
دانش اقباشاوی:
«هنر و تجربه» یک جنبش فرهنگی-هنری است / سرراست قصه گفتن و باورپذیری برایم ارزشمند است
هنروتجربه: «تاج محل»، اولین فیلم سینمایی دانش اقباشاوی از ۱۱ مهر در گروه هنر و تجربه اکران شد. به همین بهانه در ماهنامه شماره هجدهم هنر و تجربه علی علائی با این کارگردان جوان به گفتوگو نشسته است که بخشهایی از آن را در زیر میخوانید:
با وجود سابقه خوبی که در دستیاری کارگردانهای متنوع و مطرح داری به نظر میآید ساخت فیلم اول برایت با مشکلاتی توأم بوده، تا حدی که ناگزیر شدی با بودجه کم و کمک از بستگانت فیلم را بسازی…
درباره شرایط ساخت فیلم اول یا دوم یا اصولا هر فیلمی در ایران، باید بگویم که بنده بهعنوان کسی که سابقهای ١۶ ساله در پشت صحنه سینمای ایران، ساخت فیلم کوتاه و مستند و فعالیتهای صنفی داشتهام، هنوز مکانیزمی قائم به سیستم، که مثلا حساب و کتابی عینی و ملموس داشته باشد، ندیدهام و ساخته شدن «تاج محل» را هم ناشی از لطف خدا و شانس همکاری با کریم نیکونظر، فیلمنامهنویس مشترک فیلم که پیشنهاد مشاوره با آقای رضا میرکریمی را داد، و ریسک رضا میرکریمی روی خودمان میدانم، وگرنه همین هم ساخته نمیشد. پس تا همینجایش را ممنون خدا، کریم نیکونظر و رضا میرکریمی هستم. ولی بله، «تاج محل» با بودجهای یکونیم برابر یک تلهفیلم ساخته شد. اگر مکانیزم استانداردی بر سینمای ما حاکم بود، طبعا به شکلی نیمه خودکار حداقل پس از تجربه گرانبهای «رستاخیز»، باید شرایط فیلمسازی برای من، هرچند ارزانتر، مهیا میشد، چرا که مثلا سیستم خصوصی یا دولتی حرفهای میتوانست رصد کند که به هرحال فلانی، هم تازهنفس و باانگیزه است و هم حداقل نشان داده که سرمایه را به خطر نمیاندازد… بگذریم… ولی خیلی ممنون خانوادهام هم هستم که از هیچ کمکی دریغ نکردند تا این تحفه ساخته شود.
من از همشهریهای سینماگران هم انتظار داشتم حالا که در این شرایط قرار گرفتی بیشتر به کمکت بیایند و مقابل دوربینت ظاهر شوند، چون بخشی از صمیمیت لحن فیلم ناشی از حضور برخی از همین دوستان آبادانی است… نه؟
ولی من از کسی جز خانوادهام توقع نداشتم. آبادانیهایی هم که به کمکم آمدند دمشان گرم و واقعا هم به قول تو به گرمای فضا کمک کردند و ضمنا باعث باورپذیری و نوآوریهایی هم شدند. ولی دم آبادانیهایی که نیامدند هم گرم… واقعا و بیاغراق انتظاری نداشتم.
بهعنوان فیلم اول به سراغ شهر خودت و موضوعاتی که از آنها شناخت داشتی و برایت ملموس بودند رفتی. چقدر این احاطه بر فضا و اقلیم و زیست بوم میتواند برای ساخت فیلم اول مفید باشد؟ و آیا توصیهاش میکنی؟
نکته مهمی است. ناصر تقوائى عزیز همیشه این توصیه را به همه فیلمسازان جوان دارند که بروند در فضایی که میشناسند فیلم اول خود را بسازند. امیر نادری بهیادماندنی هم این پیشنهاد را همواره مؤکداً مطرح میکند. ولی شانس من این بود که یک نفر دیگر هم این اعتقاد را داشت که البته آبادانی نیست ولی آبادانیها را دوست دارد و او رضا میرکریمی است. او هم نه تنها مانع نشد، بلکه خودش پیشنهاد داد و تشویق کرد که به آبادان برویم. دمش گرم و سرش خوش باد.
یکی از مصادیقی که در کارگردانی فیلمها اهمیت دارد فضاسازی و ایجاد لحن مناسب برای فیلم است که در «تاج محل» بهخوبی اجرا شده. از طرفی این فیلم با فیلمهای مدل روشنفکرانه و مثلا آوانگاردی که اخیراً اکران میشوند تفاوت روایی و ساختاری دارد. خیلی کلاسیک پرداخت شده و از اداهای روشنفکری هم پرهیز شده که هم فیلم را ملموستر کرده و هم کاملا تعمدی به نظر میآید. علاقهمندم واکنشت را به این موارد بدانم و اگر تمایل داشتی راجع به نوع نگاهت به کارگردانی و شیوه اجرا و دکوپاژ و…
خوشحالم از اینکه لحن فیلم را دوست داری و گفتی که بهخوبی اجرا شده. به هرحال ما، یعنی من و کریم، سینمای قصهگو را دوست داریم. حالا شاید در جاهایی سلایقمان صددرصد یکی نباشد. اما اصولا روایت خطی و سرراست قصه گفتن، با رعایت عنصر تأثیرگذاری و باورپذیری برایم بسیار ارزشمند است. در «تاج محل» هم تمام تلاشم این بود که با بهرهگیری از قصهای قهرمانمحور تأثیرگذاری ایجاد کنم. اما یک تفاوتی که «تاج محل» با فیلمهای کلاسیک سینمای خودمان یا کشورهای دیگر دارد این است که به دلیل این که میخواستم قصه غلیظش باورپذیرتر شود، نمیتوانستم از بازیگران شناخته شدهای استفاده کنم.
از شیوه کارکردن با بازیگران و بازی گرفتن از آنها بگو. کار سختی داشتی؛ هم پدر و هم دیگر آشنایان، بازیگران حرفهای، اهالی بومی و عوامل حرفهای پشت صحنه سینما، بهعنوان بازیگر جلوی دوربین تو حضور داشتند؛ ترکیب متنوعی که کار را برای هر کارگردانی دشوار میکند. برای هرکدام شیوهای داشتی؟ چون به اعتقاد من ترکیب بازیها یکدست درآمده و نشان میدهد در دوران دستیاری تجربیات خوبی اندوختی.
تجربه زندگی در فضاهای مختلف، تجربه ساخت فیلمهای کوتاه و تجربیات دستیاری را به همراه داشتم. اگر نتیجه قابل قبول است خوشحالم که عمر و انرژیام هدر نرفته و اگر برعکسش اتفاق افتاده که باعث شرمندگی است.
ممنون دانش عزیز و اگر نکتهای در انتها داری…
شکستن انحصار نمایش آثار فرهنگی کاری بسیار مترقی است که باید گسترده شود. این به نفع مردم است. خوب نیست که بهتدریج کالاها و محصولات خوب فرهنگی دارد از سبد خانوادگی مردم حذف میشود و جای آنها را بعضی شبکههای ماهوارهای میگیرد. گروه «هنروتجربه» میتواند به یک جنبش فرهنگی – هنری تبدیل شود که امیدوارم با انگیزهای که در وجود دوستان هست، بشود. بگذار تشکر کنم از همه دوستان مترقی همه بخشهای گروه پیشرو «هنروتجربه»، از مدیریت این مجموعه گرفته تا شورای سیاستگذاری و همکاران رسانهای و تبلیغاتی آن، چرا که در این دوره تسلط روحیه کاسب مسلکی در سینمای ما، این عزیزان حکم کیمیا را دارند و با اینکه خود، هرکدام بهطور جداگانه، نیروهایی فرهیخته و حرفهای هستند، ولی تمام سعی خود را میکنند تا شرایط نمایش آثار مستقلتر را در حد توانشان و به شکلی استاندارد و محترمانه مهیا کنند. پس باز هم ممنون.