
یادداشت کامران عدل درباره فیلم «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی»
این فیلم تمام زوایای زندگی و اندیشه عباس کیارستمی را بهدرستی نشان میدهد
هنروتجربه: مراسم افتتاحیه جشن تصویر سال، اول اسفند با بزرگداشت عباس کیارستمی در خانه هنرمندان برگزار شد. در این مراسم فیلم مستندی بر اساس زندگی این هنرمند به کارگردانی سیفالله صمدیان نمایش داده شد. کامران عدل در یادداشتی که امروز سه شنبه ۳ اسفند در صفحه هنری روزنامه شرق نوشته است، درباره «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» نوشته است:
«آدمی هستم رک و راست. پشت سر کسی حرف نمیزنم و جرئت دارم که رودررو حرفهایم را بزنم. نقدهایم نیز بههمینترتیب هستند. پس وقتی چیزی یا کسی را تحسین میکنم، طرف میفهمد که کارش از نظر من درست است و تعارفی در کار نیست. یکشنبهشب، اول اسفند، مصادف بود با گشایش نمایشگاههای تصویر سال در خانه هنرمندان و بههمیندلیل، سیفالله صمدیان از عدهای از اهالی فرهنگ و هنر دعوت کرده بود تا فیلمی را که درباره زندهیاد عباس کیارستمی درست کرده بود، به نمایش بگذارد؛ البته، چون نمایش خصوصی بود، سالن مملو از جمعیت نبود و جمعی از فرهیختگان کشور در آن حضور داشتند. راستش، من زیاد (بخوانید اصلا) با فیلمهای فارسی میانهای ندارم؛ زیرا فکر میکنم و همین طور هم هست که فیلمهای ما، زیادی کشدار هستند. مثل برنامههای تلویزیونیمان که دقیقهای پول میگیرند. بههمیندلیل، فکر میکردم که این فیلمی که صمدیان برای بزرگداشت کیارستمی، برای اولین بار به فستیوال ونیز برده بود، باید از همان قماش باشد. صحنه اول فیلم هم، خیلی با آهستگی شروع شد. صحنهای که ماشین کیارستمی را نشان میداد که رویش خیلی برف نشسته بود و کیارستمی، خیلی با آهستگی از ماشین پیاده شد تا برفها را از روی ماشینش پاک کند. در این موقع، با خودم گفتم: «حاجی» افتادهای!!! ولی نه. خیلی زود، صمدیان ریتم فیلم را عوض کرد و به آن سرعت بخشید و صحنههایی را نشان داد که عباس کیارستمی، مشغول عکاسی از سری کارهایش روی موضوع برف بود که با محبت بسیار زیاد، یکی از آنها را به نام خودم امضا کرده و به من کادو داده بود که یک کسی، آن عکس را از من و در خانهام دزدید. یکی را هم، به زندهیاد، برادرم شهریار عدل کادو داده بود که آن عکس، در اتاق کارش هنوز آویزان است. به قول مقالات امروزی، «کوتاه سخن» صمدیان، طوری این فیلم را تولید کرده است که تمام زوایای زندگی و اندیشه عباس کیارستمی را در آن بهدرستی نشان داده است. این را از این نظر مینویسم که با عباس کیارستمی بسیار دوست و نزدیک بودم و در فیلم «١٠»، هنرپیشهاش بودم و قبل از اینکه بسیار معروف شود، بعضی شبها به خانه من میآمد. از آن شبها، دو خاطره برایتان مینویسم که بسیار دلنشین بودند. یکی از آنها از این قرار بود که فردای آن شب، وقتی خواستم به خانه دستی بکشم، متوجه پوشهای شدم که یکی از میهمانان فراموش کرده و جا گذاشته بود. آن را باز کردم و دیدم که روی اوراق بسیاری، شعرهایی جادویی نوشته شده بود. بهقدری این اشعار زیبا بودند که درجا نشستم و شروع به خواندن آنها کردم؛ سپس شروع کردم به همه میهمانان شب گذشته تلفن کردن تا ببینم که پوشه متعلق به چه کسی بوده است. سرانجام، با خانمی که بعدها همان اشعار کیارستمی را منتشر کرد، صحبت کردم. ایشان به من گفت که اشعار برای عباس کیارستمی است. خاطره خیلی مهم دوم هم این بود که در یکی از این میهمانیها، من عباس را به آقای اریک فورنیه معرفی کردم (Eric Fournier). اریک فورنیه، وابسته فرهنگی سفارت فرانسه در تهران بود و هم ایشان بود که مقاله معروف عباس کیارستمی را در مجله «کاییه دو سینما» (Cahiers du Cinéma)، نوشت و باعث شد که عباس کیارستمی به فستیوال «کن» دعوت شود و «عباس کیارستمی شود». برگردیم به فیلم صمدیان. صمدیان، در این فیلم، با عکاسی و فیلمبرداری استادانهای حق کیارستمی را ادا کرده است. شاتهای ساده، بدون پیچیدگی، بدون ادعا. آسان برای درک، با نورهایی شاعرانه و رمانتیک. کنار من، عباس مشهدیزاده نشسته بود. هر دو ما، حیرتزده به فیلم نگاه میکردیم. دراینمیان، عباس مشهدیزاده، رو به من کرد و گفت: «کار کردن با کیارستمی، صمدیان را به این مهارت رسانده است.»
در پایان فیلم، عدهای هم آمدند درباره کیارستمی حرف زدند که بیشترشان مهمل گفتند؛ ولی محمود کلاری، از خاطراتش گفت. همان قدر که کلاری عکاس و فیلمبرداری ماهر است (بههمیندلیل از طرف کیارستمی دعوت به کار شده بود)، سخنوریاش هم خوب بود؛ ولی متأسفانه، وسط حرفهایش، همان جایی که از شیطنتهای کیارستمی میگفت و من به خلسه رسیده بودم، نوشتهای جلویش گذاشتند که: «کوتاه سخن». او هم درز گرفت و آمد پایین تا حالگیری ادامه پیدا کند… .»