرد اما میتوان گفت که اغلبشان از چشم متعهدترین خورههای سینما هم دور ماندهاند و همین موضوع میتواند بهانهی تمامعیاری برای کاوش مضاعف در آثار او باشد.
۸- نظم و ادب
تقریباً هر کنش شخصیتهای آثار اندرسن با احترام نسبت به دیگر شخصیتها به نمایش درمیآید. در «Bottle Rocket» شخصیتهایی که اوئن و لوک ویلسن نقشهای آنها را بازی میکنند، سارقانی هستند که «بارنز و نوبل» نامیده میشوند؛ اسمهایی که یادآور چهرههای سرشناس و خوشنام هستند. آنها حتی در میان عمل تجاوزکارانهی دزدی که شامل ماسکها و سلاحهای گرم میشود، همچنان بهنوعی ادب را رعایت میکنند. مدیر فروشگاه به آنها میگوید: «شما ولگردها نباید من را ابله خطاب کنید.» که یکی از آنها در پاسخ میگوید: «آقا… کیسههای بزرگتری برای این اطلسها یا فرهنگهای لغات دارید؟»
در فیلم «زندگی در آب با استیو زیسو» دو آدم بد داستان، ند و کلاس، بر سر جلب مهر و توجه استیو زیسو با یکدیگر دعوا میکنند. آنها ابتدا به یکدیگر مشت میزنند اما بعد خیلی مؤدبانه درباره این با هم بحث میکنند که کدام مشت را کی زده است و…
شخصیتهای آثار اندرسن حتی در میان بزرگترین آشفتگیها نیز موفق میشوند «بارقههایی هرچند کمسو از تمدن» را به نمایش بگذارند. این طور به نظر میرسد که شخصیتهای او چیزی را به نمایش میگذارند که روزگاری در این «مسلخ بیتمدن و وحشیانه با عنوان انسانیت» شناخته میشد.
۹- بیتربیتی
در عین حال فیلمهای اندرسن انواع درشتی و بیادبی را هم در خود مخفی کردهاند. یکی از این موارد زبان شخصیتهاست. بجز «قلمرو طلوع ماه» همهی آثار اندرسن در این زمینه از دوز کافی برخوردارند. در این میان شخصیتهای زن فیلمهای اندرسن بهندرت فحش میدهند. من بعد از کلی زیرورو کردن فیلمها فقط به یک مورد برخوردم که آن هم از زبان آنجلیکا هیوستن در «زندگی در آب با استیو زیسو» درمیرود. آیا زنان از مردان باادبترند؟ ظاهراً وس اندرسن این طور فکر میکند.
۱۰- نامهربانی با حیوانات
در «تننبامهای باشکوه» موشهای سفید از لحاظ ژنتیکی اصلاح شدهاند. در همین فیلم سگی با ماشین زیر گرفته میشود. سگ دیگری در «قلمرو طلوع ماه» با تیرکمان کشته میشود. در «دارجیلینگ محدود» یک مار از بین میرود. در «هتل بزرگ بوداپست» گربهای از پنجره به بیرون پرتاب میشود؛ و در «آقای فاکس شگفتانگیز» موشی روی صندلی الکتریکی نشانده و کشته میشود.
با اینکه مرگ آدمها تا پیش از «هتل بزرگ بوداپست» بهندرت و آن هم با لطافت در فیلمهای اندرسن دیده میشود، مرگ حیوانات از همان ابتدا بخشی از آثار اندرسن بوده است.
۱۱- فاقد نگاههای جنسیتی
فیلمهای اندرسن تقریباً به طور کامل فاقد نگاههای جنسیتی و تمایلات جنسی هستند. این رویکرد مطابق با حساسیت کودکی است که خلاقانهترین جوابها را برای پاسخ به این سؤال که «بچهها چهطور به وجود میآیند؟» میسازد ولی همیشه آن قدر خجالتی است که نمیتواند آنها را با صدای بلند بیان کند.
۱۲- اهمیت مسلم آثار هنری
آثار هنری و بهخصوص کتابها نقش بسیار مهمی در جهان داستانی فیلمهای اندرسن دارند. آنها حتی گاهی وقتها در مرکز صحنه و قابها قرار میگیرند. وس اندرسن در گفتوگویی با پل هولدنگرابر در سال گذشته، درباره فرانسوا تروفو و ژانلوک گدار صحبت کرد و بهترتیب از اهمیت کتابها در آثار تروفو و کتابخوانی در فیلمهای گدار گفت: «تقریباً هر فیلمی از تروفو اقتباسی از کتابی است که او دوست دارد؛ و فیلمهایش مملو از کتابها هستند. حضور فیزیکی کتابها بخشی از اغلب فیلمهایش را به خود اختصاص داده است و احتمالاً در هیچ فیلمی به اندازه «فارنهایت ۴۵۱» کتاب وجود ندارد. درست است که در این فیلم کتابها از بین میروند ولی فیلم مملو از آنهاست. من هم در این علاقهمندی سهیم هستم چون کتابها داستانهای بزرگی را در خود جای دادهاند.»
این علاقه و شیفتگی اندرسن به کتابها از لحاظ بصری باعث شده است که نماهای پرشماری از فیلمهای او با کتابها پر شوند و آنها در بیشتر موارد در دست شخصیتها قرار بگیرند. از لحاظ مضمونی هم کتابها انگار دربرگیرندهی داستانهای فیلمها هستند. «تننبامهای باشکوه» و «آقای فاکس شگفتانگیز» با کتابهای همنامی آغاز میشوند. «هتل بزرگ بوداپست» هم با یک کتاب آغاز میشود و با همان کتاب همبه پایان میرسد. دختر نوجوانی در ابتدای داستان کتابی را در دست گرفته است که بعد از پایانبندی داستان اصلی همچنان آخرین صفحههایش را میخواند.
در «قلمرو طلوع ماه» هم این طور به نظر میرسد که وقایع بهواسطهی یک نقاشی جان میگیرند. نقاشی ساحل، به ساحل واقعی پیوند میخورد که دیگر وجود خارجی ندارد. این فیلمها یک پیام آشکار دارند: هنر و بهخصوص کتابها از داستانها نگهداری میکنند و در واقع داستانها درون کتابها وجود دارند و به حیاتشان ادامه میدهند.