هنروتجربه – بهزاد وفاخواه: بخش اول گفت‌وگو با وحید وکیلی‌فر روی فیلم اول او «گشر» تمرکز داشت که این روزها روی پرده سینماهای هنروتجربه است. در بخش دوم اما به سابقه او در فیلم‌سازی، شروع کارش در دانشگاه و تفاوت بین اکران «تابور» که اولین دوره اکران هنروتجربه بود با اکران این روزهای «گشر» و مقایسه بین هنروتجربه در این دو اکران پرداخته‌ایم.

بخش اول گفت‌وگو با وحید وکیلی‌فر

از بین سه کاراکتر فیلم شما، راننده پراید وجه داستانی پررنگ‌تری دارد.
جهان از نسل جدیدی است و جوان‌تر است. او داستان دارد چون هنوز قصه‌اش تمام نشده. هنوز جهانی پیش روی‌اش است.

و خیلی امیدوار است.
وقتی امید داری که قصه داشته باشی. ناامیدی لحظه‌ای به وجود می‌آید که قصه‌های شخصی ما از بین می‌روند. قباد و نظام انگار قصه‌هایشان سپری شده است. نظام که کاملا قافیه را باخته است و سعی کرده مثل گشر در سکوت و سکون خودش سپری کند و در دنیای درونی خودش و در یک آن و لحظه زندگی می‌کند. قباد هم یک خانواده در دوردست دارد که فقط باید برای‌شان پولی بفرستد. ولی جهان، هنوز نمی‌خواهد این سرنوشت را بپذیرد و می‌خواهد از این طبقه بکند و جدا شود. امیدوار و پویا است و برای همین هم همیشه در ماشین در حرکت است و نمی‌خواهد یک‌جا بماند. حضور آدم مهندس‌ها و مدیرها در ماشین‌اش به او امید می‌دهد و می‌خواهند بجنگد تا او را بپذیرند.

یکی از راه‌های دیده شدن فیلم‌هایی از این جنس، فضاهای آرتیستیک است. فضاهای آرتیستیک مخاطب جدی دارد و مخاطب جدی در جشنواره‌ها حضور دارد

وقتی«گشر» را کارگردانی کردید،بسیار جوان بودید. قبل از این فیلم چه تجربه‌ای در سینما داشتید؟ از چه طریقی وارد سینما شدید؟
از ۱۵ سالگی در کرمانشاه تئاتر کار می‌کردم. بعد که در ۱۸ سالگی دانشگاه سوره قبول شدم و آمدم تهران کارگردانی خواندم.

پس هم‌دوره شهرام مکری بودید؟
شهرام ورودی ۷۸ بود و من ورودی ۷۹٫ یک سال بالاتر از ما بود. همان ترم دوم دانشگاه با آقای رسول‌اف آشنا شدم و در دو فیلم دستیارش شدم. یکی «جزیره آهنی» و دیگری فیلمی بود که هرگز پخش نشد. در اولین فیلم کوتاهم هم محمد رسول‌اف تهیه‌کننده بود به نام «هه‌وری/روسری کردی». پروژه‌های دانشجویی و کار تیزر و تبلیغات هم انجام می‌دادم. وقتی ایده «گشر» را مطرح کردم توانستیم سرمایه‌ای برای ساخت آن فراهم کنیم و فیلم را بسازیم.

دانشگاه چقدر در سینمای شما تاثیر داشت؟
از آن‌هایی بودم که وقتی رفتم دانشگاه سرخورده شدم ،چون تعریفم از دانشگاه و سیستم آکادمیک سینمایی و هنری چیز دیگری بود. اما از همان ماه دوم فهمیدم این چیزی نیست که دنبالش بودم. ولی وقتی کسی از من بپرسد چه راهی باید بروم، جواب می‌دهم بدون شک باید وارد دانشگاه شد و از آن‌جا آمد.

گشر

چرا؟
دلیلش فضای دانشگاه است، نه سیستم آموزشی. سیستم آموزشی دانشکده‌های سینما و حتی تئاتر (من تا سال ۸۲ در تئاتر فعال بودم و بازیگری می‌کردم) سیستم معیوبی است و قرار نیست از دل آن آرتیسیتی بیرون بیاید. اصولا در هیچ‌کجای دنیا هم آرتیست از آموزش تربیت نمی‌شود. اکتفا به این سیستم آموزشی حتی برای کسی که در درون خودش قریحه و غریزه‌ای هم دارد، جواب نمی‌دهد. ولی فضایی که در خود دانشگاه فراهم است و ارتباط تنگاتنگ بین دانشجوهایی که هرکدام اندوخته‌هایی دارند و از جهان‌های متفاوتی می‌آیند، موثر است. دانشگاه در لابی‌هاست تا در کلاس‌ها! خروجی که از دانشگاه سوره بیرون می‌آید با خروجی دانشگاه سینما تئاتر متفاوت است. در سینما تئاتر خیلی همه‌چیز سیستماتیک و آکادمیک تعریف می‌شود، اما در دانشگاه سوره یک سیستم به قول خود ما «سرخ‌پوستی‌»تری حاکم بود. به همین دلیل هم با وجودی که آموزش و امکانات در دانشگاه سینماتئاتر بهتر بود اما از سوره بچه‌های بیشتری وارد کار حرفه‌ای سینما شدند چون روح بچه‌ها سرزنده‌تر بود.

«گشر» در جشنواره‌های خیلی زیادی هم شرکت کرد.
اولین نمایش جهانی ما با سن سباستین بود. بعد روتردام، جشنواره سه قاره نانت، بوسان و خیلی جشنواره‌های دیگر. این فیلم واقعا راه را برای من باز کرد و برخورد من با تماشاگر اثرم اول با تماشاگران خارجی رقن خورد. برای «تابور» هم همین‌طور بود و بعد از نمایش‌های خارجی بود که سیستم هنروتجربه شکل گرفت و تماشاگر این‌جا فیلم را دید. یکی از راه‌های دیده شدن فیلم‌هایی از این جنس، فضاهای آرتیستیک است. فضاهای آرتیستیک مخاطب جدی دارد و مخاطب جدی در جشنواره‌ها حضور دارد. بنابراین وقتی به ما می‌گویند فیلم‌ساز جشنواره‌ای و ما ناراحت می‌شویم، اتفاقا من به این نتیجه رسیده‌ام که چقدر این لقب خوب است.به این معنا من یک فیلم‌ساز جشنواره‌ای هستم و در این جشنواره‌ها مخاطبین باسوادی وجود دارند که در تمام رویدادهای هنری و اصلا در جوامع بشری تعیین‌کننده هستند و افکار را تغذیه می‌کنند.

«یونس» را هم می‌خواهید در هنروتجربه اکران کنید؟
قرارداد یونس با هنروتجربه را تازه بسته‌ایم و فکر می‌کنم جایی بهتر از هنروتجربه برای نمایش این قبیل آثار نیست و جای خوشحالی دارد که یک چنین سیستمی و تماشاگری هرچند اندک وجود دارد که می‌توانیم آثارمان را نمایش دهیم.

ما باید تماشاگرمان را تربیت می‌کردیم تا با این سینما آشنا شود. حتی اگر فیلمی یک ریال هم نمی‌فروشد ما باید فکر کنیم ده سال دیگر هنروتجربه به کجا می‌رسد

«تابور» در اولین دوره هنروتجربه اکران شد و الان «گشر» بعد از بیش از یک سال و نیم از آغاز کار این گروه روی پرده رفته‌است. شرایط در این فاصله چقدر تغییر کرده‌است؟
این‌که آن روند خوب متوقف شده یا حداقل کند شده، برای خود من هم سوال است.وقتی «تابور» اکران شد، در پنج شش ماه اول شور و شوق عجیبی بین تماشاچی‌ها و سینه‌فیل‌ها به وجود آمد و برای دیدن فیلم‌ها می‌آمدند. بعضی بچه‌ها می‌گفتند من ده دوازده دی‌وی‌دی جدید دستم دارم و فرصت نمی‌کنم ببینم، بس که سینما می‌روم. ولی الان متاسفانه سالن‌ها خالی شده. این سوالی است که باید از خودمان بپرسیم که چرا نتوانستیم تماشاچی‌مان را نگه داریم و تماشاچی جدیدی اضافه کنیم. فکر می‌کنم دلیل اصلی در سیستم تبلیغاتی بوده و به خاطر نداشتن بودجه لازم برای تبلیغات. تعداد فیلم‌ها زیاد شده و بودجه تبلیغاتی کم است، بنابراین مخاطب نمی‌تواند فیلم‌ها را دنبال کند. با این‌که از اکران فیلم بی‌نهایت خوشحالم، اما واقعیتش از دیدن سالن‌های خالی دلگیر و ناراحت می‌شوم.

در مورد فیلم‌هایی که علاوه بر اکران عمومی در هنروتجربه هم اکران می‌شوند چه نظری دارید؟
من دو نوع جواب می‌توانم بدهم. از روی صندلی‌ای که خودم نشسته‌ام به عنوان فیلم‌ساز، هنروتجربه را متعلق به سینمایی می‌دانم که جایی بیرون از آن ندارد و فقط در این گروه می‌تواند اکران شود. از این نگاه، با همین چهارتا سالن و خرواری فیلم که از سال‌ها پیش جمع شده، همین الان هم مشکل داریم و سالن کم داریم و دلیلی نیست فیلم‌هایی که بیرون از این گروه خوب می‌فروشند حتی اگر واجد ویژگی‌های هنری باشند، به این گروه دعوت کنیم. این اجحاف است در حق بقیه فیلم‌ها. اما از جهتی اگر جایم را با مدیران این گروه عوض کنم می‌بینم در شرایط حاضر چاره‌ای جز این کار نیست و گروه به یک هوای تازه احتیاج دارد. کسی مخالف دیده شدن این آثار نیست. ما همه این آثار را دوست داریم. اما ما به عنوان هنروتجربه باید سعی کنیم برند خودمان را در درازمدت اعتبار ببخشیم و رونق بدهیم. نباید نگران افت محسوس تماشاچی بعد از دوسال باشیم و از ترس اینکه منتقدان به ما فشار بیاورند و بگویند دیدید شکست خورد، سراغ این فیلم‌ها برویم. آن چیزی که هنروتجربه را در درازمدت شکست می‌دهد، همین رفتار است. همین که هربار سراغ فیلم‌هایی خارج از جریان هنروتجربه برای رونق دادن به سالن‌ها برویم. فیلم‌های کوچک و شریفی که در هنروتجربه اکران می‌شوند و همین‌طوری هم مهجور هستند، با حضور این اسامی مهجورتر می‌شوند و به گوشه تنگ و تاریکی تبعید می‌شوند. تماشاگری که با این آثار روبه‌رو می‌شود، سلیقه‌ای در او شکل می‌گیرد و تصور می‌کند هنروتجربه یعنی همین.بنابراین وقتی با فیلمی که واقعا هنری و تجربی و اکسپریمنتال یا آوانگارد است، روبه‌رو شود، با آن به عنوان محصولی عجیب و غریب برخورد می‌کند. در حالی که ما باید تماشاگرمان را تربیت می‌کردیم تا با این سینما آشنا شود. حتی اگر فیلمی یک ریال هم نمی‌فروشد ما باید فکر کنیم ده سال دیگر هنروتجربه به کجا می‌رسد.