
از ایده تا اجرای هنر و تجربه در گفتوگو با ایرج تقیپور (بخش اول)
همه اقدامهای دولت در حمایت از سینما، سوبسید نیست / هنروتجربه برنامه تلویزیونی داشته باشد حامی مالی هم جذب میکند
هنر و تجربه- شاهین امین: ایده تشکیل گروه هنر و تجربه زمستان ۱۳۹۲ از سوی حجت الله ایوبی در جلسهای با حضور تعدادی از سینماگران مطرح شد. در همان جلسه بنابر پیشنهاد حاضرین، ایرج تقیپور برای تدوین طرح اولیه این ایده انتخاب شد. به بهانه نخستین سالگرد تشکیل گروه هنر و تجربه، با او که امروز از اعضای پیگیر و جدی شورای سیاست گذاری هنر و تجربه است،درباره فراز و فرودهای هنر و تجربه از ایده تا طرح و اجرا گفتوگو کردهایم.
تقی پور که فارغ التحصیل فیزیک از دانشگاه صنعتی شریف است در سال ۱۳۵۸ واحد عکاسی دفتر مرکزی جهادسازندگی را تأسیس کرده و از سال ۱۳۵۹ در آرشیو فیلم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مشغول کار شد. او از ابتدای تشکیل بنیاد سینمایی فارابی تا نیمه دهه ۷۰ در مسئولیتهای مختلف با آن بنیاد همکاری داشت و علاوه برتمام فعالیتهای اجرایی و دانشگاهیاش، تهیهکننده ۹ فیلم سینمایی و سه مجموعه تلویزیونی هم بوده است که از بین آنها میتوان به دو فیلم نخست اصغر فرهادی رقص در غبار(۱۳۸۱ ) ، شهر زیبا(۱۳۸۲) و آخر بازی(۱۳۷۹)همایون اسعدیان اشاره کرد.
از روزی که بحث هنروتجربه پیش آمد،اهدافی برای آن تعیین شد.این اهداف چه بود و فکر میکنید، طی این یک سال چه مقدار از آنها محقق شدهاست؟
در جلسهای که زمستان سال ۱۳۹۲ دکتر ایوبی با تعدادی از سینماگران مانند آقایان عسگرپور،میرکریمی و مسچی داشتند، بحث گروه هنر و تجربه توسط خود آقای دکتر ایوبی مطرح شد تا فرصت نمایش برای فیلمهای غیرتجاری هم فراهم شود. در آن جلسه یکی از دوستان (ظاهرا آقای مهندس مسچی) بنده را به عنوان نویسنده این طرح پیشنهاد میدهد و همه هم به اتفاق میپذیرند. بعد از جلسه آقای مسچی تماس گرفتند و صحبتهای جلسه را منتقل و عنوان کردند که میخواهیم یک طرح برای فیلمهایی که شانس ورود به چرخه اکران فیلمهای تجاری را ندارند نوشته شود،این طرح باید بیشتر جنبه فرهنگی داشته باشد. البته در آن زمان هیچ جزییاتی مطرح نبود. طرحی نوشتم و به دوستان دادم،نظرشان مساعد بود و خواستند که اجرا شود. طرح توسط دوستانی که درنظر بود به عنوان شورای سیاستگذاری این گروه معرفی شوند، تکمیل و تصویب شد. طرح پس از تصویب در دفترچه سیاستهای امور سینمایی سال ۹۳ چاپ شد.در واقع منظور همه دوستان این بود که فرصتی برای دیده شدن فیلمهایی فراهم شود که واجد ارزشهای هنری و سینمایی هستند، ولی شانس اکران گسترده تجاری را پیدا نمیکنند.این دستوری کلی بود که همه بر سرش توافق داشتند و البته با دو سه طرح قبلی که قبلا قرار بود در مورد فیلمهای بخصوصی اجرا شود، تفاوت داشت.
مثل آسمان باز ، فیلمهای خاص و…
دقیقا. همان طور که از آقای شاهسواری ، هاشمی و درمنش هم شنیدهام، درهمه طرحهای قبلی قصد این بود که برای فیلمهای پشت خط اکران مانده تعیین تکلیف کنند.در واقع منظورشان رسیدگی به فیلمهایی بوده که نامشان فیلم بلند سینمایی است اما شانس اکران پیدا نکردهاند. در حالی که منظور ما اصلا این نبود و نیست. ما میدانستیم بیشتر از ۲۵۰ فیلم پشت اکران مانده وجود دارد. خود من یک تخمینی داشتم که از این تعداد حدود ۵۰ یا ۶۰ فیلم وارد چرخه هنروتجربه میشود، و باید برای سایر فیلمها فکر دیگری کرد.
از اول قرار نبود وقت ما فقط صرف فیلمهایی شود که شانس اکران پیدا نکردهاند. اولین چیزی که در این گروه طراحی شد، این بود که ما مجموعهای از فیلمها را به نمایش بگذاریم که بارقههایی از نگاه هنرمندانه و ارزشهای سینمایی را در خود داشته باشد
و در این گروه نمی گنجند
بله . بنابراین از اول قرار نبود وقت ما فقط صرف فیلمهایی شود که شانس اکران پیدا نکردهاند. اولین چیزی که در این گروه طراحی شد، این بود که ما مجموعهای از فیلمها را به نمایش بگذاریم که بارقههایی از نگاه هنرمندانه و ارزشهای سینمایی را داشته باشد تا مخاطب دوستدار این گونه از فیلمها احساس کند که مجموعه آنچه دوست دارد را در این گروه خواهد دید. باز هم به همین علت، قرار شد ما حداقل سه چهارم ظرفیت خود را به نمایش فیلمهای روز بلند سینمای ایران با مشخصاتی که عرض شد و یک چهارمش را به بقیه فیلمهای کوتاه ، بلند کلاسیک ایرانی ، خارجی و مستند اختصاص بدهیم. تصور و تخمین ما این بود که فیلمهای روز بلند ایرانی، مخاطب بیشتری خواهد داشت و میتوانیم محیط گرمی را برای جوانان علاقهمند به سینما فراهم کنیم تا در محیطی به جز سینمای تجاری از وقتشان لذت ببرند.
با توجه به شرایط خاص اکران در هنروتجربه …
بله و میدانستیم که نباید از سنگ بزرگ شروع کنیم.
شما صندلیها را میخرید و فیلم را مانند یک پخشکننده فرهنگی به نمایش در میآورید،به نظرتان با این شرایط هنروتجربه چقدر میتواند دوام بیاورد؟
از روز اولی که شروع کردیم درباره همه این پتانسیلها صحبت کردیم.دولت هرساله مبالغی را به عنوان کمک یا سوبسید برای سینمای حرفهای هزینه میکند.بخشی از آن در قسمت تولید و بخشی در حوزه نمایش صرف میشود. پخش و نمایش نسبت به تولید مساله غامضتری است و ما باید به پخش و نمایش توجه بیشتری داشته باشیم. درباره این مسائل همیشه در حوزه سینما بحث میشود. کمبود سالن و کمبود در شیوههای اطلاعرسانی از جمله مشکلاتی است که وجود دارد. همه میگویند و میدانند امکانات نمایشی ما برای فیلمهای بلند ایرانی کم است، اما کمتر میدانیم که این کمبود واقعا به چه معنایی است. کارهایی هم برای جبران این خلا در دست انجام است که مهمترین آن،فعالیتهای موسسه سینما شهر است و تلاش کردهاند تا بتوانند در حوزه نمایش و اکران گسترشی را به وجود بیاورند. ما سعی کردیم، به موضوع اکران و نمایش از این زاویه نگاه کنیم که آیا خوب است، بخشی از بودجه حوزه نمایش را به کاری دیگر جز سالنسازی و آنچه موسسه سینماشهر اجرا میکند، اختصاص دهیم. ظاهرا این امر شدنی بود و آقای دکتر ایوبی و مهندس مسچی هم به آن علاقهمند بودند. بنابراین قرار شد، تعدادی از صندلیهای چند سالن سینما را بخریم و درآمد ناشی از فروش فیلم را به طور مطلق در اختیار صاحبان فیلمها بگذاریم.خودمان میدانستیم که این روش پایدار نیست زیرا روش پایدار باید متکی به چرخه اقتصادی خودش باشد و از جهت اقتصادی به جایی دیگر وابسته نباشد اما در شروع امکان دیگری نبود. فکر کردیم باید مدتی بگذرد و این گروه جا بیافتد و منابع مالی دیگری جذب کنیم و یا آنقدر قدرت پیدا کنیم که برای منابع مالی تصمیمگیری مجددی بکنیم. ولی در مجموع هزینه این گروه کمتر از دو درصد کمکهای دولت به سینما است. سازندگان این فیلمها عموما از حمایت دولت در زمان ساخت محروم بودهاند و عملا فقط اینجاست که از حمایت دولت برخوردار میشوند. درحالیکه سهم واقعیشان در سینما و تولید واقعا بیش از دو درصد است. هر اتفاقی برای سینمای بدنه با قطع کمکهای دولت بیافتد، طبعا برای این گروه هم خواهد افتاد. تنها اشکال در این است که این شیوه برای اولین بار است که اتفاق میافتد و برای خیلی از دوستان هنوز عجیب بهنظر میرسد.
مجموع هزینه این گروه کمتر از دو درصد کمکهای دولت به سینما است. سازندگان این فیلمها عموما از حمایت دولت در زمان ساخت محروم بودهاند و عملا فقط در هنروتجربه است که از حمایت برخوردار میشوند.
از شمابه عنوان یک کارشناس و نه فقط عضو شورای سیاست گذاری هنر و تجربه، سوال میکنم، که چه زمانی طول میکشد ـ البته با مراقبتهایی که میکنید ـ شکل اکران هنر و تجربه به چرخه اقتصادی مستقلتری تبدیل بشود و اساسا رسیدن به این نقطه چه پیش نیازهایی دارد. البته با این آگاهی که در تمام دنیا سیستمهای حمایتی وجود دارند.
مستقلتر تعبیر بسیار درستی است چون استقلال قطعی و دائمی از دستگاه دولت و وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی و موسسات متولی سینما مسالهای است که ما خودمان هم تصور درستی از آن نداریم. در اینجا میخواهم به یک موضوع که شاید تکراری به نظر برسد اما اهمیت زیادی دارد، اشاره کنم. در واقع بسیاری از اقدامهای دولت در حمایت از سینما، سوبسید نیست. باید ببینیم آیا برای ما مهم است که جوانان گوشه خانهها ننشینند و وارد اجتماع شوند تا روابط اجتماعی را یاد بگیرند؟ آیا این وظیفه بخش فرهنگی کشور هست؟ اگر هست که به نظر من هست، سینمای هنر وتجربه میتواند این کار را بکند و جوانهایی را از خانهها بیاورد بیرون و وارد اجتماع کند.
آیا برای ما مهم است که جوانان گوشه خانهها ننشینند و وارد اجتماع شوند تا روابط اجتماعی را یاد بگیرند؟ آیا این وظیفه بخش فرهنگی کشور هست؟ اگر هست که به نظر من هست، سینمای هنر وتجربه میتواند این کار را بکند و جوانهایی را از خانهها بیاورد بیرون و وارد اجتماع کند.
در یک محیط فرهنگی…
بله، کاملا. حال اگر این عملکرد خوب است و جزو وظیفه دولتها قرار دارد، باید هزینههایش را در جای مناسب بپردازد. اتفاقا حرکتی مانند هنروتجربه از جاهای مناسبش است. اگر سینما میتواند در امنیت و همبستگی ملی تاثیر داشته باشد، وظیفه دولت است که در این بخشها هزینه کند و یکی از این بخشها هنروتجربه است. الزاما اسم این اقدامات دولت و وابستگیهایی که وجود دارد، سوبسید نیست بلکه یک رابطه تعاملی دو سویه است که هر دو طرف برای انجام یک امر معینی که باعث سلامت ملی،توسعه اجتماعی و امنیت ملی میشود،احساس وظیفه میکنند. پس ما قرار نیست به طور کامل ارتباط خود را با دولت قطع کنیم و اینجا به شکل یک موسسه خصوصی اداره شود. اما اینکه چگونه میشود حمایتهای بیشتری خارج از دولت جلب و این جریان را پایدارتر کرد و منابع مالی را فراهم آورد به سه موضوع برمی گردد:۱ـ تعداد مخاطبین ۲ـ کسانیکه آگهیهای تبلیغاتی میدهند ۳ـ جلب نظر افرادی که به دلیل علایق فرهنگی حاضرند، بخشی از پول خود ر ا در این راه صرف کنند. پس یکی منوط به افزایش تعداد مخاطب است و آنچه که امروزه خیلی درباره آن صحبت میشود، جلب اعتماد و یا به اصطلاح امروزی برندسازی است. واقعیت این است روزی که هنروتجربه شروع به فعالیت کرد کسی زیاد درباره آن آگاهی نداشت،ولی بعد از دورهای مردم و علاقهمندان بیشتر آشنا میشوند و احساس میکنند میتوانند منویات فرهنگی خود را در این گروه بیان کنند، بنابراین حمایت مالی خواهند کرد. دوم اینکه ما ممکن است بتوانیم به راه حلها و پیشنهادهای جدیدی برای درآمدزایی هنروتجربه برسیم. برای مثال یکی از موضوعاتی که بارها در مورد آن صحبت شده، این است که ما اگر بتوانیم یک برنامه تلویزیونی داشته باشیم که گروه هنرو تجربه را معرفی کند، در آن برنامه تلویزیونی، میتوانیم درباره حمایتهای مالی این گروه هم صحبت کنیم.
امکان تولید و پخش چنین برنامهای وجود ندارد؟
تصور نمیکنم چنین ایدهای با توجه به سلیقه معمول در صدا و سیما اجرا شود. متاسفانه صداوسیما به بسیاری از سینماگران مهم سینمای ایران بیتوجه است.بهعنوان مثال چند فیلم از مجیدی، میرکریمی، کیارستمی و دیگر کارگردانان بزرگ در صداوسیما پخش شده است؟ به همین دلیل و در فقدان شبکههای خصوصی، ما نمیتوانیم به داشتن برنامه تلویزیونی خوشبین باشیم. بههرحال ما برای اینکه بتوانیم جذب سرمایه کنیم، مخاطب را افزایش دهیم و به جا افتادن عنوان هنرو تجربه کمک کنیم، باید جستوجو و تلاش کنیم. خوشبختانه بخشی از تلاشها و نتایج آن سریعتر از آنچه انتظار داشتیم، رخ دادهاست. افزایش مخاطب هم باید به صورت تدریجی اتفاق بیافتد.
اگر سینما میتواند در امنیت و همبستگی ملی تاثیر داشته باشد، وظیفه دولت است که در این بخشها هزینه کند و یکی از این بخشها هنروتجربه است. الزاما اسم این اقدامات دولت و وابستگیهایی که وجود دارد، سوبسید نیست بلکه یک رابطه تعاملی دو سویه است
این سوالات ناظر به این نگاه است که هنر و تجربه طی این مدت از زمره مهمترین اتفاقهای فرهنگی – نه فقط سینمایی ـ قلمداد شده است . روزبه روز صحبت، واکنشها و علاقهمندی به حضور در آن افزایش پیدا میکند. حالا شما با تمام شرایطی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که بخشی از آن برشمردید، فکر میکنید چه زمانی این اتفاق فرهنگی میتواند تبدیل به یک جریان شود؟
امیدوارم با روندی که پیش میرویم تا پایان سال ۹۴ تبدیل از شرایط تولد و تاسیس بیرون بیاید و به شرایط ثبات برسد.
شما در بخشی از صحبت هایتان اشاره کردید که نباید به برخی حمایتهای دولتی در عرصه فرهنگ به عنوان سوبسید نگاه کنیم، در واقع شما این اقدامات را جزو وظایف ذاتی دولت در بخش فرهنگی میدانید؟
بله، بدون تردید. در همه جای دنیا این اتفاق میافتد. حتی در آمریکا که کاپیتالیستیترین کشور دنیاست و در بسیاری کشورها ، شهرداریها امکانات فوقالعادهای نظیر زمین ارزان قیمت، معافیتهای مالیاتی و پول به افرادی میدهند که میخواهند فعالیتهای فرهنگی و یا ورزشی انجام دهند. حتی بانکها وامهای خوبی به این فعالیتها تخصیص میدهند.
اگر بتوانیم یک برنامه تلویزیونی داشته باشیم که گروه هنرو تجربه را معرفی کند، در آن برنامه تلویزیونی، میتوانیم درباره حمایتهای مالی این گروه هم صحبت کنیم.البته تصور نمیکنم چنین ایدهای با توجه به سلیقه معمول در صداوسیما اجرا شود
حتی برای بالابردن اعتبار و ارزش اجتماعی خودشان…
بله این یک مجموعه است. وقتی که خانم یا آقای رییس جمهور در مراسمی هم چون اسکار شرکت میکند و جوایز را میدهد و یا صحبت می کند، اینها در واقع سوبسیدهای بخش سیاست به بخش فرهنگ نیست، یک جور پاسخ به احساس نیاز است. مجموعه معافیتهای مالیاتی که برای کارهای فرهنگی در نظر گرفته میشود و اقدامهایی نظیر این، نشان میدهد که همه معتقدند که باید بخش فرهنگ را جدی گرفت و سهمیهای برای آن قائل شد. حال اگر کاپیتالیستهای مطلق دنیا چنین رویکردی به مقوله فرهنگ دارند، لابد بقیه جوامع شرایط بهتری را باید برای بخش فرهنگ مهیا کنند که ماهم جزو آن کشورها هستیم. بیجهت نیست که در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا سهم فرهنگ از درآمد عمومی کشور (جدا از هزینههای آموزش و تبلیغات) حدود یک درصد است.