
کامبیز دیرباز از «خاکستر و برف» میگوید
دوست دارم کاراکتری را بازی کنم که محور داستان باشد
هنر و تجربه: کامبیز دیرباز در «خاکستر و برف» نقش رزمندهای قدیمی را دارد که بعد از ۲۵ سال از روسیه به کشورش بازگشته تا خبری را به مادر دوست قدیمیاش بدهد. خبر شهادت پسرش را. اما عزیزخانم بعد از سالها برای سفر به کربلا مهیا میشود و داماد او (با بازی قربان نجفی) اصرار دارد این خبر بعد از بازگشتن آنها از زیارت به مادر داده شود. دیرباز در گقتوگو با روزنامه سینمایی صبا (۲۰ مهر) که توسط عاطفه محرابی انجام شده، از دلایل پذیرفتن این نقش، تلقیاش از کاراکتری که در این فیلم بازی میکند صحبت کرده است. «خاکستر و برف» از ۲۸ شهریور در هنر و تجربه اکران شده است.در زیر بخشهایی از گفتوگوی کامبیز دیرباز با روزنامه صبا را میخوانید.
چه نکتهای در کاراکتر احسان جذاب بود که بازی در «خاکستر و برف» را قبول کردید؟
احسان کاراکتر غریبی بود. اصولا از شخصیتهایی که وقتی به آنها تهمت زده میشود، به سختی از خود دفاع میکنند، خوشم میآید. اینجور آدمها خیلی سعی میکنند ببخشند و تهمتهایی را که به آنها وارد شده نادیده بگیرند. از این رفتار خیلی خوشم میآید. از طرفی انگیزهای که روحالله سهرابی برای ساخت اولین فیلمش داشت برایم خیلی مهم بود. برخلاف خیلی از همکارانم که فکر میکنند کار با فیلم اولیها ریسک بزرگی است و هیچگاه حاضر نمیشوند این کار را انجام دهند، تا به حال چند بار تجربه کار با فیلم اولیها را داشتهام و از انگیزه آنها لذت بردهام. البته منکر این نمیشوم که کار با فیلم اولیها ریسک است ولی درصد بالایی از موفقیت یک فیلم به انگیزه گروه سازنده برمیگردد. تفاوت فیزیکی احسان با خودم هم برایم چالش برانگیز بود. برای اینکه شباهت بیشتری به احسان داشته باشم، به کارگردان پیشنهاد کردم بگذارد چند کیلو به وزنم اضافه کنم. او هم موافقت کرد و این اتفاق افتاد. آن زمان به خاطر احداث آموزشگاه سینماییام در رشت زندگی میکردم و لوکیشن خاکستر و برف هم در همان محدوده قرار داشت. مجموع این اتفاقها باعث شد حضور در این فیلم را بپذیرم.
ژانر و موضوع فیلم در انتخاب شما دخیل نبود؟
دلبستگی شدیدی به فضاهای جنگ و آدمهای مرتبط با آن دوران و آدمهای مرتبط با آن دوران دارم و خاکستر و برف هم همین حال و هوا را داشت. قطعا یکی از دلایل مهم حضورم در این فیلم به همین موضوع مربوط میشود.
با نگاهی به کارنامه شما متوجه این علاقه میشویم، شما حضور فعالی در سینمای دفاع مقدس و فیلمهای جنگی یا مرتبط با این فضاها دارید. این دلبستگی از کجا ناشی میشود؟
من ۴۰ ساله هستم. بخش اصلی جوانی و نوجوانی نسل ما در روزهای جنگ گذشت. آن حال و هوا را از نزدیک لمس کردهام، با پیامدها و عواقب جنگ از نزدیک روبهرو بودهام و این باعث شده موضوع دفاع مقدس تبدیل به یکی از دغدغههایم بشود. من و همنسلانم با جنگ بزرگ شدهایم و این باعث میشود که همیشه خاطرات آن سالها در ذهنم مرور شود. آنقدر اتفاقات کوچک و بزرگ، تلخ و شیرین در آن سالها رخ داده که حالاحالاها پتانسیل کافی برای پرداختن به آن روزها وجود دارد.
احسان با شما تفاوت سنی زیادی دارد. این اختلاف برایتان چالشبرانگیز بود یا نگرانکننده؟
احسان ۱۵ سال از من بزرگتر بود. این تفاوت آنقدر مشهود نیست که نتوان آن را درک کرد. اینکه یک آدم ۳۵ ساله نقش یک کاراکتر ۵۰ ساله را بازی کند، سادهتر از این است که مثلا یک آدم ۲۰ ساله بخواهد آن نقش را ایفا کند. کاراکترم در سریال «در چشم باد» هم به ۷۰ سالگی میرسید و تجربه خیلی سختی بود، چون هیچ تصوری از ۷۰ سالگی نداشتم. حتی پدرم هم هنوز ۷۰ ساله نشده بود که بخواهم ازاو الگوبرداری کنم. این هم یکی از جذابیتهای کاراکتر احسان بود که میشد با آن دست و پنچه نرم کرد.
چرا احسان با وجود قولی که به معشوقهاش در گذشته میدهد، حقیقت را به او نمیگوید و آنجا را ترک میکند؟
از کجا معلوم؟ شاید تصمیم داشته باشد بعدا با اساماس حقیقت را به ریحانه بگوید. شاید تصمیم دارد دوباره برگردد و حضوری همه چیز را برایش تعریف کند. اصلا از کجا معلوم که احسان آنجا را ترک میکند؟ پایان فیلم باز است. اگر در آخرین پلان دیده بودیم سوار هواپیما شده و دارد به مسکو برمیگردد حرف شما درست بود، ولی در آخرین پلان میبینیم که احسان دارد کنار دریا قدم میزند و از قاب دور میشود. این نمیتواند به طور قطعی ما را مطمئن کند که احسان آنجا را ترک کرده است. از طرفی در پایان فیلم آنقدر فضا عوض میشود و خبر شهادت داود چنان بر داستان سوار است که باقی اتفاقها به حاشیه میروند و اهمیتشان کمتر میشود.
چرا احسان به همسر ریحانه اجازه میدهد هرطور دوست دارد با او رفتار کند؟
این به وجوه شخصیتی احسان بر میگردد. ما میگوییم دفاع مقدس، نمیگوییم جنگ. جنگ را عراق شروع کرد و ما از وجب به وجب خاکمان دفاع کردیم. اگر احسان را نماینده نسلی در نظر بگیریم که به جبهه رفتند و از مملکت دفاع کردند، بنابراین او جنگجو نیست. از طرفی ابراهیم شوهر ریحانه و داماد عزیز است. بنابراین احسان با یک آدم غریبه روبهرو نیست، برای همین تا جایی که امکان دارد میخواهد گذشت و بخشش کند. احسان اصولا اهل درگیر شدن نیست.
زبان روسی را چگونه یاد گرفتید؟
این هم بخشی از سختی کار بود. مثلا در «دوئل» باید با لهجه آبادانی صحبت میکردم. یادگیری لهجه آبادانی نسبت به زبان روسی راحتتر است، چون مشترکاتی با فارسی داشت و راحتتر میشد با آن ارتباط برقرار کرد. زبان روسی کاملا برایم ناآشنا بود و راهی نداشتم جز اینکه با تمرین، تمرین و تمرین آن را یاد بگیرم.
سختترین سکانسی که در این فیلم داشتید کدام بود؟
سختترین سکانس برای من صحنه دور آتش بود، چون اصلا قرار نبود در آن صحنه بخوانم. اصلا با گویش آذری آشنایی نداشتم. نقی نعمتی به عنوان مشاور کنار کار بود. وقتی گریم شدم و سر صحنه رفتم، آتش را روشن کرده و صحنه را چیده بودند. گفتند این موزیک را گوش کن و در این صحنه بخوان. فکر کردم این حرف را به شوخی میزنند، چون از قبل هیچ پیشزمینهای نبود که بخواهم به زبان آذری موسیقی زمزمه کنم. چون از من خواسته بودند این کار را بکنم مجبور بودم به خواسته کارگردان عمل کنم. در همان یکی دو ساعت سعی کردم این بخش را تمرین کنم و از بچهها خواستم کلمه به کلمه معنی آن را روی کاغذ برایم بنویسند تا متوجه معنای کلمات بشوم و بتوانم با حس و حال بهتری آن را اجرا کنم.
در چند سال اخیر در سینما کمکار شدهاید. این کمکاری خودخواسته بوده است؟
نه، اصلا خودخواسته نیست. فقط سعی کردم از میان پیشنهادهایی که میشود کاراکتری را که بیشتر دوست دارم و به لحاظ ذهنی و حسی بیشتر به من نزدیک است انتخاب کنم. بین پیشنهادهای چند سال گذشته کاراکترهای تلویزیونی را بیشتر دوست داشتم. مدتی است که فیلمنامههای سینمایی ما قهرمانمحور و شخصیت محور نیستند. دوست دارم کاراکتری را بازی کنم که محور داستان باشد و اگر قرار باشد اسم فیلم را عوض کنند و نام دومی برای کار انتخاب شود، اسم شخصیتی را که بازی میکنم روی فیلم بگذارند، مثل سریال «کیمیا». فیلمنامههای سینمایی ما به این سمت رفته که پر از شخصیت است و هر شخصیت در دو یا سه سکانس حضور دارد. امروز در سینمای ما خبری از قهرمان نیست و شخصیتهای اصلی زیادی در هر فیلم داریم. این نوع فیلمنامهها با سلیقه شخصی من جور در نمیآید. بیشتر دنبال متنهایی هستم که کاراکترمحور هستند و این جریان در تلویزیون بیشتر دیده میشود. برای همین در این سالها فعالیت من در تلویزیون بیشتر بوده است.