ماهنامه هنروتجربه – سیدرضا صائمی: «چهارشنبهسوری»، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، «چهارشنبه خون به پا میشود» و اینک «چهارشنبه» خالی که پر از ارجاعات تراژیک به دردهای اجتماعی است که از زاویه دید کارگردانی جوان به شکل رویکردهای فرهنگی صورتبندی شده است؛ روایتی روان و بی لکنت در بستر فضای ملتهب جنایی- حادثهای که بیش از آنکه سویه پلیسیاش پررنگ شود در خوانش اجتماعی – اخلاقی قرار میگیرد.
در مراسم عروسی یک اتفاق ناگهانی باعث کشته شدن پدر خانواده میشود. یکی از اعضای خانواده مقتول به دنبال این است که به هر شکل ممکن قصاص انجام شود و بخش دیگری از اعضای خانواده دربرابر این خواسته مقاومت میکنند. کشمکش میان این دو گروه باعث شکلگیری شرایطی میشود که همه را درگیر میکند. فیلم لحن و روایتی از جنس واقعگرایی اجتماعی دارد که شاید برخی آن را متأثر از سینمای فرهادی بدانند اما ردپای مستقل محمدزاده را در بازنمایی و روایت خود از قصهای که بهظاهر تکراری است میتوان ردیابی کرد.
از سوی دیگر «چهارشنبه» گاهی فیلم فوقالعاده «ابد و یک روز» را تداعی میکند و میتوان مدعی شد که این دو فیلم یکی در بخش «هنر و تجربه» و دیگری در بخش «سودای سیمرغ» از شاخصترین فیلمهای جشنواره سی وچهارم بودند که نخستین فیلم بلند کارگردانهایشان محسوب میشدند. مبنای این قیاس را میتوان در نسبت خانوادگی و برادر – خواهری با بحران و گره کور قصه قرار داد؛ نوع مواجهه این شخصیتها اگرچه در یک کنشمندی واحد بنا نمیشود اما سرنوشتشان در گرو تصمیمها و انتخابهای یکدیگر قرار میگیرد.
«چهارشنبه» اگرچه یک ملودرام اجتماعی- خانوادگی است که سویه جمع گرایانه دارد اما درنهایت این فردیت شخصیتهاست که بهعنوان عاملیت در مواجهه و تعامل با نظام اجتماعی دچار قبض و بسط شده و به یک هویتمندی تازه میرسد. در رهگذر همین بازنمایی البته میتوان تصویری روان/ جامعهشناختی از خانواده ایرانی و مناسبات و روابط آنها را نیز ترسیم کرد که واجد نوعی رویکرد آسیب شناسانه نیز هست؛ خانواده های طبقات پاییندست جامعه که در موقعیت پیچیده و دشواری از یک بحران خانوادگی قرارگرفتهاند که هرگونه کنش فردی آنها میتواند آینده همه آنها را دستخوش تغییرات بنیادی نماید. وضعیتی حساس و پرمخاطره که هیچکدام از چهار شخصیت نباید اشتباه کنند و امکان خطا باید به حد صفر برسد. طبیعتا در این موازنه، سلیم (شهاب حسینی) بهعنوان برادر بزرگتر باید به شخصیت محوری بدل شود که با ایجاد تعادل بین احساس و منطق، خانوادهاش را از این بحران عبور هدف اما این طاهر، برادر کوچکتر است که به شخصیت اصلی بدل میشود که هم در تعلیق روایت و هم پیشبرد قصه نقش مهمی دارد و البته در موقعیت پرتگاهی و باریکی قرار گرفته که اگر کنشمندی های خواهرانه اکرم و طیبه نبود چهبسا کشمکشهای برادرانه سلیم و طاهر به فرجام بدی میرسید. با اینحال نباید اشتباهات اکرم را در تعمیق تنشهای درون خانوادگی فراموش کرد.
خوشبختانه فیلم علیرغم قابلیت افتادن در سانتی مانتال های اخلاقی، در مسیر درستی حرکت کرده و رئالیسم اجتماعی خود را نقض نمیکند. از این حیث هم، میتوان «چهارشنبه» را با «ابد و یک روز» به مقایسه گرفت که علیرغم حضور پررنگ شخصیتها و تأثیرات متقابل کاراکترها و عملکردشان برهم، درنهایت کلیت و ساختار قصه موقعیت محور است نه شخصیت محور و این دیالکتیک بین عاملیت و ساختار در نهایت در ذیل یک گفتمان کل گرایانه و موقعیتمند بازنمایی میشود که البته نقش و سهم فردیت شخصیتها نیز در آن مستتر است.
«چهارشنبه» از عناصر کارگردانی یعنی اندازه قاب و میزانسن و ریتم و بازی گرفتن نشان از کارگردان بااستعداد دیگری در سینمای ایران دارد که با پایانبندی جسورانه و غافل گیرکننده، امیدوارکننده به نظر میرسد. «چهارشنبه» را باید در ذیل سینمای واقعگرای اجتماعی ایران دانست که در تداوم همان سینمایی حرکت میکند که در اصغر فرهادی به اوج خود رسید. این تأثیرپذیری البته به تقلید صرف تقلیل نمییابد و میتوان نگاه و سبک مستقل را هم تشخیص داد. فیلمهای ازایندست بیش ازآنکه مصداق سینمای هنر و تجربه به معنای متعارفش باشند بازنمایی هنرمندانه تجربههای کارگردانهای جوانی هستند که نسلی آینده دار را تشکیل میدهند. شاید روزی کارگردان «چهارشنبه» به موقعیت کارگردان «چهارشنبهسوری» برسد.