ماهنامه هنروتجربه – سحر عصرآزاد: «نیمرخها» حدیث نفس مردی است درگیر کشمکشهای مرگ و زندگی و در احاطه عشقهایی ازلی – ابدی که این بحران را با کیفیتی متفاوت تا نقطه پایان طی میکند.
پنجمین و آخرین فیلم زندهیاد ایرج کریمی را میتوان در راستای سهگانه بهیادماندنی او؛ «از کنار هم میگذریم»، «چند تار مو» و «باغهای کندلوس» قرارداد. فیلمهایی که با محورقراردادن آدمهای معمولی در گیرودار عشق، دوست داشتن و دوست داشته شدن، کیفیتی خاص از یک رابطه عاطفی را ثبت کردند.
درواقع این نگاه خاص فیلمساز است که این کیفیتهای متفاوت را بر بستر قصههایی دراماتیک کنار هم قرارداد و آنها را تبدیل به سهگانه عاشقانهای کرد که در بند قواعد و اصول رایج فیلمنامه نویسی و فیلمسازی نیست ولی بهشدت پذیرفتنی و جذاب است.
تجربه نامتعارف «نسل جادویی» که با تکیه بر سویههای سورئال توانایی انسان با محوریت جوانان شکل گرفت، چهبسا حرف مهمی در بر داشت اما در اجرا و بیان دراماتیک نتوانست ارتباطی بیواسطه – همچون فیلمهای قبلی کریمی – با مخاطب برقرارکند و بهگونهای در سایه ماند.
«نیمرخها» پس از سالها نوید بازگشت کریمی را به سینما و ادامه سبک خاصی که با همین چند فیلم در سینما به نام خود ثبت کرده، میداد هرچند تجربه تلخ تماشای فیلمی چنین حدیث نفس گونه در غیاب فیلمساز، خودبهخود فضایی تلخ و خاکستری در اطراف آن ایجاد کرد؛ رنگی که اتفاقا به انتخاب فیلمساز، رنگ غالب فیلم و کیفیت روابط انسانی – عاطفی به تصویر درآمده در «نیمرخها» است و میتوان گفت این تداعی ذهنی و عینی بهگونهای اولین قلابی است که مخاطب را در اتمسفر و فضای فیلم غرق میکند تا خودبهخود نیمی از راه را رفته باشد.
این درک درست و متقابل فیلمساز، برآمده از همان ویژگی مهم فیلم یعنی حدیث نفس بودن آن است که موجب شده کریمی با تجربه این موقعیت در عمق جسم و روح و جان و پیوند آن با دنیای درام و تخیلپردازی و البته سلیقه و نگاه خاصی که به سینما و هنر دارد، تصویری تأثیرگذار و قابلدرک از آدمهای درگیر بحران قصهاش خلق کند.
«نیمرخها» قصه زوج عاشقی است که مرد براثر سرطان، روزهای پایانی عمرش را میگذراند و در این موقعیت بحرانی، همسر و مادرش بر سر دوست داشتن او رقابتی را آغازمیکنند که با مرگ او بینتیجه میماند.
این موقعیت دراماتیک تلخ با عبور از فیلتر ذهنی فیلمساز و جهانبینی او درباره زندگی، مرگ، عشق و… تبدیل به فیلمی تأملبرانگیز در رثای عشق شده که همچون فیلمهای قبلی او کیفیتی متفاوت دارد؛ کیفیتی که یک مادر و یک همسر را در مقابل هم قرارمیدهد تا برای تحمل تصویر روبهزوال مردی که هر دو به او عشق میورزند، به شیوه خود، این موقعیت تلخ را تاب بیاورند.
از این کیفیت متفاوت و به تعبیری این دوئل منحصربهفرد زنانه که دو سویه متفاوت از عشق را نشانه رفته، طبعاً انتظار تصویری متداول و آشنا نمیرود و به همین دلیل است که فیلمساز بدون نگرانی از نمایشی شدن برخوردها، تقابلها، دیالوگها، اکتها و… سعی کرده توجه و تمرکز مخاطب را به این جنس خاص رفتارها و در مرحله بعد به علت آنها جلب کند که برآمده از همان کیفیت و نگاه متفاوت به عشق و بحران پیش روی این آدمها است.
به همین دلیل چهبسا روند فیلم بخصوص در بخش میانی با محصورماندن در فضای خانه به نظر تلخ و سرد و ساکن بیاید بخصوص همراه با ردوبدل شدن دیالوگهایی که برآمده از رئالیسم آن موقعیت نیست ولی دلیل نمیشود واقعی نباشد. چه کسی میتواند تعیین کند که آدمهای مختلف در گیرودار بحرانهای پیش رو، قادر به چه واکنشها و عکسالعملهایی هستند؟
در این میان فیلمساز با درک این نکته که مانور بر موقعیت محوری، روی الاکلنگ عشق مادرانه و عشق زنانه تا یک جایی امکانپذیر است و بیش از آن تأثیر خود را از دست میدهد، در بزنگاهی که چهبسا مخاطب انتظار آن را ندارد مرگی را که از ابتدا هراس آن میرود، به تصویر میکشد.
ثبت این رویداد و پرداختن به اتفاقات پس از فقدان مرد، انتخاب جسورانهای است که کریمی با این کار نشان میدهد اهل ریسک است و بخصوص در این فصل با تکیه بر نشانهگذاریهای ظریف تلاش میکند تور پهنشده این حدیث نفس را بهگونهای دراماتیک به نقطه سرانجام و پایان قصه ذهنیاش برساند.
بازگشت زن پس از ازدواج مجدد به همان خانهای که مرد را ازدستداده برای بازسازی خاطرات گذشتهاش آنهم همراه با مردی که تجربه مشابهی در ازدست دادن عشقش دارد، بیش از هرچیز تصویر آرمانی فیلمساز از عشق و آدمهایی است که از ظرفیتهای انسانی درون خود، بهرهای فراتر از روابط جهان متعارف بردهاند و به همین دلیل هم عجیب مینمایند و دقیقاً به همین دلیل هم واقعی شدن یا نشدن آنها برای مخاطب بستگی به قرابت جهان ذهنی او و فیلمساز دارد.
«نیمرخها» فراتر از یک فیلم که میتواند نقاط قوت و ضعف خاص خود را داشته باشد، مُهر پایانی منحصربهفرد بر کارنامه سینمایی فیلمسازی است که تلخکامانه از عشق سخن میگفت و عشق را برخلاف روابط واقعی دنیای امروز، در فیلمهایش بهگونهای جاودانه به تصویر کشید و برای همیشه ثبت کرد.