
هنروتجربه – کامبیز حضرتی: عمارت قدیمی مستوفیالممالک در قلب تهران و در نزدیک بازار قرار دارد. عمارتی ۱۲۵ ساله و مربوط به یکی از خوشنامترین سیاستمداران تاریخ معاصر کشور. مستند «خونه» روایت گفتهها و ناگفتههای این عمارت قدیمی است که امروز بدون توجه و نگهداری تبدیل به انبار بازاریان شدهاست. «خونه» برای این روایت از خواب بیدار میشود و به خواب میرود. در این روایت سینمایی آیدین آغداشلو، محمدرضا اصلانی، سیدعبدالله انوار، فریدون حافظی، نصرالله حدادی، محمدعلی سپانلو، همایون شهنواز، شهین مستوفیالممالک، علی معلم، لیلا معیری، ناصر ملک مطیعی، سیدعلیرضا میرعلینقی، احسان نراقی و جهانگیر هدایت سرگذشت این عمارت را از جنبههای مختلف توضیح و تحلیل میکنند تا در نهایت پرترهای از این عمارت تاریخی ساخته شود. با خدایار قاقانی کارگردان و پژوهشگر این مستند به گفتوگو نشستهایم.
مستند «خونه» درباره عمارت قدیمی میرزاحسن مستوفیالممالک از سیاستمداران خوشنام دوره قاجار است. چرا ترجیح دادید به جای استفاده از عمارت یا قصر به مفهوم خانه توجه کنید؟
در این فیلم درباره مفهوم خانه حرف میزنیم. این مفهوم در گذر تاریخ تمایزهای مهمی پیدا کرده است و تنها یک سقف بالای سر نیست بلکه یک محل امن است که در آن کانون خانواده شکل میگیرد و احساس امنیت بهوجود میآید. در گذشته برای ساختن خانه نکاتی را رعایت میکردند و حریم معنا و مفهوم مهمی داشت.
در این مستند به دنبال نشان دادن تغییر مفهوم و حریم خانه در دوران جدید بودید که به دلیل مدرن شدن جامعه دستخوش تحول شدهاست؟
این مفهوم به دلایل مختلف عوض شده است. رشد مدرنیته در جامعه، برهم خوردن نظم در معماری سنتی، اقتصاد و… از جمله دلایل تغییر این مفهوم است. عبدالله انوار در فیلم میگوید زمانی که عمارت مستوفی الممالک ساخته میشد زمین متری یک شاهی بود اما الان شش میلیون شدهاست. یعنی اقتصاد هم بخشی از این تحول است.
عمارت مستوفیالممالک به غیر از قدمت تاریخی آن در سینمای ما اهمیت زیادی دارد و در واقع لوکیشن فیلمها و سریالهای مختلف بودهاست. این وجه سینمایی برای شما تا چه اندازه مهم بود؟
سینما نقطه ورود و زاویه نگاه ما به این «خونه» بود. فیلم با سکانسی از «عروسی خوبان» آغاز میشود به این دلیل که سینما نماد رویا است و مواجه با سینما ما را با رویا متصل میکند. سینما به ما کمک میکند وضعیت موجود را ترسیم کنیم. در این مستند تکهای از فیلم «دیوانهای از قفس پرید» را داریم که میگوید: «زندهاش موی دماغه، مردهاش چشم و چراغه.» این جمله دقیقا با وضعیت «خونه» مطابقت دارد. شهرداری دوست دارد هرچه زودتر این عمارت را درب و داغان کرده و آن را به انبار یا برج تبدیل کند. اگر این خانه به شکل موجودش باقی بماند آدمهایی مثل من پیدا میشوند و میگویند این خانه یکی از هزاران نقطه مهم تاریخ و فرهنگ این کشور است.
مستوفیالممالک یکی از خوشنامترین سیاستمداران ما است. در واقع علاوه بر خانه، خود صاحبخانه هم اهمیت زیادی داشتهاست.این موضوع به انتخاب سوژه کمک نمیکند؟
این فیلم نتیجه بخشی از دغدغههای من است؛ که برای آن از این عمارت استفاده کردم. این عمارت چند بخش مهم داشت از یک طرف اهمیت سینمایی این عمارت بود، از طرف دیگر مالکش یکی از محترمترین سیاستمداران کشور به حساب میآید. در زندگی مستوفی الممالک هیچ نقطه تاریکی نداریم. او همواره علیه اجنبی مبارزه کرده، در طرف مردم بوده و خدمات زیادی به کشور کرده است. وقفهای زیادی که کرده؛ از جمله زمینی که الان در اختیار دانشگاه الزهراست و یا مدرسه البرز یا همان زمین کالج، بخشی از موقوفات بسیار این خانواده در شهر تهران است. او از طبقه آریستوکرات است که طبقه معیار به حساب میآید. معیار بودن این طبقه نیز به لحاظ فرهنگیست و نه پول! اما در حال حاضر معیار تقسیم بندی طبقات میزان پول و سرمایه است. برای من درنظرگیری چنین شاخصههایی اهمیت داشت.
کاراکتر اصلی این مستند خود عمارت است و برای همین دوربین از خانه بیرون نمیآید. چون نمیتواند حرف بزند و با ما راه بیافتد و اطراف را ببیند برای همین هم ما از آنجا بیرون نیامدیم. به تعبیر یکی از دوستان همکار منتقد، این فیلم، در واقع فیلمی پرترهای از عمارت مستوفی الممالک است
عمارت مستوفیالممالک در منطقه گلوبندک است و در واقع مرکز شهر و نقطه مهمی در شهر تهران. چرا خودتان را به «خونه» محدود کردید و اطراف و محله را معرفی نکردید؟
این عمارت نزدیک بازار است و بازار قلب شهر و ارتباطات اجتماعی محسوب میشود. از آن سو، کاراکتر اصلی این مستند خود عمارت است و برای همین دوربین از خانه بیرون نمیآید. چون نمیتواند حرف بزند و با ما راه بیافتد و اطراف را ببیند برای همین هم ما از آنجا بیرون نیامدیم. به تعبیر یکی از دوستان همکار منتقد، این فیلم، در واقع فیلمی پرترهای از عمارت مستوفی الممالک است.
آدمهای زیادی از جمله شهین مستوفی الممالک، محمدعلی سپانلو، عبدالله انوار، آیدین آغداشلو ودیگران در این فیلم حاضر شدهاند. به نظر شما این چهرهها مستند شما را یک مستند پرتره درباره افراد تبدیل نمیکند؟
زمان ساخت به این چیزها فکر نکردم و اصلا نمیدانستم فیلم در کدام گونه، ژانر یا دستهبندی قرار میگیرد. سعی کردم به اندازه سواد و تجربهام موضوعی را که مدنظر داشتم، به شکل مطلوبی بسازم. در واقع این تحلیلهای بیرونی برای جریان پس از فیلم است. حتی من به تعبیر آن همکار منتقدمان هم فکر نکرده بودم که الان فیلم پرترهای از یک عمارت قدیمی بسازم. اما این فیلم به طور قطع پرترهای درباره آدمها نیست. چون ظرف بزرگانی چون سپانلو، انوار و دیگران، بسیار بلندتر و بزرگتر است که در این حضور آنان بخواهد گسترش وسیع یابد. باید درباره آنها مستندهای جداگانه و به شیوه دیگری ساخته شود؛ نه در ارتباط با «خونه». در واقع من از معنای «بود» آنان در مسیر تاریخ خودمان استفاده کردم.
پس آدمها از زمان پژوهش انتخاب شده بودند. درست است؟
ما در مورد بهترین عمارت(به زعم من) حرف می زنیم؛ پس باید از زبان بهترین افراد درباره آن نکاتی را بشنویم. برای تعریف نقاشیهای این عمارت به سراغ آیدین آغداشلو که بدون شک بهترین نقاش روزگار ماست، رفتیم. محمدعلی سپانلو تنها کسی است که سالها، زبان تهران را به شعور تبدیل کرد. زبان شهری که در روزگار ما زبانی خشک و خشن دارد. در موضوع تهرانشناسی به سراغ عبدالله انوار رفتیم که از طرف دیگر پدرش سید یعقوب استیضاح کننده مستوفیالممالک در مجلس بود.
ناصر ملک مطیعی بعد از انقلاب در مقابل دوربین ظاهر نشد. چه شد که به سراغ او رفتید؟ چه طور راضیاش کردید؟
کار خاصی برای راضی کردن او انجام ندادم. موضوع را برایش توضیح دادم و از توضیحات من قانع شد. خیلی دوست داشتم، یکبار دیگر جلو دوربین بیاید. نه برای اینکه از نامش برای خودمان نردبان بسازیم، نه! چون بعد از آنکه او را در فیلم در کنار خودمان داشتیم، تمام انرژیام را گذاشتم تا از نام او سوءاستفاده نشود. به عنوان مثال، در پوستر و بروشور هم نام او در کنار سایرین دیده می شود و تبلیغات ما معطوف به حضور ناصر ملک مطیعی نیست. حضور او جلوی دوربین، بعد از این همه سال فترت، برای من و عوامل فیلم، اهمیتش بسیار زیادتر از هرچیز دیگر بود. نوعی ادای احترام، به قامت بلندبالای سینماییاش و واقعا برای فرصتی که پیدا کردیم، مفتخریم!
گزینههای احتمالی دیگری هم داشتید تا اگر شرایط حضور افرادی چون ناصر ملک مطیعی فراهم نشد، از آنها بهره بگیرید؟
طبیعیست که آلترناتیوهای دیگری هم داشته باشیم؛ «سلطان صاحبقران» اولین فیلمیست که در این عمارت ساخته شدهاست و در آن جمشید مشایخی نقش سلطان صاحبقران را بازی می کرد و ناصر ملک مطیعی امیر کبیر فیلم علی حاتمی بود. استاد جمشید مشایخی یکی از گزینههای ما بود، چرا که او بیشترین بازی را در آثار گوناگون در عمارت مستوفیالممالک داشتهاست. اما دوست داشتم ملک مطیعی را برای حضور در فیلم متقاعد کنم چون او «امیر کبیر» سلطان صاحبقران است و در طرف مردم. از طرف دیگر به نوعی سرنوشت این عمارت شبیه سرنوشت هنری ناصر ملک مطیعی است. چون بعد از انقلاب فرصت فعالیت هنری جدی پیدا نکرد و عمارت هم به نوعی بیاستفاده مانده بود. هر دو به لحاظ هنری مورد آسیب قرار گرفته بودند و هر دو همچنان شکوه و جلال گذشته را با خود داشتند. بعد از این مستند بود که در فیلم«نقش نگار» حضور پیدا کردند.
کار کردن با ایشان چگونه بود؟
از حضورش در فیلم حظ کردم. بدون شک ناصر ملک مطیعی با فرهنگترین و محترمترین بازیگر سینمای پیش از انقلاب است. شخصا او را دوست دارم اما هنگام تصویربرداری، واقعا حیرت کردم از حجم سواد و شعور بالایش! آن تصویرهایی که از بازیگران دوران گذشته در ذهنم داشتم، فرو ریخت! بیرحمیست که از او، تصویر یک لات یا لمپن فیلمفارسی بسازیم. او «قلندر» علی حاتمی و یک نماد فرهنگی و یادآور امیرکبیر است. بازی در «قیصر» هم از شجاعتهای او بود. سوپراستاری که تنها ده دقیقه در این فیلم حضور پیدا کرد. در شب تجلیل از او هنگام افتتاحیه مستند «خونه» رضا درستکار هم اشاره کرد؛ هنوز هم بسیاری از بازیهای او دیده نشدهاست. اگر مستند «خونه» برای شخص خود من برکتی داشته باشد، حضور ناصر ملک مطیعی جلوی دوربین را یکی از برکتهایش میدانم.
ما در مورد بهترین عمارت(به زعم من) حرف می زنیم؛ پس باید از زبان بهترین افراد درباره آن نکاتی را بشنویم. برای تعریف نقاشیهای این عمارت به سراغ آیدین آغداشلو که بدون شک بهترین نقاش روزگار ماست، رفتیم. محمدعلی سپانلو تنها کسی است که سالها، زبان تهران را به شعور تبدیل کرد. زبان شهری که در روزگار ما زبانی خشک و خشن دارد
فیلم در انتخاب موسیقی و لوکیشن به «سلطان صاحبقران» وفادار است به همین دلیل بود که فیلم به علی حاتمی تقدیم شد؟
در این فیلم ترکیب ملک مطیعی، علی معلم و آیدین آغداشلو را داشتیم که به علی حاتمی نزدیک بودند. علی معلم در کنار امید روحانی و حمیدرضا صدر از آن دست منتقدانی بودند که علی حاتمی را همیشه تحسین کردند؛ چه در زمان حیات و چه بعد از فوت ایشان. بحثهای علی معلم تکمیل کننده صحبتهای آغداشلو، رفیق قدیمی حاتمی است. ضمن اینکه معلم خوب صحبت میکند و تحلیلگر فوقالعادهای است و حرفهای او همیشه نکات درخشان زیادی دارد.
مستند «خونه» بیش از ده سال پیش کلید خورد اما تازه به اکران هنروتجربه رسیدهاست. در این مدت احسان نراقی، فریدون حافظی، محمدعلی سپانلو، شهین مستوفی الممالک و پرتو مهتدی از بین ما رفتند. با این مشکلات بودجهای و تولیدی چه طور کنار میآیید؟
تصویربرداری مستند «خونه» در سال ۱۳۸۳ با تصویربرداری سیدمهدی میرافضلی آغاز شد. البته ار راشهای آن زمان خیلی کم در فیلم استفاده کردم و پلانهای مربوط به شهین خانم مستوفیالممالک مربوط به آن زمان است. به مرور زمان، سواد و تجربه من در طول سالها کمی بیشتر شده است. این مشکلات را هم به حساب طبیعت فیلم میگذارم و با این نگاه تقدیری؛ در نهایت فکر میکنم آن چیزی که باید انجام میشد، رخ داد.
حضور این همه چهره فرهنگی کارگردانی و مدیریت پروژه را از دست شما خارج نمی کرد؟
تا یک جایی در فیلمسازی با آگاهی و دو دو تا چهارتا کردن و مهندسی شده، جلو میروم و از یک جایی به بعد خودم را به طبیعت فیلم میسپارم تا فیلم من را پیش ببرد. در یک جاهایی از فیلم واقعا هیچکاره بودم و فیلم خودش پیش میرفت. خوشحالم آدمهایی که با اصالت و فرهنگ نسبت داشتند، این اتفاق را رقم زدند.
عکس: یاسمن ظهورطلب