
اهالی هنروتجربه از بیم و امیدهایشان برای هنروتجربه میگویند
ادای دین به سینما با ذهنی نو نسلی نو
هنر و تجربه ـ در یک سالی که از آغاز به کار گروه هنر و تجربه گذشته است فیلمسازان از نسلهای مختلف و بیشتر جوانان کنار هم قرار گرفتند، برای اکران فیلمهایشان به هنر و تجربه پیوستند، این گروه سینمایی ویترینی شد از استعدادهای تازه در فیلمسازان و سلیقههای متفاوت در فیلمسازی. میتوان گفت هیچکدام از این کارگردانان و تهیهکنندگان هنگام تولید اثر خود از تولد گروه هنر و تجربه و امکان اکران فیلمهایشان به این گونه خبر نداشتند. بنابراین نمیتوان جسارت و همتشان را در ساختن آنچه خودشان میخواستند و بیپشتوانه اکرانی مطمئن، دست به ساختنش زدهاند، نادیده گرفت. حالا این فیلمسازان با انگیزهای دوچندان به عنوان اولین اعضای خانواده بزرگ هنر و تجربه از به ثمر نشستن زحماتشان و آزمون و خطاهایی که در طرح هنر و تجربه انجام شده میگویند. باهم گوشههایی از صحبتهای تعدادی از اهالی هنر و تجربه را درباره هنروتجربه مرور میکنیم.
علیرضا داودنژاد، کارگردان «روغن مار»
من جزو کسانی بودهام که در تنظیم آییننامه شورای صنفی برای تشکیل گروه هنروتجربه حضور داشتم و خیلی اصرار کردم برای به وجود آمدن این گروه. چون فکر میکردم یک صف طولانی از فیلمهای اکران نشده داریم که ورودش به اکران سینمای حرفهای نه به حال خودش مفید است و نه فعلا به حال سینمای حرفهای. فکر میکردم ما باید یک ظرفیت نمایشی برای این نوع فیلمها درست کنیم که در این ظرفیت محدود نمایشی بتوانند بازار خودشان را داشته باشند. الان از ۱۴۰ هزار صندلی تقریبا ۷۰۰ صندلی در اختیار این گروه است. یک بازار خیلی جمع و جور کوچک منشعب شده از آن بازار خیلی بزرگ. این بازار کوچک، هم یک کمک به اکران سینمای حرفهای است و هم یک فضای امن امیدوارکننده برای جریان سینمای تجربی. به هرحال در این گروه فقط فیلمها تجربی نیست، بلکه توزیع و نمایشش هم تجربی است و به مرور تجربه کسب میکند و در مسیر کار خودش را تصحیح میکند. نکته اصلی این است که چقدر این سینما به مخاطبش شناسانده شود. اینکه چقدر نزدیک شدیم به این هدف یا نه، میشود موفقیت یا عدم موفقیت هنر و تجربه.
مجید برزگر، کارگردان فیلم «پرویز»
احتمالا کسانی که در سینما دست به تجربیاتی تا این حد متفاوت میزنند، از هر نظر- اشارهای هم به میزان موفقیت نمیکنم، شاید موفق بودیم، شاید نبودیم، یک تجربه است- فرضهایی برای موفقیت تجاری فیلمهایشان دارند، چون در حقیقت پیشبینی میکنند، که فیلمهایشان شاید نمایش داده نشود یا وقتی نمایش داده میشود، خیلی کمفروش باشد، پس کیسهای ندوختیم برای اینکه از اکران در هنر و تجربه پول دربیاوریم. به قول خود گروه هنر و تجربه این گروه نیامده تا فیلمهایی که پشت اکران ماندهاند را اکران کند، بلکه دست به انتخاب میزند و میکوشد فیلمی را که واقعا در همین تعریف «هنر و تجربه» میگنجند- اگر این را واقعا یک تعریف بگیرم- را اکران کنم، به هر قیمتی، حتی اگر تماشاگر نداشته باشد. بعد برایش تبلیغ کنم تا مخاطب جدی- جدی نه به این معنی که مخاطبان دیگر فیلمها جدی نیستند، بلکه منظورم کسانی است که سینما را یک جور دیگر هم دنبال میکنند- بروند و بدانند که در برخی سینماها، هر سئانسی که وارد شوند فیلم عجیبی خواهند دید، چه داخلی، چه خارجی، چه کوتاه، چه مستند
فائزه عزیزخانی، کارگردان«روز مبادا»
زمان ساخت فیلمم اصلا به هنروتجربه فکر نمیکردم. هنوز هنر و تجربهای هم راه نیفتاده بود. الان هر روز آرزو میکنم خدایا من یکی از آن آدمهایی باشم که بتوانم ریشههای این بخش را محکم و محکمتر کنم. از آن بخشهای نابی است که ما تا الان در سینما نداشتهایم. جایش خالی بود و الان که هنر وتجربه وجود دارد، فکری درباره این قضیه نمیکنم اما قبلا به همان شکل سابق اکران فکر میکردم و آنقدر واقعبین هستم که بدانم اکران گسترده، با زمان زیاد نخواهد داشت و مخاطب آن مسلما مخاطب «اخراجیها» نیست. به نظر من، همه این فیلمها تلاش کردهاند که قصهشان را با ظرافت بیشتری تعریف کنند.
جواد نوروزبیگی، تهیهکننده «اعترافات ذهن خطرناک من»
تعریف هنر و تجربه در کشور ما کمی بد دارد جا میافتد. طبیعتا فیلمهایی که با وسواس و حساسیت خاصی ساخته میشوند و خود فیلم از همان ابتدا قصد ندارد داد بزند که میخواهم گیشه را تسخیر کنم و حرفهایی برای گفتن دارد. این گونه فیلمها خود را اینطور معرفی میکنند که میخواهم خود را در جهان و در یک سطح بالاتر نشان دهم، فیلمی نیستم که بخواهم به سادگی از جزئیات بگذرم و صرفا برای سرگرمی ساخته نمیشوم. در واقع فیلمهای هنر و تجربه فیلمهایی بسیار سخت و سنگین هستند. اما برخوردی که در ایران با این عنوان میشود طوری است که انگار باید به فیلمهایی که در آستانه ورود به آرشیو هستند یا به آن پیوستهاند، فرصتی برای دیده شدن داده شود. با درایتی که آقای علمالهدی به خرج دادهاند، توانستهاند، طی این یک سال هنر و تجربه را طوری جا بیاندازند که تهیهکنندهها بدانند هم میتوانند از این فیلمها درآمد داشته باشند و هم فیلمها از زمان بیشتری برای اکران برخوردار خواهند شد و در هیاهوی اکران عمومی گم نمیشوند. به طورقطع هنر و تجربه با جایگاه غیر قابل انکار و تثبیت شدهای که حالا در اکران پیدا کرده در صدد برمیآید تا حضوری در تولیدات سینمای ایران هم داشته باشد.
محمد احمدی، تهیهکننده «روز مبادا»
مهمترین مساله این است که ما آگاهانه به مخاطب بگوییم به دیدن چه فیلمی میرود. وقتی گروه هنر و تجربه در میان مخاطبان جا بیافتد و مخاطب بداند جنس فیلمهایی که در این گروه به نمایش درمیآیند ،چیست. پس میداند دارد به دیدن فیلمی تجربی، هنری و فرهنگی میآید که شاید عناصر فیلمهای تجاری را نداشته باشد. اگر اینگونه اطلاعرسانی کنیم درواقع تماشاچی را با صداقت به سالن سینما کشاندهایم. ولی اگر بخواهیم به دروغ و با تبلیغات وسیع، توقعی متفاوت از واقعیت این نوع فیلمها در مخاطب ایجاد کنیم و تماشاچی هم نداند که به تماشای فیلمی در گروه هنر و تجربه میرود، بلکه فکر کند این فیلم در یک گروه معمولی است، انتظار دیدن یک فیلم سرگرمکننده را خواهد داشت. بنابراین بعد از تماشای فیلم توی ذوقش میخورد و تبلیغ به ضد تبلیغ تبدیل میشود به نظر من همین که فیلم در گروه هنر و تجربه به نمایش درمیآید خودبهخود به مخاطب القا میکند که قرار نیست یک فیلم معمولی ببیند.
ابوالفضل صفاری، کارگردان «از تهران تا بهشت»
این اتفاق در کشورهای دیگر هم میافتد. در آلمان هم که تجربههای متعدد کاری در آنجا داشتم شاهد این اتفاق بودم. یک تعریفی از این حرکت دارم. زمانی مستندی در آلمان میساختم و ناگزیر بودم مسیری را هر روز طی کنم. در طول مسیر با هنرمندی مواجه میشدم که در حال خلق یک اثر هنری حجمی بود. او در یادداشتی که در قسمت تحتانی این اثر تعبیه شده بود برای عابران توضیح داده بود که این مجسمه در طول یک سال کامل می شود ولی هر یکشنبه یک حجم یا عنصری به این اثر اضافه میشود. برای من خیلی جذاب شده بود که هر یکشنبه این اثر را ببینم تا متوجه شوم چه چیزی به آن اضافه میشود. بهتدریج و طی هفته ها متوجه شدم این هنرمند دارد مرا و دیگر عابران را در فرآیند خلاقیت ذهنی خود شریک میکند و ذهن ما را نیز دچار خلاقیت میکند تا به درکی از چگونگی خلق یک اثر هنری برسیم و جالب برای من حضور بچه مدرسهایهایی بود که این موضوع را میدانستند و در مسیر مدرسه به تماشای این اثر میایستادند تا آن بخش را پیدا کنند و بدین طریق نوعی آموزش خلاقیت هم به آنها داده میشد. کار «گروه سینمایی هنر و تجربه» شبیه همین است. به تدریج مخاطب خود را آموزش میدهد و طراوت و خلاقیت ذهنی او را تقویت میکند. به عنوان یک فیلمساز تمام تلاشم را برای ادامه مسیر این گروه سینمایی انجام میدهم. این گروه باید حفظ شود چراکه به این واسطه بسیاری از فیلمهای خوب ما که کمتر کسی آنها را دیده، حفظ میشود.
پیروز کلانتری، سازنده اپیزود «حکمت شادان» مستند «کهریزک چهار نگاه»
گروه هنر و تجربه برای نمایش فیلمهای متفاوت و تجربی خوب است. اصلا اسمش هم با خودش همراه است، فیلمهای هنری و تجربی که در اکران عمومی شاید کمتر دیده می شوند. اکران این آثار در گروه هنر و تجربه به خاطر فراهم شدن فضای گفتوگو و معرفی فیلمها و شناسایی آنها برای نمایش در تلویزیون، امیدوار کننده است.
مجیدرضا مصطفوی، کارگردان«انارهای نارس»
در گروه هنر و تجربه اکران فیلمها طولانیتر است و اینکه برای این فیلمها طول و عرض را به هم میزنی و از قوانین اشتباه اکران پیروی نمیکنی، خوب است و فیلم بیننده خودش را پیدا میکند. سالها است در فرانسه و ایتالیا این نوع از اکران برقرار بوده، فیلمی یکسال اکران میشده یا اکرانهای یک هفتهای داشته. این مهمترین کمکی است که میشود به این نوع سینما کرد. اما پاشنه آشیلی هم دارد و آن این است که سینماگران روزی به این نتیجه برسند که فقط برای گروه هنر و تجربه فیلم بسازند. بخواهند فیلمی بسازند که قصه نداشته باشد، فیلمبرداریاش معمولی باشد و عوامل غیرحرفهای باشند به امید اینکه فیلم در گروه هنر وتجربه اکران شود و بعد از دوسال با انبوهی فیلم پشت خط اکران هنر و تجربه مواجهیم که سطح کیفی خوبی ندارند و علاوه بر سرخوردگی فیلمسازها، فشار مضاعفی روی سیستم هنر و تجربه وارد میآورند. به هر حال فکر میکنم منتقدین این گروه دو سه سال صبوری کنند.
محسن امیر یوسفی،کارگردان اپیزود «هملت در کهریزک» مستند کهریزک چهارنگاه
راهاندازی گروه هنر و تجربه یکی از اتفاقات مثبتی است که در دولت اعتدال افتاد. سینمای هنر و تجربه، خود یک جریان است و قبلا جریانی را در سینمای ایران به وجود آورده است. این جریان سینمایی بار درصد بالایی از جوایز و اعتبار بینالمللی سینمای ایران را به دوش کشیده است. اگر صحبت شما مقایسه با سینمای کم رمق تجاری و دولتی ایران است، به نظرم این جریان سینمایی قبلا امتحان خودش را پس داده است و تشکیل گروه هنر و تجربه صرفا ادای دین به این سینماست، ادای دینی که وظیفه ۳۵ ساله بود و بالاخره در دولت اعتدال این اتفاق افتاد.
کاوه سجادی حسینی، کارگردان «شب، بیرون»
باید تبلیغات گروه هنر و تجربه، سالنهایش و نظم اکرانها بیشتر شود تا تماشاگر پیدا کند. سانسها منظمتر بشوند و تماشاگر دقیقتر بداند که برای دیدن فیلم باید به کجا مراجعه کند چون در شرایط فعلی کمی دیدن فیلمها مشکل میشود. تیمی حرفهای فیلمها را غربال میکند. قرار نیست هر فیلمی ساخته شد، اینجا پخش شود. از این میترسم که اگر چندسال دیگر آدمهای سازمان سینمایی عوض بشوند، نحوه این اکرانها هم تغییر کنند. به نظرم باید ایدهای داشته باشیم که این نوع اکران ادامه پیدا کند و این فیلمها از طرف سازمان سینمایی و ارشاد حامی داشته باشند و اما اینکه چه تاثیری روی مخاطب میگذارند. این جا عرضه و تقاضا شکل درستتری دارد.
محسن استادعلی، کارگردان مستند «جایی برای زندگی»
همانطور که از اسم این گروه مشخص است بر دو کلمه هنر و تجربه تاکید دارد. قطعا سینمای هنر و تجربه سینمای اکران اصلی نیست و مخاطبان خاص خود را دارد. بخشی را قشر دانشگاهی و بخشی را قشر فرهنگی جامعه تشکیل میدهد. این اتفاق قابل قبول باید با تبلیغات تخصصی مخاطبان بالقوه خود را نیز فعال کند. کافی است یک فیلم گوش به گوش بین نفرات تبلیغ شود آن وقت است که مخاطبان فیلم بیشتر و بیشتر میشوند. نباید سطح توقع خود را پایین بیاوریم و بگوییم همین تعداد انگشتشمار مخاطب کفایت میکند. باید تعداد مخاطبان تصاعدی بیشتر شود. برای سینمای هنر و تجربه قدم برنداریم، بلکه باید بدویم. باید بتوانیم این فضای جدید را به بهترین شکل معرفی کنیم. برای من که تاکنون سعی کردهام به صورت مستقل کار کنم انگیزه ساخت فیلم همیشه وجود داشته است. این انگیزه با آغاز به کار هنر و تجربه دوچندان شده است. به هرحال با تماشای مخاطب است که فیلمساز میفهمد چه کار کرده است. این در روند کاری هر هنرمند فیلمسازی موثر است. بنابراین باز تکرار میکنم که نباید به عنوان یک اتفاق لحظهای به آن نگاه کرد.
کیارش اسدی زاده، کارگردان «گس»
به من که کمک بزرگی شده، اصلا من را بگذاریم کنار، هنر و تجربه به سینمای ایران کمک کرده است. شخصا معتقدم هنر و تجربه با همین قوای حال حاضرش اگر بازهم پیش برود، به زودی جریان سینمای ایران را تغییر میدهد. در آینده نزدیک تولید فکر میکند و یک ذهنیتی را تزریق میکند که باعث میشود جنس تولیدات سینمای ایران به سمت بهتری برود. به انتخابهای تماشاگران هم جهت مثبت میدهد. از دورهای که هنر و تجربه راه افتاده تا به حال میتوان این رشد سلیقه فیلمبینی را در مخاطب دید. هنر و تجربه به امثال من کمک میکند تا فیلمم دیده بشود و در وهله اول بتوانم مخاطب پیدا کنم و از مخاطبم الهام برای پروژه بعدی بگیرم. مخاطبی که میآید، در سالنهای هنر و تجربه، میداند با چه فیلمی طرف است و میداند که سینما اینجا به معنای تفریح نیست. آرزو میکنم هنر و تجربه این روند را ادامه بدهد اما خب متاسفانه دشمن زیاد دارد و هر روز میبینیم آدمهایی که خیلی هم صلاحیت اظهارنظر ندارند، راجع به هنر و تجربه اظهارنظر میکنند و لقبهای ناشایستی مثل حیاط خلوت به هنر و تجربه میدهند ولی تیم سیاستگذاری فعلی هنر و تجربه قدرتمندتر از این هستند که با این حرفها کنار بکشند و اجازه بدهند این استارتی که زده شده، آن هم بعد از سالها که همه ما منتظرش بودیم، دوباره خاموش شود.
آرش لاهوتی، کارگردان «راننده و روباه»
همینکه مردم عادت کنند به اینکه مستند هم بین سبد خرید فرهنگیشان باشد یا بلیت بگیرند و به دیدن مستند بروند، به خودی خود اتفاق خیلی خوبی است. قطعا اگر جریان اکران آثار مستند ادامه داشته باشد، خوشحالیاش برای فیلمهایی است که بعد از ما میآیند. چون عادت اکران فیلمهای مستند جا میافتد و عده بیشتری با دیدن آنونس فیلمهای مستند در تلویزیون، برای دیدن مستند به سینما میآیند و فکر میکنم هدف هنر و تجربه از اکران فیلمهای مستند نیز کشاندن مردم و علاقمندان مستند به سینماهاست. اگر این اتفاق بیافتد روی تولید مستند تاثیر خوبی میگذارد. و اگر تهیهکنندگان بخش خصوصی احساس کنند، پولی که خرج سینمای مستند میکنند تا یک حدودی از طریق اکران میتواند برگشت مالی داشته باشد به مشارکت بیشتر آنها کمک میکند.
پیمان حقانی، کارگردان «۳۱۶»
این ایده اگر درست جلو برود باعث میشود نسل جدیدی از فیلمساز رشد کند. من با هشتاد درصد تهیهکنندههای سینمای ایران فضای فکری مشترکی ندارم و اصلا هیچ دیالوگی نمیتوانم داشته باشم. فقط با یکسری آدمهای معدود در این سینما میتوانم فیلم بسازم که این عده هم یا ایدههای خودشان را دارند یا مشغولند و یا پول ندارند. راه دوم این است که خودم تهیهکننده بشوم. من هردو فیلم قبلیام را خودم تهیه کردهام. اگر هنر و تجربه نبود، من که برای تولید ۳۱۶ ماشینم و دوربینم و هرچه که داشتم را فروختم، این پول میرفت هوا و من هم نمیتوانستم فیلم بعدیام را بسازم. یک فیلمساز حذف میشد، حالا چه خوب و چه بد. قضاوت خوب و بد بودنش هم با منتقدان و با زمان.اگر آقای کیارستمی را تا یک مدتی کانون پرورش فکری حمایت نمیکرد آیا کیارستمیای از دلش درمیآمد؟ کیارستمی بعد از پنج تا فیلم است که «خانه دوست کجاست» را میسازد و خانه دوست کجاست میرود لوکارنو و بعد کیارستمی در جهان مطرح میشود. من این مثال را بارها زدهام، برگمان میگوید من پنج فیلم اولم را حاضر نیستم ببینم از بس بد هستند. پنج تا فیلم، نه یکی و نه دو تا. پس فیلمسازی احتیاج به تجربه هم دارد.اما نسل جدید فیلمساز از دل هنر و تجربه درست بیرون میآید.
مهدی احمدی،بازیگر«داره صبح میشه»
گروه هنر و تجربه از نظر من باعث شد پای خیلیها از جمله خود من، دوباره به سینما باز شود. من چیزی حدود ۱۰ سال بود فیلم ایرانی نمیدیدم و سینما نمیرفتم. همین که آدم اتفاقهای جدید هنری را میبیند رویش تأثیر میگذارد حتی روی من نقاش. روی فیلمساز، حتی از نوع فیلمساز سینمای بدنه هم تأثیر میگذارد. به همین دلایل، به نظرم حمایت از هنر باید در هر بخشی از آن صورت بگیرد. هنر، ویترین این کشور است. اگر حمایتها صورت بگیرد، هنر خیلی از مشکلات سیاسی را هم میتواند نرم بکند.
تارا اوتادی، کارگردان فیلم «پنج تا پنج»
در اکثر کشورهایی که سینماهای قوی دارند سینمای هنری و تجربی را داریم. این دستهبندی وقتی که هیچ ذهنیتی از یک فیلم ندارم به من بیننده کمک میکند تا بفهمم فیلم جزو آن نوعی از سینماست که دوستش دارم. فیلم خاص است، آرت است، سینمای بدنه نیست. درواقع فیلمها را ازهم جدا میکند. فکر میکنم این مهمترین نکته سینمای هنر و تجربه است و ضمنا فرهنگ بیننده سینمای ما را تغییر میدهد. من عقیده دارم وزارت ارشاد و ما فیلمسازها وظیفه داریم ذائقه بیننده را عوض کنیم و فرهنگ سینما را تغییر بدهیم. سینمای هنر و تجربه به بیننده عادی نشان میدهد که میشود فیلم خوب هم دید.
حامد رجبی، کارگردان «پریدن از ارتفاع کم»
اینجا تماشاگران میدانند قرار است چه مدلی از سینما را ببینند و من این را دوست دارم. در واقع تماشاگر فیلمهای هنر و تجربه انتخاب کرده که میخواهم بروم فیلمی ببینم که جور دیگری باشد. حالا این جور دیگر را ممکن است بعد از دیدن، دوست داشته باشد و یا دوست نداشتهباشد. این خیلی مهم نیست. حس کردن این تفاوت مهمتر است. به هرحال این تماشاگر سرخورده از سالن بیرون نمیآید. شاید اگر این فیلم در گروه عادی اکران میشد، تماشاگر سرخورده از سالن بیرون میآمد.فکر میکنم گروه هنر و تجربه اگر بتواند مثلا پنج سال دوام بیاورد، میتواند خیلی از مختصات سینمای ایران را عوض کند و ما هم میتوانیم این وسط نقشی داشته باشیم. اگر اکران این فیلم باعث جذب بیشتر تماشاگر -حتی یک ذره_ و کمک به این گروه شود، چرا که نه. چون این گروه برای آینده سینمایی من و خیلیهای دیگر مهم است و باعث میشود فیلمسازان از جور دیگری فیلم ساختن نترسند. در واقع با وجود این گروه فیلمسازان میدانند یک جایی هم هست برای نمایش دادن این جور فیلمها. شاید در این میان این خودسانسوری که اقتصاد بازار در این سالها به همه فیلمسازها تحمیل کرده، کمی تکان بخورد.
مصطفی آل احمد،کارگردان «پوسته»
تا همین حالا هم هنر و تجربه موفق شدهاست. موفقیت در هنر و تجربه یعنی نمایش فیلمهای فرهنگی و هنری، اما سینمای فرهنگی نیازمند حمایت همه جانبه از سوی نهادهای فرهنگی مانند صدا و سیما است. در حال حاضر به نظرم هنر و تجربه تنهاست. سازمانهای دیگر کمتر به کمک آمدهاند و این در حالی است که مردم بیش از آنچه انتظار بود برای کشف فیلمها به سراغ هنر و تجربه آمدهاند. نکته بعدی این که معمولا در ایران؛ ما،یعنی هم دست اندرکاران و هم مدیران زود حوصلهمان سر میرود. من در این سرزمین کمتر محصولی دیدم که از پنجاه سال پیش تداوم داشته باشد. اگر حوصله مدیران سر نرود یا با تغییر مدیریت ساختارها از هم نپاشد، مردم با این آثار خو میگیرند .از آن جا که این جریان تازه شروع به فعالیت کردهاست با نقاط ضعفی هم روبروست ، من امیدوارم مدیریت هنر و تجربه با استفاده از نظر کارشناسان سینما و رسانه بتواند موقعیت این اکرانها را هم به لحاظ کمی و هم به جهت کیفی ارتقا بخشد.
ایمان فشاریان، کارگردان «فردا»
این گروه راه را برای نمایش یک سری از فیلمسازان مستقل باز کردهاست. فیلمسازانی که روزی با یک بودجه اندک فیلمهای عمیق و قابل دفاعی، ساختهاند که جایگاهی در سینمای تجاری امروز ندارند. اتفاقی که افتاده، ایجاد مامنی صمیمی برای نمایش این آثار است و از صمیم قلب امیدواریم جایگاه محکم و دورنمای خوبی برای این گروه در نظر گرفته شود تا برخورد مخاطب، تعداد سالنها و شرایط فروش آن روز به روز بهتر و بهتر شود. هنر و تجربه تا به امروز تنها جایی است که میتوان در آن قدم زد و نفس کشید.
مهدی پاکدل، کارگردان«فردا»
طرز تفکر عدهای از تهیهکنندگانی که ادعا دارند هنر و تجربه به اشغال صندلی میپردازد، طرز تفکر خستهای است. خود آنها چندین و چندسال است که صندلیها را اشغال میکنند. موضعگیری بیدلیل آنها قابل درک نیست. یک سینماگر چقدر میتواند خودپسند باشد که چشم دیدن همین تعداد محدود سینماهای هنر و تجربه را نداشته باشد. هنر و تجربه به فیلمسازانی فرصت اکران میدهد که آبروی سینمای ایران هستند. فیلمهایی که همان دوستان مدعی میسازند، ۷۲ ساعت بعد از تماشا از ذهن مخاطب به کل پاک میشود. این درحالی است که فیلمهای هنر و تجربه هرکدام به نوعی میتواند در ذهن، فکر و نوع سرنوشت مخاطبان تاثیرگذار باشد. چرا که کارکرد هنر تنها سرگرم شدن نیست و در سینما باید به دنبال چیز دیگری جز تلف کردن وقت تماشاگر بود.
مهدی گنجی، کارگردان مستند «من میخوام شاه بشم»
وقتی همانند همه دنیا برای فیلمهای خاص تر یا سینمای مستند، امکاناتی برای اکران ایجاد کنیم، قطعا کمک می کنیم به فیلمسازانی که فیلم های این دوستان نیز دیده شود. در عین حال سطح سلیقه مخاطبانی که کمی متفاوت تر به سینما نگاه می کنند را با نمایش این فیلم ها ارتقا دهیم. چند ماهی از اکران فیلم ها در این گروه می گذرد، دیده ایم که بعضی از فیلم ها فروش خوبی هم داشته اند و این مسئله نشان می دهد که این نوع از سینما مخاطب خود را دارد. حتی من معتقدم که در اکران این گروه گاهی ممکن است که تنها ۱۰ نفر برای دیدن فیلمی در سالن سینما حضور داشته باشند نه تنها ایرادی ندارد بلکه این تعداد مخاطب هم بخشی از این سینما است. من از اتفاقی که برای گروه هنر و تجربه افتاده، خوشحال هستم. به هر حال در عرصه فیلم های مستند هم و با نمایش این فیلم ها در این گروه فکر کنم فضای فیلمسازی برای امثال من هم فضای مناسب و بهتری خواهد بود.
محمود رحمانی، کارگردان «ملف گند»
صادقانه باید گفت ما اعتبارمان را در اختیار هنر و تجربه قرار میدهیم. منِ فیلمساز تقریبا پانزده سال است، فیلم میسازم. عرقریزی روحیام را به شکل چند فیلم به هنر و تجربه میدهم. این را هم میدانم که اگر هنر و تجربه نبود این فیلمها باز هم در ایران خاک میخوردند. انتظار ما توجه بیشتر به بخش مستند در هنر و تجربه است. سینمای مستند میتواند فرهنگسازتر و تاثیرگذارتر باشد. انتظار هم دارم در انتخاب فیلمها سختگیری بیشتری بشود تا مخاطب از دیدن برخی فیلمها هم در سینمای داستانی و هم در سینمای مستند سرخورده نشود. چون اینجا تکلیفش مشخص است و قرار نیست فیلمی نمایش داده شود که خارج از این تعریف باشد. خوب است معنای هنر و تجربه با سلیقههای مختلف دائما بازبینی شود، با سلیقههای به روزتر و آدمهای خلاقتر. وقتی از تجربه حرف میزنیم منظورمان مهارت نیست. ساختار شکنی هم نیست بلکه ساختار گریزی است. ایجاد فرمهای تازه است.
علی کریم، کارگردان «من از سپیده صبح بیزارم»
قطعا فیلمهای آبرومندی که تا حالا دیده نشدهاند دیده خواهند شد. این حرکت با حرکتهای قبلی تفاوت دارد. هنر و تجربه یک جریان است. میان آن و فیلمسازان، یک بده بستان برقرار میشود، هر دو بر یکدیگر تاثیر میگذارند. هر دو باید به هم کمک کنند جریانی را به وجود بیاورند که بتواند کنار جریان سینمای تجاری خودش را نشان دهد.دولت همچون کشورهای مترقی در فرهنگ و هنر پای اینگونه از سینما میایستد و مدیریت را میسپارد به شورایی که با بهترین انتخابها و از جنس همین نوع اندیشه این جریان را مدیریت کند تا از نگاه دولتی دور شود. به نظرم اکران هنر و تجربه برای سینمایی که نزدیک به صدسال از تولدش در ایران میگذرد، یک بزنگاه تاریخی است. حتما روزی از مدیرانی که این جریان را طراحی و مدیریت کردند به نیکی یاد خواهد شد. در این جریان فیلمهایی پس از ۱۰ سال نمایش داده شدند و تلاش میکنند مخاطب خاص را با این نوع از سینما آشتی بدهند. کار سختی است که مخاطب سختگیری را که به راحتی بهترین فیلمهای روز سینما را در خانه خود میبیند به سینما برگردانی که این بخش جای بحث فراوان دارد و اتفاقا دیگر به مدیریت دولتی کاری ندارد و حرکتی جمعی را طلب میکند.
وحید وکیلیفر، کارگردان«تابور»
خوشحالم که این فرصت تاریخی مصادف شده است با دوران فیلمسازی ما و نسل جوانی که نیازمند این است تا آثارش را طیف بیشتری از مخاطبان ببینند و این اتفاق که از زمان کوتاه شکل گیری گروه سینمای هنر و تجربه، مخاطبان استقبال بسیار خوبی از فیلمهای این گروه کرده اند دلگرم کننده است و نشان می دهد که این طرح در طولانی مدت تاثیراتش را خواهد گذاشت. آن دسته از تماشاچیانی که در خانه هایشان می نشینند و بهترین فیلم های روز دنیا را نگاه می کنند، این زحمت را بکشند و قدمی برای فیلم سازان مستقل کشورشان بردارند و به دیدن فیلم های گروه سینمای هنر و تجربه بیایند و فیلم های فیلم سازان مستقل را ببینند. این سینما شاید در آینده ای نه چندان دور چشم و چراغ و نقطه عطفی در فرهنگ این کشور باشد.
مجتبی میرتهماسب، کارگردان مستند «شش قرن و شش سال»
خوشبختانه براساس تجربه اکرانهای ناموفق گذشته ، بالاخره تلاش فیلمسازان در حال نتیجه دادن است. شیوه هایی که برای اکران فیلمهای هنر و تجربه در نظر گرفته شده، الگوهایی مشابه در جهان دارد و گویا قرار است فضایی فرهنگی ایجاد شود از جنس سینمایی متفاوت از سینمای مرسوم . من به این مساله امیدوارم و ما باید بگذاریم که تجربهها انجام شود و مخالف خوانیها به پایان برسد و ببینیم این افرادی که برای گروه هنر و تجربه جمع شدهاند، چه قدر پوست کلفت هستند و می توانند این قضیه را ادامه بدهند و به نتیجه برسانند. همراهی دولت برای اکران چنین فیلمهایی قابل احترام است اما اشکالاتی دارد. سینما هنر و تجربه نوپاست و به مشاورانی نیاز دارد که تجربیات سینماگرانی که در این گروه فیلم اکران کردهاند را جمع کند و به کارگردانهای جدید منتقل کند.
مسعود امینی تیرانی، کارگردان فیلم «بیداری برای سه روز»
مهمترین تفاوت گروه هنر و تجربه با طرح های قبلی در این خصوص، با وجود اشکالاتی که دارد طراحی منسجم تر آن است. به نظر می رسد نیروی بیشتری صرف طراحی گروه هنر و تجربه شده و هدایتمندتر در حال پیش روی است. شورای بازبینی و تصمیمگیری درباره این طرح از نیروهای به روزتر و خاص تری تشکیل شده که درک بهتری از فضای این نوع طرح ها دارند. این گروه می تواند تداوم داشته باشد مشروط به اینکه از برخی آسیب ها به آن جلوگیری شود. از مهمترین این آسیبها عدم اکران گسترده این فیلمهاست..
مصطفی رزاق کریمی، کارگردان مستند « خاطراتی برای تمام فصول«
یک بابی دارد باز میشود برای ارایه فیلمهایی که مردم کمتر میتوانند آنها را ببینند. نسل جوان ما اطلاعرسانی را دوست دارد. هنر و تجربه میتواند دریچه جدیدی را به روی مردم باز کند. من نسبت به آینده سینمای مستند خیلی خوشبینم و امیدوارم که این سینما بتواند مخاطبان خاص خودش را پیدا کند تا بتواند به جایگاه واقعی خودش برسد.
محمدرضا لطفی، کارگردان«روایت ناپدید شدن مریم«
هر فیلمی قواعد و آیین اکران خودش را دارد اما در ایران همه فیلمها به یک صورت اکران میشود. پس از انقلاب تمام توجه به سمت تولید بود و پخش فیلم نادیده گرفته شده بود! این نادیده گرفته شدن باعث این شد که شما نمیدانستی فیلم مورد علاقه ات را در کدام سینما باید ببینی؟! طبیعی است فیلمی مثل آتشبس برای فردی که سینما را جدی و حرفهیی دنبال میکند، اعصاب خوردی دارد و شاید فردی که دنبال تفریح با خانواده است، فیلمهای هنر و تجربه برایش عذابآور میشود. هر فردی باید بداند فیلم مورد نظرش کجا اکران میشود. از سوی دیگر هر فیلم بد و ضعیفی را برچسب هنری رویش میزدیم و میگفتیم مخاطب آن را نمیفهمد! کار گروه هنر و تجربه این است که کارشناسی قوی دارد. این غربال باعث میشود که هر فیلمی در این گروه به نمایش در نیاید. هر فیلم خستهکنندهای که بازیگر مطرح ندارد که هنری نیست.
تورج اصلانی، کارگردان «جینگو»
اکرانهای این گروه سینمایی فارغ از اینکه چه بار مالی خواهد داشت، بهترین اتفاق برای جلوگیری از فرار استعداد های این کشور است. این گروه سینمایی سلیقه جدیدی را به سینمای ایران اضافه کرده است ومخاطبانی که به دیدن این فیلمها میروند نیز نشان دادند که قطعا ما مخاطبانی با فهم بسیاری داریم و در تمام این سالها تصمیمگیری مدیران به جای مردم که آنها از فیلمهای خاص استقبال نمیکنند، اشتباه بوده است. سلیقه مردم به روز شده است و فیلمهای این گروه سینمایی اگر فیلمهای پرستارهای نیستند به جای آن فیلمهای پر مغزی هستند.فیلمهای فرهنگی اساسا مرزبان فرهنگ و سینما هستند و این گروه از بخش فرهنگی سینما مرزبانی میکند. و طبیعتاً این مرزبانی نیاز به حمایت دولتی دارد؛ با این کار ویترین سینمای ایران را نیز متنوع میکند. در واقع با این کار به سینما خدمت کردهایم و طبیعتاً دولت هم اگر حمایت بکند وظیفهاش را انجام داده است.
کاوه ابراهیمپور، کارگردان «یحیی سکوت نکرد»
به دنبال این بودم که یک داستان را به خوبی تعریف کنم. به هیچ عنوان به فروش فکر نمیکردم و حالا از اتفاق هنر و تجربه رضایت دارم. به هرحال این گروه جریان نوپایی است و تعداد سالنهای کمی دارد. از طرفی مردم هنوز به سیستم چرخشی اکران آشنایی ندارند. حتی در میان اطرافیان خود من نیز عدهای وجود دارند که نمیدانند هنر و تجربه چیست. میتوان این مشکل را با تبلیغات بیشتر بر طرف کرد و مخاطبان بیشتری را به سوی این سینمای محترم جذب کرد.
عادل یراقی، کارگردان «آشنایی با لیلا»
حرف اصلی و توصیه من به فیلمسازانی است که بعد از این میخواهند متناسب با رویکرد اکران در هنر و تجربه فیلم بسازند؛ کسانی که از روی سناریو میدانند فیلمشان به اکران اصلی نمیرسد حواسشان جمع باشد که مخارج اضافی نکنند و متناسب با شرایط هنر و تجربه دست به ساخت فیلم بزنند. تشکیل چنین گروهی در کشور ما تا حدودی دور از ذهن بود. باید از مجموعه پرکار هنر و تجربه که خوشبرخورد و صمیمانه تلاش میکنند تا اکران فیلمهای خوب به نتیجه برسد، تشکر کرد. با توجه به شرایط محدود اکران در کشور، با حضور این گروه میتوان نگاهی مثبت به آینده سینمای ایران داشت.
یلدا جبلی،کارگردان «داره صبح میشه»
دوست دارم هنرو تجربه به جریانی قدرتمند تبدیل شود. فیلمهای بسیاری در این گروه، میتوانند مخاطب از نوع دیگر را هم به سینما بکشانند و باید این فرصت را در اختیارشان گذاشت. اینگونه میتوان مخاطبی که از سینما قهر کرده و فیلمهای مطلوبش را در سینما نمیبیند، دوباره با سینما آشتی داد. و شاید حتی در این مسیر است که میشود در بسیاری از مخاطبان تغییر ذائقه ایجادکرد…..این مخاطبی که این روزها در تجربههای ما در هنر و تجربه شریک میشود و ما را همراهی میکند، بیشتر از هر مخاطبی، لیاقت تماشای فیلمهایی استاندارد، با قصهای جذاب و تجربهای بکر را دارد و این نکتهای است که فیلمساز نباید فراموش کند.
دانش اغباشاوی،کارگردان«تاج محل»
گروه هنر و تجربه از این جهت که به بهانههای مختلف مثل اینکه فیلمی ستاره ندارد یا لوکیشناش ناآشنا است آن را از اکران پایین نمیکشد خیلی خوب است. به نظرم هنر و تجربه حرکت خوبی است که امیدوارم ادامه و گسترش پیدا کند.
علی اکبر ثقفی، تهیهکننده «مردی که اسب شد»
نباید تماشاگر ساده پسند را عام فرض کنیم. متاسفانه فکر میکنیم فیلم هرچه نازلتر باشد، تماشاگر بیشتری دارد، در صورتی که باید به دیدگاه مخاطب احترام بگذاریم. این نوع سینما میتواند رونق پیدا کند و سینمای ارزشمندی به حساب میآید. در زمان قبل از انقلاب هم فیلمهای پرفروش داشتیم ولی سینمای معناگرا هم در کنارش بود و ارزش بیشتری داشت. البته ممکن است بعضی از فیلمهای هنر و تجربه نتوانند مخاطب کسب کنند، ولی شاهد بوده ام که قشر تحصیلکرده و جدی سینما، این نوع فیلمها را انتخاب میکند. باید فرصت فیلم خوب دیدن را برای مردم فراهم کرد. به عقیده من، خوراک فرهنگی از خوراک جسمی اهمیت بیشتری دارد. سادهانگاری و ساده اندیشی راحتترین کاری است که آدم میتواند برای فرار از یک موضوع، انجام دهد. این سینما به مطالعه نیاز دارد و به مرور مخاطب خود را پیدا میکند. البته اگر علائم و المانهای آن، درست و به جا باشند.