
نشست نقدوبررسی خاکستر و برف در اصفهان برگزار شد
سهرابی: فیلم روایت سردرگمی و تنهایی محض آدمهاست
هنر و تجربه- مریم محمدی: نشست نقد و بررسی فیلم «خاکستر و برف» دوشنبه ششم مهر با حضور روحالله سهرابی کارگردان فیلم، قربان نجفی بازیگر و عباس کریمی به عنوان منتقد در سینما سوره اصفهان برگزار شد.
در ابتدای این نشست عباس کریمی با اشاره به تأخیر سه ساله در اکران این فیلم و اظهار خشنودی از نمایش آن در گروه هنروتجربه گفت: «فیلم را متوسط رو به بالا ارزیابی میکنم و خوشحالم که هنوز هم فیلمهای جدی ساخته میشوند، بر خلاف فیلمهای سطح پایینی که ساختشان رایج است . تا اواسط فیلم بیننده احساس میکند با یک پیرنگ تکراری روبهرو است اما در ادامه فیلم شخصیتها کمکم خاکستری میشوند و از خیر و شر مطلق بیرون میآیند به ویژه شخصیت ابراهیم با بازی قربان نجفی .»
او در ادامه با تاکید بر این وجه نمادگرایانه و سمبولیک اثر،توضیح داد:«نام فیلم ( خاکستر و برف ) نیز نمادی از پوشانندگی و پاکی است . خاکستر همچنین نمادی از جنگ و آدمهای آن است، جنگی که مانند آتش زیر خاکستر هنوز خاموش نشده و اثرات خود را دارد . برای مثال احسان با بازی کامبیز دیرباز که رزمندهای قدیمی است با زنی روس ازدواج کرده و صاحب دختری است که نمیتواند فارسی صحبت کند ، پس نسلش ادامه پیدا نمیکند اما در مقابل ابراهیم که شخصیتی خاکستری و نه چندان مثبت دارد، کسی است که دارای فرزند پسر است و نسلش ادامه پیدا میکند.احسان از دریا میآید، اگر دریا را نماد پاکی، توفان، زلالی، وسعت و … بگیریم . احسان به درستی نمادی از همه این خصوصیات است. دریا و تلاطمش در این فیلم نمادی از تلاطم درونی شخصیتهای فیلم هستند.»
کریمی همچنین با اشاره به بازی درخشان قربان نجفی در نقش ابراهیم خاطرنشان کرد:«بخشی از جذابیتهای فیلم به بازی او بازمیگردد ، به ویژه تفاوت بازی او را در بخشهایی از فیلم که به استیصال میرسد، با قسمتهایی که در خانه نقش همسر و پدر را ایفا میکند، به خوبی میتوان مشاهده کرد.»
با ابراهیم زندگی کردم
قربان نجفی هم در ادامه نشست به توضیح چگونگی ایفای این نقش پرداخت:«برای ایفای نقش ابراهیم زحمت زیادی متحمل شدم و با این نقش مدت ها زندگی کردم. نسبت به شخصیت ابراهیم غیرت و تعصب دارم . کارگردان مرا برای ایفای نقش یحیی انتخاب کرده بود اما پس از خواندن فیلمنامه از شخصیت ابراهیم بیشتر خوشم آمد و پیشنهاد بازی در نقش ابراهیم را به کارگردان دادم که خوشبختانه ایشان هم بعد از یکی دو روز فکر کردن ، قبول کردند و با این کار فرصت بزرگی به من دادند. ساختار این فیلم تخت است و به معنای کلاسیک دارای قهرمان و ضد قهرمان و نقطه اوج و … نیست. پس باید زندگی را روایت کند. این فیلم برشی از زندگی شخصیتهای آن است و رئالیسم در آن بیش از نمادگرایی قابل مشاهده است . هرچند به نظر میرسد، سمبولیکی نسبی بر کلیت فیلم حاکم باشد .»
سکوت بیست و پنج ساله !
در ادامه روح الله سهرابی کارگردان این فیلم در خصوص پرسش یکی از شرکت کنندگان در جلسه که پرسیده بود ایده اصلی فیلم از کجا آمد ؟ جواب داد: «ایده این فیلم زاییده تفکر فیلمنامهنویس آن سید مرتضی مصطفوی است و تبدیل این ایده به فیلم با پیشنهاد تهیه کننده صورت گرفت. امروزه فیلمسازی در ایران جرأت میخواهد به ویژه ساخت چنین فیلمهایی با هزینه شخصی که بازگشت سرمایه در آن نامشخص است.»
به گفته سهرابی مخاطب باید با فیلم ارتباط برقرار کند و داستان و شخصیتها باید بر ذهن و قلب مخاطب اثرگذار باشد:« بعد از گذشت دو روز از جلسه رونمایی فیلم در تهران یکی از کارگردانان به نام سینمای ایران که اتفاقا ًاهل اصفهان هم هست.با من تماس گرفت و گفت عجیبه من دو روزه فیلم شما رو دیدم و هنوز در حال فکر کردن به شخصیتها و داستان این فیلم هستم . پس به نظر میرسد این فیلم در ارتباط برقرار کردن با مخاطب موفق عمل کردهاست.»
کارگردان خاکستر و برف در پاسخ به انتقاد یکی از مخاطبان که سکوت بیش از حد فیلم را ضعف فیلم میدانست هم پاسخ داد:« سکوت این فیلم نشانه ضعف آن نیست، این سکوت نشانگر سکوت بیست و پنج ساله شخصیت فیلم است.»
تماشاگر دیگری هم معتقد بود کارگردان جرأت نزدیک شدن به مثلث عشقی فیلم (احسان ، ریحانه و ابراهیم ) را نداشته و نتوانسته این عشق را به خوبی روایت کند، سهرابی گفت: «ساخت مثلث عشقی اصلا سخت نیست همین طور که در فیلم های زیادی که این روزها روی پرده میروند، آنرا به وفور میبینیم. اما من خیلی عامدانه از مثلث عشقی عبور کردم . مثلث عشقی ما در فیلمنامه بیشتر از چیزی بود که درفیلم میبینیم ، ولی فکر کردم کسانی که ارزشیتر فکر می کنند چه میگویند ؟ با نشان دادن این مثلث عشقی آنها نمیگفتند شما یک آدم را از خارج آوردهاید که ریشههای خانواده را نشانه گرفتهاست ؟ یادمان نرود، بعد از گذشت سالها هم احسان زن و بچه دارد و هم ریحانه متاهل و دارای فرزند است.»
سهرابی در بخش دیگری از صحبتهایش به پایان فیلم اشاره داشت:« خیلی به انتهای فیلمم فکر کردم.پیشنهادهایی هم برای چگونگی پایان فیلم داشتم اما تأکید من بر نمایش تنهایی آدمها بود. تمامی شخصیتهای این فیلم به نوعی تنهایی را تجربه کردهاند. حتی در پایان فیلم این تأکید بیشتر هم میشود ما هیچ یک از شخصیتها را نمیبینیم که با هم همراه شوند، هر یک از آنها تنها به سمتی میرود. در واقع ، فیلم روایت سردرگمی و تنهایی محض آدمهاست .»کارگردان خاکستر و برف با اشاره به این موضوع که میداند فیلمش بینقص نیست و میتوانست بهتر از این باشد، اطمینان داد فیلم بعدیاش بهتر از این خواهد شد.
در پایان این نشست سهرابی با یادآوری دیالوگی از فیلم که مادری میگوید؛ پسر من مگه بیخ گوش خودم خدمت نمیکنه ؟ آخر هفتههام که خونه ست اما همین چند روز تا برهوبرگرده من نصفه جون شدم،گفت:« ببینید این مادر چه حسی دارد ،حالا فکر کنید حال هزاران مادری که حداقل بیست ، سی سال است منتظر کوچکترین خبری از فرزندشان هستند و چیزی نمیگویند چگونه است؟ چه بسا خیلی از آنها دیگر در بین ما نباشند. قهرمان اصلی فیلم یکی از همین مادرهای منتظر است که عزیز نام دارد.»
عکس:زهرا باغبان