
جولی دلپی از تجربه کار با لینکلیتر و کارگردانی میگوید :
کارگردانی برایم مثل تعطیلات است/ بیشتر از کمدیها تحت تأثیر فیلمهای ترسناک هستم
هنر و تجربه- امیر محقق: جولی دلپی بازیگری است که با بازی در سه گانه «پیش از …» ریچارد لینکلیتر به شهرت رسید و بعدها علاوه بر بازیگری به کارگردانی نیز رو آورد. دلپی اخیراً با ساخت کمدی «لولو» در پاریس ششمین تجربه کارگردانی خود را رقم زده است؛ فیلمی که در جشنواره ونیز هم به نمایش درآمد و او علاوه بر کارگردانی، نویسنده فیلنامه و بازیگر آن نیز هست. دلپی در مورد تجربه نویسندگی، تفاوت بازیگری با کارگردانی و تأثیراتی که از لینکلیتر گرفته با هالیوود ریپورتر گفت و گو کرده است.
«لولو» مانند فیلمهای کمدی رمانتیک کلاسیک هالیوود است. حین نوشتن فیلمنامه آن تحت تأثیر چه چیزی بودید؟
موقع نوشتنش خیلی اوقات خوبی داشتم. وقتی از من میپرسند فیلم مورد علاقهات از وودی آلن چیست، «موزها» به ذهنم میآید که کلی شوخیهای احمقانه دارد. حس شوخ طبعی من از پرداختن به مسائل کاملاً پیچیده تا مسائل کاملاً ساده متغیر است. دوست دارم شوخی فیلمهای بدنه اصلی را با جوکهای عجیب و غریب و یا تلخ ترکیب کنم. لولو یک بخش تاریک هم دارد. کوچک که بودم فکر میکردم فیلم «درخشش» کمدی است. ترسناک است اما برای من خنده دار هم هست. همیشه فکر میکنم بیماران روانی و اجتماع گریزها بیشتر از آنکه ترسناک باشند بامزهاند. بیشتر از کمدیها، تحت تأثیر مسائل تلخ و تاریک بودم. عجیبترین فیلمها منبع الهام من میشوند. موقعی که «دو روز در پاریس» را مینوشتم خیلی به «آروارهها» فکر میکردم.
چقدر از شخصیت خودت در نقش ویولت که در فیلم بازی میکردی، وجود داشت؟
هر کاراکتری که مینویسم و کلا هر چیزی که مینویسید کم و بیش در شخصیت خودتان وجود دارد. البته کاراکترها برای خودشان مستقل هستند. من همیشه از سر اتفاق شخصیتهای عصبی را بازی میکنم. البته آدمهای روانی بیشتر از عصبیها و خودشیفتهها من را میخندانند. در کار من اینجور آدمها زیاد دیده میشوند. چهار درصد کل جمعیت دنیا روانی هستند و احتمالاً ۴۰ درصد از این ۴ درصد در هالیوود هستند؛ کسانی که فقط به دنبال اهداف شخصی خودشان هستند تا جایی که خودشیفته و خودمحور میشوند. کشف چنین دینامیکی کار جذابی بود.
فیلمسازی ریچارد لینکلیتر چه تأثیراتی روی شما گذاشته است؟ چه چیزی از او یاد گرفتید؟
ازش انگلیسی یاد گرفتم. ریچارد کسی است که اجازه میدهد خیلی از اتفاقها خودش بیفتد؛ کار جالبی است که اجازه بدهی بازیگران خودشان کارشان را انجام دهند. من در کارگردانی کمی سخت گیرتر هستم. در مورد پلانهایم خیلی برنامه ریزی میکنم. تفاوت کار اینجاست که من در کارهای خودم بازی هم میکنم. باید قبل از انجام کار آمادگی کامل داشته باشم. حتی تک تک لوازم کار از قبل انتخاب شدهاند. لباس بازیگران را هم خودم انتخاب میکنم.
چهار درصد کل جمعیت دنیا روانی هستند و احتمالاً ۴۰ درصد از این ۴ درصد در هالیوود هستند؛ کسانی که فقط به دنبال اهداف شخصی خودشان هستند تا جایی که خودشیفته و خودمحور میشوند
تا کنون دوبار برای نویسندگی همراه با لینکلیتر و اتان هاوک نامزد اسکار شدهاید، از این تجربه بگویید.
آن فیلمها بیشتر درگیر پروسه نویسندگی و سالها همکاری بودیم. اولین نامزدی برایم هیجان انگیز بود چون برای اولین بار نویسندگی را تجربه میکردم. اما برای فیلم دوم علاوه بر اینکه این بار نامم در تیتراز به عنوان نویسنده آمد، که در فیلم اول هم باید همین اتفاق میافتاد، توجه خوبی به فیلم شد. سالها بود که مینوشتم و کارم نادیده گرفته می شد. اینکه به عنوان نویسنده شناخته میشدم برایم ارزشمند بود. من جزء بازیگرهای معمول هالیوود نیستم که مدام روی تردمیل بدوند تا وزن ایدهآلشان را حفظ کنند.
بین بازیگری یا کارگردانی ترجیحتان کدام است؟ یا اینکه مایلید هر دو را همزمان انجام دهید؟
وقتی کارم را شروع کردم دلم میخواست کارگردان بشوم اما کسی مایل نبود تا در فیلمهایم حضور داشته باشد. وقتی «۲ روز در پاریس» را می ساختم دنبال بازیگر زنی بودم تا در آن بازی کند اما هیچ کس مایل به این کار نبود. با خودم گفتم ایرادی ندارد خودم بازی میکنم. اگر بازیگر هم پیدا میکردم کسی نبود که روی فیلمم سرمایه گذاری کند. چارهای نداشتم. البته خیلی هم از آن لذت بردم. وقتی در حال بازیگری هستم در کنار بقیه تیم بازیگری انرژی پیدا میکنم و حس صحنه را پیدا میکنم. یک بخش عشق به کارگردانی هم دارم. برایم مانند تعطیلات میماند. اینکه هر دو را با هم انجام دهی کار سنگینی میشود.