
نانی مورتی چگونه «مادر من» را بر اساس تجربیات شخصیاش ساخت
تحلیلگر و تئوریپرداز خوبی نیستم، با تجربیاتم کار میکنم
هنر و تجربه: نانی مورتی به نوعی به شمایل سینمای ایتالیا تبدیل شده است؛ میراثدار نسل قهرمانان موج نویی که سینمای اروپا و دنیا را در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دگرگون کردند. البته فیلمهای او به نسبت فلینی، آنتونیونی یا برتولوچی کمتر تصویری هستند. مورتی در فیلم جدید خود «مادر من» قصه زن کارگردانی را به تصویر کشیده که حین کلنجار رفتن با کارهای فیلم جدیدش، از مادر مریض و رو به مرگش مراقبت میکند؛ اتفاق مشابهی که برای خود نانی مورتی در زندگی واقعی افتاد. او در حال انجام کارهای پایانی فیلمش «ما یک پاپ داریم» در سال ۲۰۱۰ بود که مادرش در بستر بیماری افتاد و درگذشت. به همین دلیل او این فیلم را براساس تجربه شخصی خودش جلوی دوربین برده و هنگام دیدن فیلم، این حس دائماً سراغ آدم میآید که مورتی تمام کارهایی که نتوانسته در دنیای واقعی انجام بدهد را در این فیلم انجام داده است.
مورتی خودش میگوید: «رابطه قویای بین من و مادرم حاکم بود. اما من پسری نبودم که خیلی حرف بزنم و همه چیز را به او بگویم». این کارگردان بخشی از زندگی شخصی خودش را نیز به فیلم آورد؛ مثلاً خودرویی که شحصیت زن کارگردان در فیلم میراند متعلق به خود مورتی است، کتابهای پدر و مادرش در صحنههای داخلی، روی دیوار تزیین شدهاند و حتی لباسی که مادر واقعی خودش در بیمارستان میپوشیده را تن بازیگری که نقش مادر زن اصلی را بازی میکند کرده است. مورتی توضیح میدهد: «رفتار احمقانهای در این کار وجود ندارد. این کارها فقط به من اطمینان میداد که بخشهایی از حقیقت زندگیام در فیلم گنجانده شده است. این کار به ورز دادن فیلمنامه نیز کمک کرد. کاری را انجام دادم که مدتها بود از آن طفره میرفتم چون نمیخواستم با آن رودررو شوم. نوشتهها و یادداشتهایم از زمان مریضی مادرم را پیدا کردم. خواندنشان خیلی دردناک بود اما مطمئن بودم میتوانم چیزهایی پیدا کنم که به درد کار بخورد. اینگونه کارها پیش رفت. هرچه باشد من متخصص روابط مادر و پسری نیستم برای همین چارهای نداشتم. البته “مادر من” چیزی فراتر از روابط والدین و فرزندان است و عدم قطعیت آدمها را مورد بررسی قرار میدهد. کاراکتر اصلی که حس درست و مطمئنی نسبت به کاری که میکند ندارد. انگار که چیزی گم کرده. هیچ وقت از خودش راضی نیست و آرام و قرار ندارد. این حسی است که من هم داشتم». شخصیت مارگاریتا(زن اصلی)، وقتی با گفته دکترها در مورد وضعیت مادرش مواجه میشود، رو به انکار میآورد؛ مورتی ادعا میکند که او هم این شرایط را تجربه کرده و خلأ ذهنی مارگاریتا را تجربه کرده است: «من خیلی در تحلیل کردن و تئوری دادن از کارم خوب نیستم، با تجربیاتم کار میکنم». مورتی در مورد اینکه چرا خودش نقش اصلی را بازی نکرده و یک بازیگر زن را جایگزین کرده هم توضیح میدهد: «این شخصیت از اول باید یک زن میبود. نمیخواستم به عنوان یک کارگردان در مرکزیت فیلم باشم. اینکه چرا از یک زن استفاده کردم دلیلش این بود که از دیدگاه یک زن، این قصه را جالبتر میشد تعریف کرد. خصوصاً در بین نسل مارگاریتا، مادر و دخترش».