
ماهنامه هنروتجربه – محمدرضا مقدسیان: هومن سیدی در «اعترافات ذهن خطرناک من» بازهم سراغ دغدغه همیشگی خودش یعنی روابط و رخدادهای حول و حوش بزه و تبهکاری و آسیبهای اجتماعی مرتبط با این مقوله رفته است و با روایت مراودات حاکم میان طبقه بزهکار و آسیبخورده از بزه، داستان فیلمش را روایت میکند. جدای از شباهت تماتیک این اثر با ساختههای پیشین او، تلاش در جهت نوآوری در میزانسن و چیدمان صحنهها در کنار خلق موقعیتهای بدیع و تازه و نه چندان قابل پیشبینی به لحاظ بصری نیز به عنوان یکی از نکات برجسته سینمای سیدی قابل ردگیری است.
ناگفته پیداست که لازمه جنس داستانهایی که هومن سیدی میل به روایت آنها دارد، رسیدن به شمایل بصری است که در «اعترافات ذهن خطرناک من» هم شاهد آن هستیم. درواقع در دل همان بستر داستانی است که شخصیتهای خاص با ویژگیهایی که برای مخاطب تازگی دارد و روابط ویژه و نهچندان منطبق بر عادات رایج شخصیتپردازی، خلق میشوند. در دل همان فضاست که موقعیتهای جغرافیایی خاص و بدیع که چندان برای نگاه مخاطب تکراری نیستند به کمک کار میآیند، و البته در دل همین اتمسفر است که زاویه دوربین، شیوه تدوین و البته میزانسن صحنه و شکل دکوپاژ تعریف میشود. برگ برنده سیدی موفق شدنش در تعریف و تبیین منطق کلی حاکم بر اثر و معرفی فضای رفتارها و جغرافیای فکری و بصری فیلم در همان ابتدای کار است.
ریسک بزرگی که متوجه سازنده این اثر میتواند باشد، عدم تطابق منطق ذهنی کارگردان با شیوه نگاه مخاطب به اثر است. در واقع اگر کارگردان از مرحله قانع کردن مخاطب برای پذیرش منطق رخدادها و فضاهای فیلم با سربلندی بیرون نیاید، حتما در ادامه هم راه به جایی نخواهد برد. در صورت فقدان این پذیرش، وقایع و روابط پیشبرنده داستان، همینطور شمایلآفرینی بازیگران و زوایای خاص دوربین و حتی لوکیشنهای نهچندان معقول و آشنا برای مخاطب کارکرد خودشان را از دست داده و به ابزاری علیه فیلم تبدیل میشوند.
خطر دیگری که آثاری از این دست را تهدید میکند که سیدی توانسته از آن دوری کند، خطر زیادهگویی و شلختگی در خلق موقعیتها است. به همان میزان که ناتوانی در انتقال منطق حاکم بر اثر به مخاطب به فیلم لطمه میزند، زیادهروی در خلق موقعیتهای عجیب یا کشدار شدن داستانکها و موقعیتهای فردی و یا غلتیدن به ورطه بسط دادن بیش از حد رخدادهای فرعی، میتواند مخاطب را از خط اصلی داستان دورکند و نتیجهای جز گیجی، سردرگمی و در ادامه آن، عدم توان ارتباط برقرار کردن با اثر نداشته باشد.
در فضایی که سیدی برای روایت داستان «اعترافات ذهن خطرناک من» انتخاب کرده است سر و شکل رفتارها و ظاهر ناصر یا همان فرهاد (سیامک صفری) ، همینطور شیوه تعاملش با آیدا (نگار جواهریان) و یا دیگر شخصیت های اثر قابل پذیرش از اب در آمده است. در همین اتمسفر روایت شکل زندگی صحت از رخدادی که در دبستان برایش رخ داده و دست به قتل همکلاسیاش زده تا آنجا که سالها بعد و در بزرگسالی تصمیم میگیرد پدر و مادر کودک متوفی را برای زیارت به مشهد ببرد و در مسیر در اثر تصادف اتومبیل آیدا با اتومبیل صحت، پدر و مادر کودک هم میمیرند و کل خانواده نابود میشود، قابل پذیرش است و گلدرشت به نظر نمیآید. در همین فضاست که سراغ گرفتن فرهاد با آن سر و وضع نامعقول از همسرش که در تیمارستان بستری است معنا پیدا میکند و پذیرفتنی به نظر میرسد. حتی در دل همین فضاست که نمایش صحنه غافلگیرکننده تصادف آیدا با اتومبیل صحت در جاده همگون با منطق هنجار شکن رخدادها به نظر میآید و باعث جلب نظر مخاطب میشود.
جدای از اینکه شخصا «اعترافات ذهن خطرناک من» را در کارنامه کاری نهچندان بلند هومن سیدی بهترین میدانم یا نه، باید اذعان کنم که «اعترافات ذهن خطرناک من» پختهترین کار هومن سیدی در مقام کارگردان است. بعد از کنار گذاشتن همذاتپنداریها و نگاههای سلیقهای و شخصی، باید گفت که «اعترافات ذهن خطرناک من» هم از منظر سادگی و سرراستی و بیزایده بودن خط سیر داستانی و هم از منظر سر و شکل کارگردانی و مدیریت صحنهها و دور شدن از شلختگی بصری، اثری کم ایرادتر از «آفریقا» و «سیزده» محسوب میشود. خط سیر داستانی در «اعترافات ذهن خطرناک من» بر خلاف ظاهر پیچیده و شکل متفاوت روایت و انتقال اطلاعات در آن، بسیار منسجمتر و کم شاخوبرگتر از دو اثر بلند قبلی هومن سیدی است. ایرادی که دو اثر قبلی سیدی و به طور ویژه «سیزده» با آن دست در گریبان بود، مطول شدن داستان و شاخ و برگهای اضافی فیلمنامه بود که در نهایت منجر به آن میشد که سکانسهای دوستداشتنی و ایده کلی جذاب زیر لوای تلاش های فیلمنامهنویس برای جمع و جور کردن و به سرانجام رساندن داستان گم شوند و به حد کفایت قدر نبینند. «اعترافات ذهن خطرناک من» اما کمتر سراغ داستانهای حاشیهای رفته و تمام تلاش فیلمساز معطوف به کنترل خط روایی نامتعارف آن شده تا مبادا رشته کار از دست مخاطب و خود فیلمساز خارج شود.