
امیرحسین نوروزی کارگردان مستند «پل» یکی از نامزدهای تندیس هنروتجربه در سینماحقیقت
منحصر به فردترین تجربه زندگیام بود
هنر و تجربه: «پل» ساخته امیرحسین نوروزی یکی از شش نامزد تندیس هنر و تجربه در جشنواره فیلمهای مستند سینماحقیقت است. مستندساز به همراه دوربینش با یک گروه از جنگجویان شیعه عراقی همراه میشود که در منطقهای به نام المنصوریه جبل با نیروهای داعش درگیرند. آنها باید از روی پلی کوتاه و کمعرض بگذرند و آن سوی نهر با نیروهای داعش درگیر شوند. کل منطقه در تیررس تکتیراندازهای داعش است و عبور از این پل خطرات زیادی دارد. دوربین در این مستند تکاندهنده و بسیار شجاعانه گاهی در درست مستندساز و گاهی روی کلاه یکی از نیروهاست و «پل» تجربه همراه شدن در جنگ علیه تروریستها آن هم در اولین صف آن است. با امیرحسین نوروزی درباره کارش در این مستند تکنفره صحبت کردهایم.
ایده ساخت این مستند که درون میدان جنگ و خیلی جلوتر از جایی که معمولا مستندهای جنگی پیش میروند میگذرد از کجا آمد و آیا از اول به همین قصد به عراق رفتید؟
اول این را بگویم که من بعد از پنجاه شصت بار دیدن، هنوز مواجههام با این فیلم راحت نیست. هنوز درگیرم و لحظاتی فراموش میکنم که من این فیلم را ساختم. چندان نمیشود از واژه فیلم«سازی» استفاده کرد. من رفتم یک زندگی را تجربه کردم و برگشتم. هنوز موقع دیدن قسمتهایی از فیلم دچار تپش میشوم بعد از بارها و بارها دیدن. این مقطعی از زندگیام بود که قسمت بود بروم همچون کاری انجام بدهم. البته که من فیلمسازی حرفهایام را بعد از دانشگاه از روایت فتح آغاز کردم و این فضا برایم آشناست و آن را دوست دارم. خودم در کودکی در منطقه جنگی بزرگ شدم..
خوزستانی هستید؟
من کرمانشاهی هستم. البته در خردسالی تا پنج سالگی به واسطه شغل پدر در جزیره خارک بودم و از دبستان به کرمانشاه برگشتیم. با جنگ غریبه نیستم اما جنگ را به این اندازه هم که دستم را بگذارم روی جوشش خون کسی که دخترش همبازی دخترم تجربه نکرده بودم. این فیلم منحصر به فردترین تجربه من در این سی و پنج سال است. تجربه بین مرگ و زندگی و رفاقت در یک برهه چند روزه. بلد نیستم راجع به این تجربه مثل یک فیلمساز حرف بزنم. برای همین هم بود که گفتار متن فیلم را خودم گفتم با وجود اینکه من نریتور نیستم. چون روایت اول شخص بود و فیلمساز مشاهدهگر بود، صدای کسی دیگر روی فیلم نمینشست.
شما چطور در این موقعیت قرار گرفتید؟ چطور شد که رفتید به عراق و خط نبرد جنگ با داعش؟
من در تهران برای حضور در عراق داوطلب شدم.
به عنوان فیلمساز یا یه عنوان داوطلب جنگیدن؟
فیلمساز. البته به من گفتند برو فیلمبرداری کن و اگر فیلم ساختی موسسه حقیقت استقبال میکند و اگر نساختی هم به عنوان فیلمبردار تصاویر را ثبت کردهای. ولی چون از تهران با علی انصاری آشنا شدم و به او گفتم من فیلمساز مستندم و باید بدانم چکار میکنم. درست است آنجا جنگ است اما من برای تهیه خبر نیامدهام. یک آدم میخواهم که بگذارد به او نزدیک شوم. با سیدباقر و سیدمرتضی شخصیتهای اصلی کار آشنا شدم و رفتم بغداد زندگی این آدمها را دیدم. صحنههای اول فیلم در بغداد به آشنایی با زندگیشان میگذرد و بعد آمدن علی انصاری به بغداد و چفت شدن با هم و خداحافظی سید با بچههایش و رفتن به سمت منطقه. در هرصورت راوی فیلم من اول شخص است و شخصیت اصلیام سیدمرتضی موسوی که یک گزارشگر خیلی خوب است و فیلم را میفهمد اما در عین حال یک جنگجو هم هست. من با او همراه شدم و رفاقت علی هم ممزوج شد با قضیه و بعد اتفاقاتی افتاد که در فیلم میبینید. لحظاتی واقعا از خدا میخواستم بتوانم ویزور را ببینم چون چیزی که جلوی دوربینت میگذشت چنان غیرمترقبه بود که نمیشد به ویزورت نگاه کنی. در لحظاتی دوربین با یک لنز واید داشت خودش ضبط میکرد و البته بعدش هم از کار افتاد و از حسرتهای زندگیام چندتا سکانس و پلانی بود که نتوانستم ضبط کنم.
و البته قسمتی از فیلم هم با دوربینهای کلاه گرفته شده است.
با دوربین کلاه و بعضی جاها هم با هندیکم. خیلی جاها که میبینید اکسپوزها خوب نیست تصاویر با هندیکمهای خیلی کوچک گرفته شد.
با توجه به اینکه نامزد تندیس هنر و تجربه هم هستید، به نظر خودتان این فیلم برای چه نوع نمایش یا اکرانی مناسب است؟ چه گروه مخاطبی در نظر دارید؟
به نظرم یک گروه که می تواند مخاطب جدیاین فیلم باشد، مستندسازانی هستند که اگر به اصل موضوع، یعنی به مبارزه کردن با یک سیاهی معتقد باشند و درک کنند که قسمتی از آن مبارزه تیر و تفنگ و فشنگ نیست، یک دوربین است که لحظه را ثبت میکند و برای تاریخ باقی میگذارد که یک روزگاری چگونه برما گذشته است. یک مخاطب جدی دیگرش همه ما ایرانیها هستیم. من وقتی برگشتم از این ماجرا به تهران، تازه فهمیدم که خدایا امنیت چه چیز عجیبی است. جنگ شهری خیلی فرق دارد با جنگ کلاسیک. نمیفهمی از کجا دارند تو را میزنند. تازه وقتی برمیگردی میفهمی امنیت چه نعمت بزرگی است. خدا این امنیت را به همه مردم آن منطقه ببخشد و برای ما روزافزون کند و هیچجایی جنگ نباشد.