
فضلی: تجربهگرایی در سینمای ایران همواره حرفی برای گفتن دارد /ذبیح افشار:سینماگران نگرانند «هنر و تجربه» از بین برود
هنروتجربه: با گذشت یک سال از فعالیت گروه سینمایی «هنر و تجربه»، آثار بسیاری از کارگردانهای سینمای ایران دیده شد و به اعتقاد بسیاری از فیلمسازان و سینماگرانی که با این گروه سینمایی سر و کار دارند، «هنر و تجربه» جریان جوان و سر زنده ای را در سینمای ایران جاری کرده است و به گفته ذبیح افشار بازیگر فیلم سینمایی «باز هم سیب داری؟» تنها نگرانی اهالی سینما از بین رفتن جریان سینمایی «هنر و تجربه» پس از تغییر دولت است. بخشی از گفتوگو خبرگزاری مهر با عوامل فیلم «بازهم سیب داری؟» که این روزها در گروه سینمایی «هنر و تجربه» اکران است به بررسی عملکرد این گروه سینمایی اختصاص داشت. به گفته بایرام فضلی وجهه بارز گروه سینمایی «هنر و تجربه» حمایت از فیلمسازان سینمای مستقل است و در عملکرد یک ساله این گروه سینمایی، حمایت از جریان مستقل سینمای ایران اتفاق افتاده است. بخشهایی از این گفتوگو را در زیر میخوانید:
یکی از ویژگی های فیلم سینمایی «باز هم سیب داری؟» تجربی بودن اثر است که انجام تجربه های تازه در سکانس به سکانس فیلم دیده می شود و به تعبیری کسب تجربه های جدید در یک فیلم، عامل به وجود آمدن سینمای مستقل است.
بایرام فضلی: به اعتقاد من جریان سینمای مستقل با نسل سینماگرانی چون من در اواخر دهه ۶۰ شکل گرفت. چراکه فیلمسازان بسیاری در تولید آثار خود هم از جهت تولید و هم از جهت ایده مستقل و بدون وابستگی به دولت فعالیت میکردند. بنابراین تجربه گرایی جزء نیازهای اولیه یک فیلمساز مستقل است که در سایه برآرورده شدن این نیاز، سینمای مستقل شکل میگیرد و حال اینکه نیاز به برطرف کردن عطش تجربه در سینمای ایران هیچگاه توسط نهادهای دولتی اتفاق نیفتاد. بلکه ذهن جوان، خلاق و پویای فیلمسازان بود که جریان سینمای مستقل در ایران را به وجود آورد و با آثاری که ساخت دنیا را متوجه خود کرد. بنابراین تجربهگرایی در سینمای ایران همواره حرف برای گفتن دارد.
مشخص است که در فیلم «بازهم سیب داری؟» سراغ سینمای مستقل رفته اید.
فضلی: در سینمای ایران فقط به سینمای مستقل فکر کردم و ردپای علاقهام به سینمای مستقل هم در فیلمهای کوتاهی که کارگردانی کردم و هم در فیلم «بازهم سیب داری؟» وجود دارد. ضمن اینکه در حوزه فیلمبرداری هم سراغ سینمای مستقل رفتم. البته اغلب فیلمهایی که کار کردم یا رنگ پرده را ندیدند و یا به بدترین شکل ممکن اکران شدند اما این بخش مستقل با وجود فراز و فرودهایی که داشته همواره تلاش کرده سینمایی پیشرو بسازد.
اشاره کردید به این نکته که وزارت ارشاد دست از حمایت سینمای مستقل برداشت. به شکل مشخص چه نوع حمایتی مدنظر بود که مسئولان در وزارت ارشاد دست از آن کشیدند؟
ذبیح افشار: حالا پس از ۱۰ سال که سینما دچار رکود شد، متوجه شدند که سینمای متفاوت نیز باید دیده شود و با عنوان گروه سینمایی «هنر و تجربه» در صدد احیای سینمای مستقل برآمدند و دریافتند که تعریف سینما فقط سینمای بدنه نیست. در مقابل طیف قابل توجهی از فیلمسازان سینمای ایران توجه ویژه ای به این گروه سینمایی دارند و تنها نگرانی این است که با تغییر دولت و به تبع آن تغییر سیاستهای سینمایی، جریان گروه «هنر و تجربه» از بین برود و یا حیات و بقای این دسته از فیلم ها تحت تاثیر قرار گیرد.
بی زمانی و بی مکانی در روایت «باز هم سیب داری؟» به درستی نشان داده شده است، هنگام نگارش فیلمنامه چه راهکاری برای روایت بی مکانی و بی زمانی این فیلم در نظر گرفتید؟
فضلی: نگارش فیلمنامه دو قالب دارد، یک قالب کلاسیک که شامل آغاز، روبرویی و گرهگشایی میشود که در فیلمهای غربی از این قالب استفاده میشود. نوع دیگر روایت از ترکیب خرده داستان در کنار یکدیگر شکل میگیرد که مفاهیم بکر و متفکرانه در ذهن تماشاگر ایجاد میکند که این نوع داستانها خاص سینمای شرق است و من قصد داشتم یک فیلم متفاوت با روایت سخت و البته شرقی مقابل دوربین ببرم و در این مسیر به سینما تجربی نیز فکر میکردم و دوست داشتم مخاطب دنبال معنا و مفهوم در پلان به پلان فیلم بگردد.
طراحی لباس و صحنه ساده بود که این سادگی به کمک روایت داستان در فیلم هم آمده بود و انتراعی بودن این اثر را نیز بیان می کرد.
افشار: آنچه در فیلم «باز هم سیب داری؟» اهمیت داشت استیلیزه کردن همه عناصر قصه بود و من به عنوان بازیگر این فیلم از همان ابتدا با فیلمنامه ای تمیز و سرراست مواجه بودم. حال اینکه در طراحی لباس و صحنه همین استیلیزه بودن به خوبی دیده می شد و بایرام هم به دلیل سر راست بودن داستان به شخصیت های داستان نزدیک نمی شد و سعی کرد داستان فیلم را با لنز واید مقابل چشم بیننده آورد، در واقع به نوعی جریان سیال ذهن را ایجاد کرده بود و من هم به عنوان بازیگر سعی کردم هنگام اجرای نقش آنچه را که برای من به شکل غریزی جاری می شد مقابل دوربین ببرم یعنی خودم را به دست غریزه می سپردم. بنابراین سادگی در طراحی لباس و صحنه آگاهانه ، استیلیزه و نمادسازی شده بود.
لیلا موسوی: آقای افشار اشاره درستی به جریان سیال ذهن کرد. به نظر من فیلم «باز هم سیب داری؟» مانند یک خواب نمادسازی شده بود و مثلا چرخ به عنوان یک نماد در همه روستاهایی که دو کاراکتر اصلی فیلم می رفتند، دیده می شد. بنابراین باید همه عناصر فیلم را با دقت و جزئی نگری به تماشا نشست.
فضلی: برای طراحی صحنه و لباس یک فرم کلی را در نظر گرفته بودم. در ابتدا قرار بود به دلیل مسائل مالی دکور کم هزینه و سبک تری بسازیم اما نمی شد چون فضای فیلم کاملا ایرانی و برگرفته از کهن الگوهای موجود در ادبیات ایران است و باید المان های ایرانی بودن را بیشتر از آنچه هست لحاظ می کردیم. بنابراین برای طراحی صحنه و لباس دو فضای متفاوت در نظر گرفته بودیم. فضای نخست تجملاتی با برج و باروهای عجیب و غریب بود که در این فضا نمی توانستیم کار کنیم چون فضای فیلم و نوع بازی کاراکترها بدوی بود و بدویت با تجملات جور در نمی آمد. در ادامه دوستانم جمشید بهمنی و مهسا متعصب کنار کار ایستادند و در طراحی صحنه و دکور کمک کردند. اما اجرای کار به گردن خودم افتاد. در مرحله پیش تولید، کارگرهایی سر صحنه آمدند و ۶ ماه لته های بزرگ و حصیری در متراژ یک متر و نیم و سه متر را بافتند که این لته ها را در طول فیلم با فرم های مختلف می ساختیم.