
هنروتجربه: بیشتر کسانی که به تماشای مستند «زمناکو» نشستهاند، قطعه موسیقی پایانی آن را فراموش نکردهاند. لالایی پایانی که فراخور فاجعه بزرگ بمباران شیمیایی حلبچه است و روی تصویر مادرانه فیلم خوش نشسته. آنهایی هم که تخصصیتر به بحث موسیقی فیلم توجه دارند، چیزهایی بیش از این میتوانند در موسیقی زمناکو بیابند. به همین دلیل پای صحبت مجید پوستی آهنگساز این مستند نشستیم و سوالاتی از او پرسیدیم که بیشتر در باره کار موسیقی فیلم در سینمای مستند بود و به تفاوت بین آن با سینمای داستانی و نیز تفاوت بین انواع مختلف مستندها میپرداخت.
از چگونگی همکاری با مستند «زمناکو» بگویید، چطور وارد این کار شدید و از چه زمانی به پروژه پیوستید؟ برای ساخت موسیقی فیلم را قبل از تدوین دیدید یا حین کار موسیقی را ساختید؟
شروع کاردر این پروژه به علاقه من به موضوع و محتوای اثر برمیگردد و البته آشناییام با پروژه به رابطه با ارسلان امیری تدوینگر این فیلم که برای فیلم «ناهید» هم با هم کار کرده بودیم. البته آشنایی ما قدیمیتر از اینهاست. بلافاصله بعد از دیدن رافکات با ارسلان امیری و مهدی قربانپور، احساس کردم همکاری با این فیلم یک مسئولیت است، حالا هم نمیدانم از عهده آن برآمدهام یا نه. این اثر یک اتفاق و یک فاجعه بزرگ را به تصویر میکشید و زاویه این مستند در نگاه کردن به این مساله زاویه مهمی است. گمشدن آدمها یکی از پیامدهای جنگ است. وقتی صحبت از جنگ میشود فقط به کشتار آن فکر میکنیم، در حالی که گمشدن آدمها و گمشدن کودکان هم از پیامدهای جنگ است. مسئولیت در بافت این مستند مفهوم مهمی است. نامادری زمناکو کسی است که مسئولانه، با توجه به شرایط زندگیاش که چندان هم شرایط خوبی نیست، نگهداری از او را میپذیرد. در مجموع خود فیلم و موضوع زمناکو باعث شد، این همکاری را بپذیرم. این دومین فیلمی بود که درباره بمباران شیمیایی کار میکردم.
اولین فیلم کدام فیلم بود؟
یک فیلم کوتاه داستانی بود به نام «هفت سنگ» به کارگردانی خانم فاطمه دستمرد که موضوع آن هم بمباران شیمیایی بود.
آن فیلم هم درباره بمباران شیمیایی حلبچه بود یا جای دیگر؟
اشاره مشخصی به منطقه جغرافیایی خاصی نمیکرد. چندتا بچه در حال بازی بودند و بمباران اتفاق میافتاد.
ساخت موسیقی برای آثار مستند چه فرقی با ساخت موسیقی برای فیلمهای داستانی دارد؟
یک امتیازی که کار در پروژه «زمناکو» برایم داشت، فهم محدودیتهایی بود که کار برای مستند ایجاد میکند. در سینمای داستانی قبل از تولید میدانید چه صداها و چه تصاویر و چه دیالوگهایی دارید ولی در مستند نتیجه از پیش مشخص نیست و برای درآوردن درام در مستند از عکسهای آرشیوی و از نریشن استفاده میشود. کار در مستند سختتر از سینمای داستانی است. موسیقی در فیلم دو زاویه دارد، یکی بار معنایی و زاویه دیگر اتمسفر صوتی برای پیشبرد داستان. در اثر مستند ما تصاویر و صداهایی از پیش داریم و این بازی بین بخش فنی و بخش معنایی، هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ صوتی، تفاوت خیلی جدی بین ساخت موسیقی فیلمهای داستانی و مستند ایجاد میکند.
ساخت موسیقی برای مستندهایی که خط درام پررنگی دارند مثل زمناکو، با کار موسیقی فیلم برای مستندهایی که دراممحور نیستند و مثلا مستندی تحقیقی هستند چه تفاوتهایی میتواند داشته باشد؟
در پرسش قبلی تا حدی به این سوال هم جواب دادم حالا سعی میکنم بیشتر مساله را باز کنم. در زمناکو تا نیمههای فیلم که به کردستان مربوط میشود و تا جایی که هنوز علی است و زمناکو نشده، موسیقی فیلم مایههای کردی ندارد. خاستگاه علی، زبان و جغرافیایش هنوز ایران است و موسیقی در اینجا باید تعلیق را حفظ کند. تا اینجای داستان و تا جایی که تماشاگر نفهمیده آیا او واقعا مال کردستان است یا این تصور خودش است، موسیقی نکتهای را لو نمیدهد. در واقع موسیقی همراه با درام پیش میرود. اما در نوع دیگر مستندها این تعلیق نیست و کار راحتتر است.
تا چه حد به موسیقی محلی در این مستند پرداختید؟ آیا اصلا این الزام در ساخت موسیقی فیلم وجود دارد که موسیقی محلی، منطقهای که فیلم در آن ساخته میشود، جزئی از موسیقی فیلم باشد؟
چنین بایدی وجود ندارد که مثلا قصهای در بلوچستان حتما موسیقی بلوچی داشته باشد… اما در «زمناکو» چون موضوع فیلم مشخصا درباره هویت بود و موسیقی جزو تاثیرگذاری از هویت فرهنگی است. در این اثر فرهنگ شنیداری علی هم کمکم تغییر میکند، او حتی در حال یاد گرفتن زبان جدیدی است .برای همین تصمیم گرفتم از موسیقی کردی استفاده کنم. وضعیت خانوادگی زمناکو و پدری که او از دست داده، همه اینها با موسیقی قابل بیان بودند. آن لالایی پایانی کار از نظر من نشانهای از همه مادرهایی بود که در جستوجوی فرزندشان هستند یا همه فرزندانی که به دنبال مادر میگردند.
قصد دارید به کار در زمینه سینمای مستند ادامه بدهید؟
بهطور قطع. کار در این زمینه یک چالش جدی برای من است و کسی که مثل من علاقهمند به چالش و تکرار نکردن چیزهای قبلا آموخته شده است از این چالش استقبال میکند.
و حرف آخر؟
موسیقی «زمناکو» و موسیقی «ناهید» و اغلب موسیقیهای چندسال اخیرم توسط کارگاه موسیقی ماناک کار شدهاند که جمعی هستیم که به اتفاق کار میکنیم و جمعی از نوازندهها و موسیقیدانها به فراخور پروژهای که روی آن کار میکنیم، ایده میدهند و اجرا میکنند. شیوه تولیدی که در زمناکو اتفاق افتاد، از یک فیلتر جمعی و کار ورکشاپی شکل گرفت. من فقط لیدر این جمع هستم و انتخاب و جمعبندی میکنم. دوستانی مثل محمدرضا پوستی برادرم، سینا نصرتی و مهبد نبوی اتود زدهاند و کارهایی ضبط شده که شاید بعضی از این کارها در محصول نهایی هم استفاده نشده باشد اما محصول نهایی تحت تاثیر همین کار کارگاهی است. این اسامی در تیتراژ به شکل دستیار قید شدهاند اما کار کارگاهی بوده و شکل گروه را نداشته چون گروه هم تعریف خاص خودش را دارد. موسیقی زمناکو محدود به اسمهای تیتراژ نیست و تحت تاثیر آدمهای قبلی هم که در ماناک کار کردهاند و ساز زدهاند قرار دارد. آنها هم سهیم هستند و من دوست دارم همه جا یادی کنم از کسانی که با ما در پروژه زمناکو حاضر نبودند اما در کارهای قبلی مشارکت و سهم داشتهاند. قدردان زحمت همه آنها هستم.