
هنروتجربه-شراره داودی:سال ۸۹ وقتی مسعود سلامی به همراه سامان سالور برای ساخت فیلمی خارج از تهران راه افتاده بودند، فکر نمیکردند فیلمشان برای پنج سال فرصت اکران بهدست نیاورد و بماند و بماند تا اینکه گروه «هنرو تجربه» فیلم را در ماههای پایانی سال ۹۴ اکران کند. در این چند سال سلامی ۱۱ فیلم دیگر را فیلمبرداری کرده است و به گفته خودش پنج سال، عمری برای سینمای ایران و تجهیزات مخصوصا فیلمبرداری آن است. پیش از «آمین خواهیم گفت» در کارنامه فیلمبرداری مسعود سلامی ۱۱ فیلم از جمله «بیست»، «هیچ»، «نیش زنبور» و «سیزده ۵۹» را میتوان دید. او متولد سال ۵۵ است و در سالی که تولد ۴۰ سالگی را جشن میگیرد، از سختیها و شرایطی که در ۳۵ سالگی تجربه کرده، میگوید.
در فیلمهای سینمایی بخشی از شخصیت پردازیها با گریم اتفاق میافتد، اما بخشی از این موضوع هم بر عهده تصویربرداری است، در این فیلم چه سفارشهایی از طرف کارگردان برای شخصیت پردازی مشخصا کاراکتری که آزاده زارعی آن را بازی کرده بود، داشتید؟
زمانیکه این فیلم را کار میکردیم، آزاده زارعی اصلا شناخته شده نبود و همین موضوع به پیشبرد فیلم خیلی کمک میکرد، به همین دلیل اولین لطمهای که فیلم در اکران بعد از پنج سال خورد، همین شناخته شدن خانم زارعی بود که همه فهمیدند او در نقش پسر بازی کرده، این در حالی است که در آن زمان کسی نمیدانست و حتما این موضوع برای مخاطب شُکآور بود. یادم هست که سامان سالور خیلی دنبال کسی گشت که جلوی دوربین نرفته و شباهتهایی به پسرها دارد، مدت زمان زیادی را هم برای تمرینها و گریم او گذاشت.
البته به جز این موارد من به عنوان فیلمبردار باید سعی میکردم، زوایایی را انتخاب کنم که این دختر بودن مشخص نشود، یکی از تفاوتهای بارز میان زن و مرد در مدل راه رفتن آنها است و با اینکه تمرینهای زیادی را برای خانم زارعی گذاشته بودیم، اما در نهایت با یک خانم روبهرو بودیم. همچنین یکی دیگر از نکاتی که رعایت میکردم، این بود که در نورپردازی با استفاده از فضای پر کنتراست و پرهیز از نورهای نرم و سافت سعی داشتم با صورتی خشک و خشن از خانم زارعی روبهرو شویم تا ببیننده کمتر با حس دختر بودن ایشان مواجه شود.
در فیلم «آمین خواهیم گفت» بهجز قطار متروکهای که به نظر میرسد، امکاناتی هم برای فیلمبرداری ندارد، همه لوکیشنها خارجی هستند که نور و فضای خاصی دارد که کار را سختتر میکند، ترجیح خودتان کدامیک است، لوکیشن داخلی یا خارجی؟
این فیلم بلافاصله بعد از فیلم «سیزده ۵۹» که با سامان سالور کار کرده بودم، شروع شد و ما از یک لوکیشن شهری و آپارتمانی به سمت روستایی رفتیم که هیچ دسترسی به جز یک ریل قطار نداشت و حتی ماشین هم نداشتیم. البته ما یکبار ده سال قبل برای ساخت یک فیلم کوتاه«باد گیسوانت را شانه خواهد زد» به آنمنطقه رفته بودیم و در واقع دوباره برای ساخت یک فیلم بلند به آنجا برگشتیم. با همه سختیهایی که این لوکیشنها دارند، معتقدم در فیلمها تهرانزده شدهایم و باید کمی از این شهر و آپارتمانهایش فاصله بگیریم و مخاطبان را با جغرافیای مختلف و بکر این سرزمین بیشتر آشنا کنیم.
در این منطقه که راه دسترسی به آن هم چندان ساده به نظر نمیرسد، با چه سختیهایی روبهرو بودید؟
فیلم را با دوربین ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری کردیم، سعی شده بود با استفاده از گیت اسکوپتر فضای لانگ شات و تنهایی شخصیتها بهتر به تصویر دربیاید. همچنین در بیشتر قسمتها برق نداشتیم و قطار متروکه به قدری دور از دسترس بود که امکان برقکشی به آن وجود نداشت، از طرفی تنها وسیلهای که برای عبور از روی رودخانه در اختیار داشتیم گَرگَر بود. در این گرگر هم دو اتفاق افتاد، اولین پلانی که با آن باید میگرفتیم، فیلمبرداری از جسد بود که من را با یک هنرور روی رودخانه فرستادند، بعد از این مرحله به دلیل مشکلی که برای گرگر پیش آمد، شش ساعت در ارتفاع ۴۰ متری رودخانه به همراه دوربین ماندم! در نهایت هم مجبور شدم دوربین را قطعه قطعه کنم که سه ساعت زمان بُرد تا بتوانم دوربین را به دیگر بچهها برسانم و خودم هم پایین بیایم. به هر حال چنین کارهایی سختیهای زیادی دارد که همانها هم کار را لذت بخشتر میکنند، چون این فیلمها هستند که موقعیتها و شخصیتهای تازهای را خلق میکنند، فیلمهای آپارتمانی در بیشتر مواقع قصههای شبیه بههم زیادی دارند.
با توجه به کارنامه کاری شما تا قبل از «آمین خواهم گفت» میبینیم که بیشتر در آثاری حضور داشتید که قصهای را روایت میکردند، اما در این فیلم فضا متفاوت میشود و با مجموعهای از قصهها و داستانها روبهرو میشوید، این موضوع چقدر در فیلمبرداری شما تاثیرگذار است؟
وقتی در فیلمی با چند شخصیت که داستانهایشان را روایت میکنند، مواجه باشی، از همان ابتدا تکلیف خودت را میدانی و برای هر کاراکتر فضایی را به وجود میآوری، ولی در چنین کارهایی با وجود اینکه فیلمنامه وجود دارد، اما فضای مستندی هم بر روی کار سایه انداختهاست. البته من شیوه کاری آقای سالور را میشناختم و به همین دلیل فضای او را درک میکردم. با این حال خودم به شکل مشخص، پررنگ بودن خط داستانی در فیلمها را بسیار میپسندم.در «آمین خواهیم گفت» تنهایی که قصه مشترک این سه نفر است، داستان فیلم میشود، آنهایی که دیگر در تهران نیستند و هر جای دیگری هم این تنهایی وجود دارد، من روایت معکوس از شرایط معقول جامعه در فیلم را میپسندم.
فیلم بعد از پنج سال فرصت اکران پیدا کرده و حالا که دوباره آن را میبینید، اگر میخواستید آن را دوباره فیلمبرداری کنید، چه چیزهایی تغییر میکرد و چه تجهیزاتی که استفاده کرده بودید، عوض میشد؟
اگر دهه ۶۰ یا ۷۰ بود، خیلی راحتتر میتوانستیم درباره پنج سال قبل یا بعد و تجهیزات هر زمان صحبت کنیم، اما در این دوران اوضاع فرق میکند و همانطور که در حوزههای مختلف تغییرات سریع و شتابزده بوده است، سینما هم همینطور بوده و حتما اگر قرار بود «آمین خواهیم گفت» را امسال بسازیم، کار من هم تفاوت داشت و بارزترین آنها را در استفاده از دوربین دیجیتال میتوان دانست که در این صورت دیگر خبری از نگاتیو و هزینههای بالای آن نبود. اما درباره این موضوع که چه چیزهایی در کار تغییر میکرد، باید بگویم که هر زمان که فیلم تمام شود و ما دوباره بخواهیم همان کار را انجام دهیم، حتما چیزهایی عوض میشود، چه برسد به حالا که پنج سال گذشته است.
این روزها که فیلم در گروه «هنر و تجربه» اکران شده، چقدر آن را واقعا تجربی میدانید و معتقدید که فیلم باید به این شکل دیده میشد؟
شخصا در همه فیلمها در حال تجربه کردن هستم و فکر میکنم هنر بدون تجربه، هنر نیست. این فیلم پر از اتفاقات و حوادث جدید است که منجر به تجربه جدید هم میشود. در این میان با کدگذاری و نامگذاری گروهی راه افتاده تا شرایطی را برای اکران فیلم ها به وجود بیاورد و این موضوع واقعا حائز اهمیت است.
عملکرد گروه هنروتجربه را چطور میبینید؟
با راه افتادن این گروه بسیار موافق هستم، همینکه توانسته شرایطی را به وجود بیاورد که فیلمهای دیده نشده، اکران شود، خیلی اتفاق خوبی است. چون فیلمساز دلش میخواهد فیلمهایی که میسازد، دیده شوند و با این کار انگیزه پیدا میکند که روی فیلم و موضوع بعدیاش کار کند. من در کارنامه کاری خودم چندین فیلم دارم که به دلایل مختلف از چرخه اکران دور ماندهاند و امیدوارم روزی همه فیلمها رنگ پرده را ببینند و مهمتر اینکه خیلی اتفاق خوبی است که گروه «هنروتجربه» برای فیلمهای کوتاه و مستند هم محفلی جهت دیده شدن به وجود آورده است.
در مراسم افتتاحیه «آمین خواهیم گفت» شما از خراب شدن نگاتیوهای فیلم در این فاصله پنج ساله نا اکران، صحبت کرده بودید، چه اتفاقی افتادهاست؟
اتفاقی خیلی ناراحت کنندهای است که نگاتیوها در لابراتوار در شرایط خوبی نگهداری نشده بودند و برخی از آنها به یکدیگر چسبیده و آسیبهای جدی دیده بودند که مجبور شدیم بخشهایی را از فیلم جدا کنیم. فیلم پنج سال از اکران و دیده شدن بازماند و حالا هم که فرصت اکران پیدا کرده، با نگاتیوهای خراب روبهرو شدیم که بسیار ناراحت کننده است، البته بدتر از آن، این است که وقتی چنین بلایی بر سر فیلم پنج ساله میآید، پس فیلمهای ۲۰ ساله که جزیی از خاطرات سینمای ایران هستند، در چه وضعیتی قرار دارند؟ ما فیلمهای قدیمی بسیاری داریم که باید وقت و انرژی زیادی برای بازسازی آنها گذاشته شود، پس چرا از همان ابتدا لابرارتورها را مجهز نکنیم که نگهداری از آنها در شرایط مناسبی اتفاق بیافتد؟ متاسفانه شرایط به شکلی شده که تمام ابزارها و وسیلههای قدیمی سینمای ایران را میفروشند و ساختمانهای مناسب برای نگهداری از فیلمها تغییر کاربری میدهند که منجر به از بین رفتن تاریخ سینمایی کشور میشود.
آرزویتان برای سینمای کشور چیست؟
امیدوارم هیچ فیلمی توقیف نشود. تعداد سالنهای سینما زیاد شود تا فرصت اکران برای همه فیلمها و در زمان خودشان وجود داشته باشد. چون کارگردانها تا فیلمشان اکران نشود، نمیتوانند سراغ فیلم و سوژه بعدی بروند، همچنین امکانات پخش سالنهای سینمایی به روز شود که حاصل زحمات فیلمبرداران بر روی پرده به خوبی دیده شود.