
روح الله در جلسه نقد و بررسی «خاکستر و برف» :
هنروتجربه مخاطبانی حرفهای و متفکر دارد
هنر و تجربه: جلسه نقد و بررسی فیلم «خاکستر و برف» به کارگردانی روح الله سهرابی شب گذشته ۱۲ مهر با حضور این کارگردان، مرتضی مصطفوی نویسنده و رامتین شهبازی به عنوان منتقد در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای جلسه رامتین شهبازی کمی در مورد گروه هنر و تجربه و چند و چون فعالیت آن سخن گفت و مخاطبان این گروه را متنوع قلمداد کرد و از کیفیت سالنهای سینمای هنر و تجربه در شهرستانها سخن گفت. او از دلیل تعویق چند ساله اکران «خاکستر و برف» و سر درآوردن آن از گروه هنر و تجربه از سهرابی پرسید. کارگردان فیلم توضیح داد: «هر فیلمسازی دوست دارد تا فیلمش سرگروه سینمایی بگیرد و عموم بیشتری کارش را ببینند. من هم دلم میخواست تا در گروههای مطرحتر اکران بگیرم اما نتوانستیم آن را بدست بیاوریم به هنر و تجربه راضی شدیم.» سهرابی صحبتش را در مورد شرایط اکران در هنر و تجربه ادامه داد: «هنر و تجربه نوپاست و ظرفیت محدودی دارد. این ظرفیت همانطور که میتواند تهدید باشد، به همان اندازه هم میتواند فرصت و امتیاز باشد، چرا که مخاطبانی حرفهای و متفکر دارد که بعضاً یا فیلمسازند یا اهل قلم، و در کل با سینما درگیرند. نقدهایی که برای این فیلم نوشته شد قطعاً اگر در گروه دیگری اکران شده بود، نوشته نمیشد».
شهبازی نیز از برپایی جلسات نقد و بررسی و مهیا کردن فرصت تعامل فیلمساز با مخاطب را از محصنات هنر و تجربه برشمرد: «هنر و تجربه فرصت گفتگو با فیلمساز را فراهم میکند و باعث میشود تا سینماگر تنها با دنیای ذهنی خودش فیلم نسازد. یکی از مشکلات امروز ما در سینما و تئاتر این است که به میانمایگی دچار شدهایم. در این جلسات میبینیم که مخاطبان سوالات به جا و اصولی میپرسند و فیلمساز را به چالش میکشانند». مرتضی مصطفوی نویسنده خاکستر و برف نیز در مورد هدف ساخت فیلم صحبت کرد: «میخواستیم فیلمی بسازیم که ارزشهای کمرنگ شده جامعه را در آن به تصویر بکشیم. تفاوت گروه هنروتجربه با بقیه هم در این است که فیلمهای ارزشی را به نمایش درمیآورد».
در ادامه جلسه سهرابی در مورد استفاده از مولفههای جذب تماشاگر در فیلمش نیز توضیح داد: «از بازیگر معروف، موسیقی و جا دادن درام در قصه استفاده کردیم که فاکتورهای حداقلی جذب تماشاگر را رعایت کرده باشیم. اما الان مخاطب خیلی قائل به این مولفهها نیست. نمیدانم چه پروسهای طی شده که مخاطب سلیقه و نگاهش این قدر تنزل پیدا کرده است. من سعی کردم از مخاطب عقب نباشم و مولفههایی که عرض کردم را در فیلم به کار بردم». این کارگردان گلایههای خود از تعویق در اکران خاکستر و برف اینگونه نشان داد: «همین که فیلمی در زمان خودش اکران نشود و دو سه سال پشت اکران بماند ممکن است دیگر فرزند زمانه خودش نباشد و دگیر خیلی نمیتوان از مخاطب سال ۹۴، انتظار داشت تا دغدغه سال ۹۰ و ۹۱ را بفهمد».
سهرابی : از بازیگر معروف، موسیقی و جا دادن درام در قصه استفاده کردیم که فاکتورهای حداقلی جذب تماشاگر را رعایت کرده باشیم. اما الان مخاطب خیلی قائل به این مولفهها نیست. نمیدانم چه پروسهای طی شده که مخاطب سلیقه و نگاهش این قدر تنزل پیدا کرده است
مصطفوی در ادامه صحبتهایش در مورد نگارش فیلمنامه گفت: «همانطور که عرض کردم به عنوان فیلمنامه نویس دنبال داستانی بودم که بپردازد به اینکه چه ارزشی در جامعه دارد نادیده گرفته میشود و دیدم که دفاع مقدس این حالت را دارد. پرداختن به موضوع دفاع مقدس کار خیلی سختتری است چون باید به اتفاقهای تاریخی استناد کنی که یا باید اطلاعات کافی داشته باشی یا مطالعه مکفی. اما باید بگویم هنگام نگارش کار خیلی به مخاطب فکر نمیکردم.»
در بخشی از جلسه، سهرابی در پاسخ به سوال یکی از مخاطبین مسن سالن، در مورد چرایی تعویق در رساندن خبر شهادت به مادر شهید گفت: «دغدغه ما رساندن این خبر نبود. میخواستیم به بحث مهمتری برسیم. اتفاق مهم کمسو شدن ارزشها در جامعه است. چه اتفاق اعتقادی میافتد که فضای ارزشی آرام آرام حتی تا شرایط معکوس و ضد ارزش تغییر حالت میدهد». مصطفوی هم تعبیر خود را ارئه داد: «در فیلم میبینیم که این شهید فراموش شده است. در صورتی که همین شهید ادامهروی راه سیدالشهداء است و ما میخواستیم پیوندها را نشان بدهیم که اینها در طول یکدیگرند نه عرض هم. معتقدم که کار حوزههای ارزشی اگر خوب به اجرا برسند هیچگاه کهنه نمیشوند.».
شهبازی منتقد برنامه هم با ارجاع به صحبت سهرابی، در مورد مقوله تاریخ مصرفدار بودن یک اثر سینمایی صحبت کرد و عنوان نمود که در این بین بحث نگاه مضمونی پیش میآید؛ اینکه غلبه کردن مضمون باعث میشود تا در جاهایی از منطق و روال سینما خارج شویم. سهرابی هم واکنش خود را نشان داد: «بحثم در مورد تاریخ مصرفدار بودن فیلم به این منظور نیست که امروز بتوان خاکستر و برف را دید و چهار روز دیگر نه. اگر اینگونه بود امروز دیگر این فیلم قابل تحمل نبود. اما فقط خود فیلم نیست که تبلیغات میکند. تصور کنید فیلم پس از نمایش در جشنواره فجر و استقبال از آن جریانی راه میاندازد و مخاطب دوست دارد آن را در اکران ببیند اما به شرطی که زود اکران شود؛ یعنی تا زمانی که این جریان گرم رسانهای و تب و تاب دیدن فیلم فروکش نکرده است». شهبازی در ادامه نقد خود به فیلم گفت: «تصاویر فیلم بر اساس تعاریف زیبایی شناسانه، کارشده است. اما در قصه، درگیر توصیف هستیم و فاصله کنشها با یکدیگر زیاد است. این قضیه روی مخاطب هم تأثیر میگذارد و ریتم را تحت الشعاع قرار میدهد».
مصطفوی :میخواستیم فیلمی بسازیم که ارزشهای کمرنگ شده جامعه را در آن به تصویر بکشیم. تفاوت گروه هنروتجربه با بقیه هم در این است که فیلمهای ارزشی را به نمایش درمیآورد
روح الله سهرابی در مورد فیلمش یک ایدهآل را مطرح کرد: «یکی از دغدغههای ذهنی من اتفاقی است که بعد از دیدن فیلم در ذهن مخاطب میافتد. از بازخوردهایی که از دوستان فیلمسازم گرفتم به نظر میرسد که به این مهم رسیده باشم و مخاطب بعد از دیدن فیلم با آن درگیر است. سکانسهایی هستند که علی رغم کشدار بودن،؛ بعدها تأثیر خود را در ذهن تماشاچی میگذارند. حداقل تلاش کردیم به این سمت برویم.» او همچنین در مورد نوع دکوپاژ کار و تأثیر گرفتن آن از لوکیشنها هم توضیح داد: «خواه ناخواه دکوپاژ موثر از لوکیشن هم بود. شاید صحنه ورود ما در صورت تغییر لوکیشن میتوانست تغییر کند اما مابقی همه فکر شده بود. ما قبل از این نسخهای جادهاز فیلمنامه را نوشته بودیم که آن را تغییر دادیم. میشد برای بالابردن ریتم فیلم، چالشهایی را برای دیگر کاراکترها درست کنیم اما عامدانه این کار را نکردیم. مادر قصه نیز آنقدر مصائبش زیاد است که نمیشد بیشتر از این به او نزدیک شد و آن کار قصههای دیگری را میطلبید. نمیخواستیم خیلی به مادر نزدیک شویم و میخواستیم در مورد جامعه حرف بزنیم». این کارگردانم در انتهای جلسه نیز در پاسخ به یکی از مخاطبین در مورد اینکه چرا یک معلم که قصد بردن عدهای به کربلا را دارد، به عنوان کسی معرفی میشود که ارزشها را نادیده میگیرد گفت: «مشکل ما این است که گاهی ما از سمت جریان فرهنگی و ارزشی، بیشتر از سایرین در مسائل ارزشی ضربه میخوریم. متاسفانه برخی فرهنگیها در کمرنگ شدن ارزشها پیشقراول بودهاند. الان جوری شده که آدمهای بیادعا به حاشیه رانده شدهاند. ما در اصل میخواستیم نقدی به جریان فرهنگی داشته باشیم».
«خاکستر و برف» داستان بازگشت پیکر یکی از رزمندگان مفقودالاثر است. احسان دوست و همرزم قدیمی او پس از ۲۵ سال به کشور بازمیگردد. او باید خبر شهادت دوست و همرزمش را به مادر او برساند اما داماد خانواده اصرار دارد بعد از بازگشت از سفر عتبات عالیات این خبر اعلام شود. کامبیز دیرباز، قربان نجفی و میترا حجار بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.
این فیلم بزرگترین ضربه اش رو مثل اکثر فیلم ها از فیلم نامه خورده . و واقعن ریتم و تدوین کار و بازی بازیگرا خیلی جاها به کمک کار امده اند . و به نظر من در بین بازیگران فیلم آقای نجفی و عزیزی که نقش یحیی را بازی می کرد بود . ایکاش در مورد ایشون بیشتر می تونستیم بدونیم یا بخونیم .