هنر و تجربه- امیر محقق: این روزها در نیویورک برای ویم وندرس کارگردان صاحب سبک آلمانی، بزرگداشتی برپاست که طی آن فیلم‌های کل دوران فیلم‌سازی او به نمایش درمی‌آیند و خودش نیز پس از هر نمایش، در مورد آثارش با مخاطبان گفت‌وگو می‌کند. وب سایت ایندی وایر به این بهانه در مورد چگونگی تغییر ماهیت فیلم‌سازی او نسبت به دهه‌های قبل، شیوه سه بعدی، سبک فیلم‌سازی‌ وندرس و مقایسه نوع سرمایه گذاری بر روی فیلم‌ها به نسبت اوایل دوران فیلم سازی‌اش، با او به صحبت نشسته که متن آن را در زیر می‌خوانید.

خیلی از فیلم‌سازان دوست ندارند در مورد فیلم‌های قدیمی‌شان حرف بزنند. آن‌ها بیشتر ترجیح می‌دهند که در مورد فیلم آخرشان بحث و گفت‌وگو کنند.

من هم همین‌طور هستم.

واقعا؟ در این چند سال اخیر مجبور بوده‌ای تا فیلم‌های اولت را دوباره ببینی، در بزرگداشت‌ها حرف بزنی و فیلم‌هایت را هم دوباره مرمت کنی.

شوخی می‌کنم. اگر دوست نداشته باشم راجع به آن‌ها حرف بزنم پس با مرمت آن‌ها کار بیهوده‌ای کرده‌ام. مرمت برخی از آن‌ها بین شش هفته تا شش ماه طول کشیده است چون بدجوری آسیب دیده بودند. اما الان خوشحالم که سالم‌اند و بقیه می‌توانند به تماشایشان بنشینند.

به نظرت پروسه سرمایه‌گذاری و تولید در فیلم‌سازی نسبت به اوایل دوران کارت یعنی در دهه ۷۰ و ۸۰ چقدر تغییر کرده‌است؟

به نظرم خیلی تغییر کرده‌است. در دهه ۷۰ تنها یک نوع تولید فیلم وجود داشت. می‌توانستی انتخاب کنی روی ۳۵ یا ۱۶ میلی متری، سیاه و سفید یا رنگی فیلم‌برداری کنی و این تنها انتخابت بود. امروز اما شیوه‌های زیادی برای فیلم‌سازی وجود دارد. می‌توان خیلی گران‌تر از حد تصور زمان ما فیلم بسازی و یا همین‌طور خیلی ارزان‌تر. بودجه‌بندی و آماده سازی یک فیلم کاملا تغییر کرده است. اگر فیلم‌نامه خوبی نداشته باشی نمی‌توانی فیلم بسازی.

حتی اگر کارگردان نام آشنا و بزرگی باشی؟

اگر کارگردان بزرگی باشی که وضعیت بدتر است. اگر فیلم اولی باشید، آزادی بیشتری دارید. اگر اسمتان بزرگ باشد همه می‌خواهند ببینند چه فیلم‌نامه‌ای دارید. فکر ساختن یک فیلم بدون داشتن فیلم‌نامه‌ای کامل، امروز قابل تصور هم نیست. من خودم برخی از فیلم‌هایم را بدون داشتن حتی یک صفحه فیلم‌نامه ساختم. ولی اگر الان می‌خواستم «سلاطین جاده» را بسازم، از هر سازمان یا نهادی که می‌خواستم برای آن پول بگیرم من را بیرون می‌انداختند. هیچ کسی مایل نیست، روی فیلمی سرمایه گذاری کند که کارگردانش می‌گوید هم‌زمان با فیلم‌برداری سناریو را می‌نویسیم.

اگر دوست نداشتم راجع به فیلم های قدیمی‌ام  حرف بزنم پس با مرمت آن‌ها کار بیهوده‌ای کرده‌ام. مرمت برخی از آن‌ها بین شش هفته تا شش ماه طول کشیده است چون بدجوری آسیب دیده بودند. اما الان خوشحالم که سالم‌اند و بقیه می‌توانند به تماشایشان بنشینند

 دوست دارند از همه چیز مطمئن باشند.

برای همین هم سینما بیشتر از قبل چهره یک صنعت را به خود گرفته است. قبلا بیشتر حس می‌شد که فیلم‌سازی جزیی از هنر است و یک زبان و فرمی از ارائه و نمایش. اگر امروز به کسی بگویید که می‌خواهم فیلمی بسازم که در مورد وضعیت سینماهاست و در آن دو نفر در آلمان سفر می‌کنندو به شهرهای کوچکی که تنها یک سینما دارند و آن هم درحال از بین رفتن است، سر می زنند حتما به من می‌گویند یک فیلم‌نامه بنویس و دوباره برگرد. اما دهه‌های قبل می‌توانستم همین فیلم را در مدت زمان طولانی فیلم‌برداری کنم و بودجه هم بگیرم. الان زمان فیلم‌برداری باید کوتاه باشد اما در مراحل پس از تولید بیشتر روی آن کار کنید. قبلا با وجود تدوین خطی یکی دو ماه بیشتر سر تدوین فیلمم وقت نمی‌گذاشتم. اما الان در دوران سینمای دیجیتال، نزدیک به یک‌سال باید در اتاق تدوین بمانید. بعد از آن هم باید شش ماه روی صدای فیلم کار کنید. به همین دلیل کار کند پیش می‌رود. سرمایه گذاران هم اغلب به فیلم‌نامه ایراد می‌گیرند و می‌گویند که بیشتر روی آن کار کن و دوباره برگرد.

تامین بودجه یک مستند چه فرقی با فیلم داستانی دارد؟

در ده سال گذشته بیش از هر دوره‌ای مستند ساخته‌ام چون میزان آزادی بیشتری در این حوزه دیدم. در مستند مردم بیشتر قبول می‌کنند که شما تنها یک دستور العمل کوتاه داشته باشید و فیلم‌نامه‌ای در کار نباشد. ممکن است باور نکنید اما دانشجویان من حتی برای ساخت اولین فیلم مستندشان نیز با فیلم‌نامه جلو می‌روند. چون همه دنبال امنیت می‌گردند؛ می‌خواهند قبل از این‌که شروع به کار کنی بدانند فیلمت چه شکلی خواهد شد. من خیلی شانس آوردم که در دهه ۷۰ کارم را شروع و به مدت ۱۰ سال، سالی یک فیلم می‌ساختم. تنها فیلم‌ساز زنده‌ای که الان این کار را انجام می‌دهد، وودی آلن است. آلن یک ماشینی در خودش دارد که در زمستان فیلم‌نامه می‌نویسد، بهار پیش‌تولید می‌کند، در تابستان فیلم‌برداری می‌کند و پاییز هم تدوین کارش را انجام می‌دهد. این روند را حفظ کرده اما تنها کسی است که در دنیا این کار را انجام می‌دهد.

البته همه فیلم‌هایش خوب نیستند.

بستگی به سبک فیلم‌سازی‌ دارد. من در دهه ۷۰ تنها کسی بودم که این کار را می‌کردم. در دهه ۸۰ کمی اوضاع پیچیده شد. «همه چیز روبه راه خواهد شد» پنج سال ساختش طول کشید و «نمک زمین» هم سه سال. از آغاز تا شکل گیری و پایان. برای همین می گویم سینما صنعتی‌تر شده است.

وندرس

الان باید فیلم را فروخت و موارد غیرخلاقانه زیادی دخیل است.

بله الان باید ایده‌تان را پیچ (pitch) کنید و آن‌را برای جذب سرمایه به سرمایه‌گذار ارائه کنید. من در دهه ۷۰ هیچکدام از فیلم‌هایم را پیچ نکردم. حتی معنی این کلمه را هم نمی‌دانستم. دانشجویان من اکثرا به من می‌گویند که «می‌شود به ما کمک کنیم تا بهتر پیچ کنیم؟». الان می‌دانم چطور این کار را بکنم.

جامعه سینمایی الان خیلی همه گیر شده‌است. فیلم‌سازان و منتقدان و مخاطبان همه با هم به صورت آنلاین ارتباط برقرار می‌کنند. یک کارگردان می‌تواند به سرعت نظر مردم را در مورد فیلمش بخواند. صنعت سینما بزرگ‌تر شده، جشنواره‌ها و پوشش فیلم‌ها بیشتر شده‌است. به نظرت جامعه سینمایی در دهه‌های اخیر چقدر تغییر کرده‌است؟

وقتی کارم را شروع کردم همه چیز بر اساس دوستی‌ها و همکاری بود. سینمای آلمان در سیطره یک همکاری بی‌سابقه بود، بین ۱۵، ۲۰ فیلم‌ساز که به هم کمک می‌کردند. چون هیچکدام‌مان به تنهایی حتی نمی‌توانستیم فیلم بسازیم چه برسد به پخش آن. حتی اگر فیلم همدیگر را دوست نداشتیم به یکدیگر کمک می‌کردیم. الان تصور چنین چیزی غیرممکن است. همه چیز رقابتی شده. فیلم‌‌ها با نگرانی و اضطراب زیادی ساخته می‌شوند. اگر فیلم با مخاطب ارتباط نگیرد، همه چیز خراب می‌شود. فیلمی مثل «بال‌های اشتیاق» (بهشت بر فراز برلین) اگر امروز اکران می‌شد، هیچ شانسی نداشت و محو می‌شد. حتی در موقع اکران خودش نیز نیاز به گذشت زمان داشت تا جا بیافتد. ولی گذر زمان آن را به یک اثر کلاسیک تبدیل کرد. امروزه فیلم‌های خیلی خوبی داریم که این اتفاق برایشان نمی‌افتد. در دهه ۷۰ بیشتر صبوری به خرج داده می‌شد و فیلم‌ساز جوانی مثل من در آن موقع می‌توانست بدون آنکه حرفه‌اش در خطر قرار بگیرد، یکی دو فیلم بد هم بسازد. در این دوره و زمانه اگر فیلم اول‌تان خوب نباشد، شرایط برای ساختن فیلمی بعد از آن خیلی سخت می‌شود.

در دهه ۷۰ بیشتر صبوری به خرج داده می‌شد و فیلم‌ساز جوانی مثل من در آن موقع می‌توانست بدون آنکه حرفه‌اش در خطر قرار بگیرد، یکی دو فیلم بد هم بسازد. در این دوره و زمانه اگر فیلم اول‌تان خوب نباشد، شرایط برای ساختن فیلمی بعد از آن خیلی سخت می‌شود

تعدادی از فیلم‌هایت از جمله آخرینش «همه چیز رو به راه خواهد شد»را به صورت سه بعدی (۳D) ساخته‌ای. در چند سال اخیر جزء کسانی بوده‌ای که مدافع استفاده از این شیوه برای فیلم‌های درام و نه فقط فیلم های فانتزی یا اکشن هستند. چه ویژگی درباره فرمت ۳D تو را به خود جذب می‌کند؟ به نظرت چه پتانسیلی در آن وجود دارد؟

شاید برای مخاطب آمریکایی عجیب باشد اما من آن‌را به خاطر نزدیکی و صمیمیتی دوست دارم که برای مخاطب در ارتباطش با فیلم به همراه دارد. همکاران فیلم‌سازم در آمریکا ۳D را با جلوه‌های ویژه و سر و صدای مهیب و اکشن تلفیق می‌کنند. اما به نظرم فرمت سه بعدی، گرما و ارتباط نزدیکی با تماشاچی برقرار می‌کند. راه خوبی برای کشف دنیا و گفتن قصه‌های واقعی است.البته نگرانم که این شیوه بدون آنکه درست کشف شود از دور خارج شود. حتی در مورد استفاده از ۳D در «همه چیز رو به راه خواهد شد» خیلی‌ها می گویند که در این فیلم نباید استفاده می‌شد، تلاش می‌کنم  برایشان توضیح دهم که چرا این کار را کرده‌ام. من مدافع این ایده هستم که شیوه سه بعدی قادر به انجام کارهایی است که هیچ کسی فکرش را هم نمی‌کند.

فکر می‌کنم با فیلم‌یرداری در استودیو و جلوی پرده سبز موافق نباشی. به نظرت استفاده از جلوه‌های ویژه قابل قیاس با فیلم‌برداری در دنیای واقعی است؟

حوصله‌ام سر می‌رود وقتی فیلمی می‌بینم که می‌دانم بازیگرانش واقعا در آن محل نبوده‌اند. الان همه می‌دانند که اگر فیلمی با لوکیشن فضایی ساخته‌اید قطعا بازیگران در آنجا نیستید. الان مردم می‌دانند که فیلم‌ها با زندگی واقعی‌شان کاری ندارند و این به تعریف سینما تبدیل شده است. به نظرم فیلم‌ها می‌توانند به شکل قشنگی زندگی ما را روشن کنند. یک حس وابستگی به واقعیت دارم و به نظرم راز زندگی و این که زنده بودن در این دوران چه حسی دارد را باید از این طریق نشان داد. هر چند که این روش دیگر منسوخ شده‌است.

فیلم‌های خودت این کار را می‌کنند.

بله. دلیلش این است که من هم کم‌کم منسوخ به حساب می‌آیم.

من این‌طور فکر نمی‌کنم.

به حرفت اعتماد می‌کنم.

برچسب‌ها: