
نشست نقد و بررسی «روغن مار» در اصفهان برگزار شد
داودنژاد: تاریخ سینما تاریخ دور شدن از زندگی است/حسنینسب: مسیر پیچیدهای باید طی شود تا به سادگی برسیم
هنر و تجربه، عقیل قیومی: عصر یازدهمین روز پاییز فضای سالن سینماسورهی اصفهان بوی «روغن مار» گرفته بود! جمعیت قابل توجهای از علاقهمندان سینما در سالن انتظار، علیرضا داودنژاد را سر ذوق آورد تا از فراز پلکان با دوربین موبایلش صحنههایی شکار کند از استقبال تماشاگران. توانمندیهای گوشیِ موبایل و دوربیناش عجیب ذهن داودنژاد را قلقلک میدهد و از ثبت زندگی واقعی با موبایل که این روزها به مانیفست او در فیلمسازی بدل شده غافل نمیشود. شلوغی سالن نمایش علاوه بر آوازهی کارگردان روغن مار، دلیل مهمتری هم دارد و آن بازگشایی دانشگاهها و حضور دانشجویان علاقهمند- عمدتاً غیربومی- در شهر است ، پس لازم است تا دستاندرکاران گروه هنرو تجربه در اصفهان از تبلیغات محیطی در دانشگاههای شهر غافل نشوند. منتقد مدعو – نیما حسنینسب- هم در ابتدای سخنانش از مسئولان نشست نقدوبررسی در اصفهان تقاضا میکند تا از چند روز قبل از چنین جلساتی، بنر کوچک تبلیغاتی جهت اطلاعرسانی در فضای باز و آستانهی درب ورودی حوزه هنری نصب شود.
اما ظاهراً فیلمی که یک محصول موبایلیست منجر به هجوم پرسشهایی به ذهن تماشاگران شده؛ تا جایی که یکی از تماشاگران با خطاب قرار دادن کارگردان میپرسد: « من از دوستداران فیلمهای صمیمیِ پیشینِ شما هستم ولی صادقانه بگویید اگر به جای شما یک کارگردان گمنام چنین فیلمی را به گروه هنروتجربه سپرده بود، آیا هرگز فرصت نمایش در این گروه را در اختیارش میگذاشتند؟!» و کارگردان میگوید که از اعضای انتخاب فیلم در این گروه شناخت دارد و هیچیک اهل تعارف و رودربایستی نیستند:« اعضای هیئت انتخاب کسانی نیستند که گول بخورند و همگی سینما را خوب میشناسند و متوجه نکات سینمایی هر یک از فیلمها هستند.» و اینگونه است که کارگردان و منتقد مدعو تا پایان جلسه دربرابر تمامی چونوچراهای تماشاگران، از فیلم دفاع میکنند .
دغدغهی زبان سینما
حسنینسب فارغ از این چونوچراها و هرگونه نتیجه و ارزشگذاری، علیرضا داودنژاد را میستاید که همچنان در این سنوسال عاشق سینماست و یکتنه و با چنگودندان دغدغهی زبان سینما دارد و میخواهد زبان سینما را ارتقا دهد و به روز باشد: « گرامر و زیباشناسی سینما برای داودنژاد مهم است، آن هم در روزگاری که همهی همنسلانش و حتی جوانان فیلمساز هم در پی این هستند که هنرپیشهای را با چند گریم مختلف به کار بگیرند و پولی به دست بیاورند. وقتی همه در پی این هستند که از نهادی بودجهای بگیرند و فیلمی سفارشی بسازند، چنین تلاشی از سوی یک فیلمساز برای ارتقای زبان سینما جای تقدیر و تشکر دارد.» حسنینسب از تماشاگرانی که فیلم مصائب شیرین را دیدهاند میخواهد تا دست خود را بالا بگیرند و ادامه میدهد که این فیلم به گونهای ادامهی همان فیلم است: « دختر و پسری که علیرغم مخالفتها میخواهند با هم ازدواج کنند. همان رضا و مونا که این فیلم ماجرای بیست سال آیندهی زندگی آن دو جوان است. دقیقاً مدل ریچارد لینکلیتر در پسربچگی یا برگمان در ساراباند.»
جذابیت آدمها و روابطشان آنقدر برایم شیرین است که هیچکدام از مشکلات دامنگیر فیلمساز ایرانی مانع کارم نمیشود. دلیلی ندارد در مملکتی که مردم از فیلم خوب استقبال میکنند، اینگونه ابتکار عمل از دست تولیدکنندگان داخلی خارج شود و به دست محصولات ترکی و هندی و ماهوارهای بیفتد
علیرضا داودنژاد اینگونه ادامه میدهد: « اگر باور داشته باشیم که سینما هنر خوب دیدن و خوب شنیدن است، میتوان راجع به برخی از مسائل تأمل کرد و دربارهشان سخن گفت. منبع الهام ما برای فیلم ساختن چه چیزیست جز زندگی؟ ما اگر زندگی را خوب نبینیم و خوب نشنویم چهگونه ممکن است فیلم خوبی بسازیم؟ من اینگونه فیلم ساختن را دوست دارم و خسته نمیشوم. جذابیت آدمها و روابطشان آنقدر برایم شیرین است که هیچکدام از مشکلات دامنگیر فیلمساز ایرانی مانع کارم نمیشود. دلیلی ندارد در مملکتی که مردم از فیلم خوب استقبال میکنند، اینگونه ابتکار عمل از دست تولیدکنندگان داخلی خارج شود و به دست محصولات ترکی و هندی و ماهوارهای بیفتد.»
خاموش شدن نبض زندگی در سینما!
تماشاگری معتقد است که فضای فیلم فضایی نیست که بشود با آن چنین محتوایی را به کار برد و از کارگردان میپرسد: « آیا در مقام تجربهگری چنین فرمی را انتخاب کردهاید یا نه نوعی شورش است علیه فیلمسازی متعارف؟ من راستش نتوانستم سینمای شما را در این فیلم درک کنم. در صورتی که در کلاس هنرپیشگی به گونهای درک و تفکر نائل میشویم.»
داودنژاد از مشاهدهی نبض زندگی طبیعی در سینما میگوید و ادامه میدهد:« وقتی سینما رفت به سمت روایت و دوربین و خواست قصه بگوید نور لازم بود سه پایه و کرین و لباس و گریم لازم بود. این مجموعه دو ویژگی داشت. سفارشی که پشتش بود. در اجرایی که در پلاتو اتفاق میافتد نبض زندگی نمیتپد و بیش از اینکه متوجه زندگی باشیم متوجه قصهها هستیم. به تدریج نبض زندگی در سینما خاموش شده. سینما غرق شده در روایتهایی که با مجموعهای از اشباح مواجهایم. به این نتیجه رسیدم که تاریخ سینما تاریخ دور شدن از زندگی است. به یک جور کوری و ثقل سامعه دچار شدهایم. به تدریج رابطهی خودم هم با زندگی مخدوش شد. فیلمسازها رفتند توی پیلهای و من احساس کردم در سینما داریم از زندگی جدا میافتیم. زندگی چقدر جذاب است. بار تاریخی کلمهی زندگی بعد از سینما تفاوت دارد با کلمهی زندگی در نسلهای قبل سینما. این تجربهها ارزش انجام دادن دارند، یک جور تذکر ارزش زندگی هستند برای سینما.»
نیما حسنینسب به تعبیر خودش قصد دارد به نکتهای مغفول مانده اشاره کند: « شما میپرسید اگر منِ نوعی این فیلم را بسازم اجازهی اکران به آن نمیدهند. مگر شما فکر میکنید به راحتی میتوانید چنین فیلمی بسازید؟! تلقی شما این است که به دست آوردن نبض سادهی زندگی جلوی دوربین کار سادهای است؟! مسیر پیچیدهای باید طی شود در کارنامهی فیلمساز تا به چنین سادگیای دست یابیم. چند سال اخیر در سطح جهان هم انبوهی از این تجربهها شکل گرفت و از آن استقبال شد. آنقدر بعضی از فیلمها شبیه زندگی میشوند که با خود میگوییم کارگردان که کار مهمی انجام نداده است. فیلمهایی از این دست، فیلمهایی بدون پروداکشن و بدون ساز و کارهای دستوپا گیر گونهای پیشنهاد هستند برای سینمای ایران.»
عکس : زهرا باغبان