
مروری بر فیلم «رقص خاک» به کارگردانی ابوالفضل جلیلی
فیلمنامهای که باد با خود برد
هنر و تجربه: «رقص خاک» از موفقترین فیلمهای ابوالفضل جلیلی در جشنوارههای خارجی بود. فهرست جوایز جشنوارهای و حضورهای بینالمللی این فیلم بسیار طولانی است. از جایزه بهترین فیلم آسیایی در جشنواره توکیو گرفته تا جایزه پلنگ نقرهای جشنواره لوکارنو و شرکت در بالغ برچهل جشنواره بینالمللی فیلم. ابوالفضل جلیلی «رقص خاک» را در سال ۱۳۷۰ ساخت. فیلم در دهمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرد.
داستان «رقص خاک» در یک کورهپزخانه قدیمی میگذرد. نوجوانی به نام ایلیاد، تنها و بیکس، در این کورهپزخانه کار و زندگی میکند. دخترکی به نام لیموآ، که با مادرش در همان کوره پرخانه به کار مشغول است، با ایلیاد دوست میشود. ایلیاد دچار زمزمه وهمگونهای است که او را به سمت خود میخواند… این فیلم ۷۵ دقیقهای تقریبا بدون دیالوگ ساخته شده است. جلیلی از ساخت این فیلم خاطره معروفی دارد که تا حالا بارها ذکر شده و در شناخت او و سبک سینمایی او کارساز است: «برای ساخت این فیلم سینمایی سه ماه روی فیلمنامه کار کردم. یادم هست روز اول که برای فیلمبرداری «رقص خاک» به بیابان رفته بودم باد شدیدی وزید و همه برگههای فیلمنامه مرا باد برد. بعد رو به آسمان کردم و گفتم خدایا خودت کمک کن این فیلم را بسازم و از خدا خواستم که او کارگردانی کند و من کارگری.»
عمده فیلمهای جلیلی درباره آدمهایی در حاشیه اجتماع هستند. آدمهایی از طبقات پایین، از روستاهای دورافتاده، از کورهپزخانهها و از میان حذف شدگان. خود او در گفتوگویی درباره علاقهاش به آدمها و مکانهای ناشناخته میگوید: « کلا علاقهمند به شناخت ناشناختهها هستم. خیلی وقتها توی جاده که دارم میروم، مثلا یک قلعه یا یک ساختمان غریب میبینم. بعد از یکی، دو بار که تکرار میشود، میروم سراغش تا ببینم چهجورجاهایی است. نسبت به آدمها هم همینطور. یکبار توی جاده سبزوار، یک مرد مسن روستایی را که در جاده منتظر ماشین بود، سوار کردم. من با یک تهیهکننده ژاپنی بودم، در مسیر داشتم با تهیهکننده انگلیسی صحبت میکردم. لحظه بعد هم به زبان فرانسه – چون یک کمی بلد هستم – تهیهکننده ژاپنی از من سوال کرد چرا این مرد را سوار کردی، به فرانسه گفتم از تیپش خوشم آمد. احساس میکنم که چقدر برای بازی در فیلم خوب است. وقتی مرد روستایی خواست پیاده شود به زبان فرانسوی گفتم خوشحال شدم از همراهی شما. یکباره مرد روستایی به زبان فرانسوی جواب داد: منم همینطور! جا خوردم. پرسیدم فرانسه بلدی؟ جواب داد بله. گفتم چطور؟! گفت: جوان که بودم یکی از بهترین سنگبرهای ایران بودم، فرانسویها آمدند کارم را دیدند. از من برای کار به فرانسه دعوت کردند. پنجسال آنجا زندگی و کار کردم…» بسیاری از فیلمهای جلیلی به همین شکل از یک ایده به یک فیلم تبدیل شدهاند.
هیچکدام از فیلمهای ابوالفضل جلیلی در این سالها اکران نشدهاند. بیشتر این فیلمها با تهیهکنندگی تلویزیون ساخته شدهاند. البته شبکه دو سیما چندسال پیش تصمیم گرفت بعد از سالها این فیلمها را در یک برنامه منظم از آنتن سیما پخش کند. خاستگاه ابوالفضل جلیلی تلویزیون بوده است. در همان گفتگوی مطبوعاتی با روزنامه شرق جلیلی به این مساله اذعان دارد: «من متولد تلویزیون هستم. یعنی که اولین کارهای حرفهایام را در تلویزیون ساختم و خودم را همیشه مدیون تلویزیون میدانم. منتها برخی از سیاستگذارانش کاردان نیستند.» بیشتر فیلمهای او اما به خاطر آنچه سیاهنمایی دانسته شد به مشکل برخوردند و به خاطر پیشبینی فروش نکردن از اکران بازماندند. اتهامی که جلیلی هیچگاه نمیپذیرد: « فکر میکنم یک هنرمند با وجدان، واقعیت را باید نشان دهد. اگر دیوارمان سیاه است خب اثر هم سیاه میشود. اما اگر دیوارمان سفید است نباید آن را سیاه نمایش دهیم. اینکه تا یکی فیلم انتقادی بسازد بگوییم سیاهنمایی کرده، درست نیست. مثلا عملکرد شهرداری تهران در این سالها خوب بوده. چرا هیچکس تهران را کثیف نشان نمیدهد! چون دیوارش سفید است.»
نمایش فیلمی از ابوالفضل جلیلی بعد از ۲۴ سال فرصت خوبی برای دوستداران سینمای او و البته منتقدینش است تا یکبار دیگر سینمای جلیلی یکی از بحثهای روز سینمادوستان باشد، البته هرکدام از سمت و سوی خاص خود! رقص خاک از اول دی ماه در سینماهای گروه هنروتجربه اکران شدهاست.