
بازخوانی نقد مجله اسکرین بر «خواب تلخ»:
طنزی دیوانهوار با ریسکی جسورانه
هنروتجربه: فیلم سینمایی «خواب تلخ» اولین ساخته امیر یوسفی که سال ۱۳۸۳ آن را کارگردانی کرد، قرار است از اواخر آبان در سینماهای گروه هنر وتجربه اکران شود. این فیلم در جشنواره کن سال ۲۰۰۴ به نمایش درآمد و نقدهایی بر این فیلم در نشریات مختلف منتشر شد، از جمله نقدی که پیتر برانته در مجله اسکرین درباره این فیلم نوشت، که در پی میآید.
«محسن امیریوسفی با فیلم «سنت شکن» خود خستگی را از تن مخاطب بیرون میآورد. «خواب تلخ» نخستین فیلم بلند سینمایی محسن امیریوسفی فیلمی درباره مرگ و زندگی ست، فیلمی بسیار تاثیرگذارتر از آنچه که در نگاه اول به نظر میرسد. او که به گواه علایق و البته فضای درونی فیلمش متاثر از برشت و سبککاری اوست، اثری ساخته که به مثابه یک سلسله تصاویر تامل برانگیز ارتباطشان را با موضوعی مثل مرگ بنیان میگذارند. داستان درباره مردهشوری است که بعد از یک عمر همنشینی با مرگ حالا احساس میکند زمان مرگ خودش فرا رسیده است. اسفندیار شخصیت اصلی «خواب تلخ» محور کلی فیلم است، کسی که در دنیای واقعی نیز یک مردهشور است.
شوخ طبعی ویران کننده این کارگردان ۳۲ ساله، هر جایی که فضا به خاطر موضوع و محتوای خود سنگین میشود، به داد فیلم می رسد و به روند حرکت فیلم حیاتی دوباره میبخشد. اسفندیار هم مثل بسیاری از مشتریان سابقش حالا حضور فرشته مرگ را احساس میکند اما آن چیزی که باعث میشود با یک اثر متفاوت روبهرو باشیم گفتوگوهای صمیمانه اسفندیار با فرشته مرگ یا همان عزراییل است. عزراییلی که از طریق یک تلویزیون سیاه و سفید با اسفندیار سخن میگوید.
همین همنشینی و حضور است که او را به فکر میاندازد در پی عذرخواهی و طلب بخشش از کسانی باشد که عمری تحت سلطهاش بودند و در فرمانروایی کوچکش یعنی قبرستان روستا گاهی آنها را آزار داده است. به همین خاطر به سراغ «دلبر» همکار دیگرش در گورستان و کسانی چون قبرکن و جوان مسئول آتش زدن لباسها میرود تا از آنها به خاطر برخوردهای تند خود طلب بخشایش کند. نتیجه این حس مومنانه قبل از مرگ یک سلسله سکانسهای خندهدار هم هست که بازیگران غیرحرفهای فیلم به صورت درخشانی آن را اجرا میکنند.
صداگذاری درخشان فیلم دیگر نکتهای است که میتوان به آن اشاره کرد چون توانسته جلوههای تصویری اثر را به خوبی تکمیل کند. از سوی دیگر لانگشاتهای بیپرده هم به خوبی زمینه عمیقتر فیلم را در خود به دنبال میکشند مخصوصا این که امیریوسفی استاد این گونه شوخیهای تصویری است. برای مثال در صحنهای که اسفندیار میخواهد ژست و موقعیتش را هنگام مرگ انتخاب کند ما با برخوردی فوقالعاده با موضوع تلخی مثل مرگ روبهرو میشویم. این که او نمیداند در حال خواب میخواهد بمیرد یا مثلا هنگام نیایش (نماز خواندن) باعث میشود مخاطب در مواجهه غریب و نامتعارفی با مرگ قرار بگیرد.
نمونه دیگری از این شوخیهای بکر و منحصر به فرد زمانی است که اسفندیار در حال آموزش شستوشوی مرده به شاگردش است و در میانه این پروژه آموزشی ناگهان جسد از جا بر میخیزد و درخواستی میکند! تا ما را درغافلگیریهای مدام فیلم با لذت غرق کند.
در حالی که موضوع بسیاری از فیلمهای ایرانی در سالهای اخیر (۱۳۸۳) کودکان بودهاند دیدن فیلمی با موضوع طنز و در مورد مرگ، تغییر بسیار دلنشینی در سینمای ایران است.
امیریوسفی توانسته با شوخطبعی ویژهاش فیلمی بسازد که قدمهای بزرگی را در جهت هدف درستش برمیدارد. زندگی اسفندیار با مردگان، همه جوهره عجیب «خواب تلخ» را شکل میدهد. در ضبط این فیلم شبه مستند گاهی جزئیات بسیار ریز به صورت افسانهوار و غریب درآمدهاند و گاهی به شدت طنزآمیز شدهاند. به ویژه در یک چهارم آخر «خواب تلخ» شاهد ترکیب بسیار شگفتاگیز و جسورانهای هستیم که به نوعی میتواند برداشتی ادبی و شرقی از یک کمدی ترسناک باشد. البته این اثر بیشتر رو به نقطه پایان و عزیمت نهایی انسانها دارد و آن طنز ملایم که هرگز نگاه کارگردان را ترک نمیکند چاشنی فیلم است. امیریوسفی با شعبدهای سرگرم کننده و طنازانه به ضبط این کار نه چندان ساده میپردازد. این خصوصیات و طنز ظریف فیلم به خواب تلخ اصالت ویژهای میدهد و آن را بینهایت فریبنده و شیطنتآمیز میکند. «خواب تلخ» طنزی دیوانهوار با ریسکی جسورانه است. در این فیلم تکرار قدرتمندانه موضوع مرگ، موفق شده خستگی را از تنمان درآورد و این حس را هرگز فراموش نخواهیم کرد.»