
دنی بویل سینما، تلویزیون و مدرسه فیلم سازی
قرار است چیزهای زیادی درباره سینما یاد بگیرم / تلویزیون بیشتر از فیلمسازان و ایدههایشان حمایت میکند
هنر و تجربه- ترجمه رضا حسینی: دنی بویل و فیلم «قطاربازی» (Trainspotting) نهفقط واقعیت مواد مخدر را برای یک نسل تعریف کردند بلکه تجربه استفاده و درگیر شدن در چنین دنیاهایی را در معرض دید تماشاگران قرار دادند. البته امروز بویل فکر میکند تصویر تندوتیز و نابهسامانی که سالها پیش در اولین فیلم خود ترسیم کرده است به مخدر دیگری تعلق دارد و آن چیزی نیست که اغلب تماشاگران فکر میکردند.
بویل که در جریان توری در شیکاگو بهتازگی با اندرو لاپین از «ایندیوایر» صحبت کرده است در این خصوص میگوید: «اگر صادق باشیم باید بپذیریم که فیلم اول بیشتر سوءمصرف از مخدر اکستازی را به تصویر میکشید و نه هرویین. اصلاً فیلم اول پر از آدرنالین بود و جنبوجوش و تکاپوی بسیارش آشکارا تناسبی با استفاده از هرویین نداشت و اگر پای چنین مخدری در میان بود فکر نمیکنم چندان اتفاق پرتنش یا خاصی روی میداد؛ چون مصرفکنندگان هرویین یا گوشهای خشکشان میزند یا واقعاً خوابآلودند.»
به هر حال پس از بیست سال «تی۲ قطاربازی» مثل قسمت اولش یک «مخدر خوابآور» را به فیلمی پرجستوخیز بدل کرده است؛ و دوباره یوان مکگرگور، یوان برمنر، جانی لی میلر و رابرت کارلایل را در فیلمی گرد هم آورده است که بهتازگی به صورت محدود روانه سالنهای نمایش شده است؛ فیلمی که فکر تولیدش ده سال پیش هم در ذهن بویل و همکارانش جرقه زده بود: «آن موقع از انجام این پروژه صرف نظر کردیم چون فقط حس نوستالژیکی داشت و به نظر میرسید که دست به کار تکراری میزنیم. پس وقتی بعد از بیست سال دوباره سراغ این پروژه رفتیم میدانستیم که اگر دوباره دلیل خوب و بهانهی درستی برای ساختن این فیلم پیدا نکنیم و به باور نرسیم، دست از تولیدش خواهیم کشید.»
بویل با هدف ترسیم «دردهای احساسی و روانشناختی» شخصیتهایش در میانسالی، سراغ ساخت این دنباله رفت. شخصیت رِنتِن (مکگرگور) با طلاقی ناخوشایند دست به گریبان است و ناخوشیهایش باعث بازگشت او به اسکاتلند شده است؛ اسپاد (برمنر) هنوز درگیر اعتیاد است و عذاب میکشد؛ و سایمن یا همان «سیک بوی» (میلر) هم طرحهای جنایتکارانهی بزرگتری را در سر میپروراند. در واقع این عناصر و ایدههای داستانی بودند که بویل را به ساختن دنبالهای بر «قطاربازی» علاقهمند کردند. خود بویل با مخدری که در داستان این فیلمها استفاده شده است شوخیهای زیادی کرده و آن را عنصری فرعی قلمداد کرده است.
سازندگان این دنباله برای ایجاد فاصله و اختلاف لازم میان دو فیلم، ابتدا از نامگذاری آن با تکرار واژهی «قطاربازی» اجتناب کردند و عنوان «ناآشناترین» (The Least Unfamiliar) را برای قسمت دوم برگزیدند. بویل در این باره میگوید: «برای این بود که فیلم ابتدا روی پای خودش بایستد و بعد رابطهاش را با گذشته برقرار کند.»
جابز موفق از کار درآمد؟
فیلم بلند قبلی بویل در مقام کارگردان، درام زندگینامهای «استیو جابز» (۲۰۱۵) بود که در گیشه شکست خورد. اما او که با این موضوع کنار آمده است، با خنده میگوید: «عبارت فوقالعادهای هست که میگوید: “اگر مردم نخواهند به سینما بیایند، هیچ کس جلوی آنها را نمیگیرد.”» اما همان طور که بویل میگوید چون او با بودجههای کم یا معمولی کار میکند، شکست یک فیلم تأثیر زیادی روی کارنامهاش نمیگذارد: «این موضوع به این معناست که شما هم میتوانید دوباره کار کنید چون شکست مالی چشمگیری به کمپانی وارد نکردید و هم اینکه باز میتوانید فیلمهایی را بسازید که دوست دارید. فیلمهای زیر بیست میلیون دلار واقعاً برای استودیوها ارزش صرف زمان نظارت و بررسی دقیق را ندارند، بهخصوص زمانی که آنها درگیر پروژههای دویست میلیونی هستند.»
بویل هرگز یک بلاکباستر بزرگ را کارگردانی نکرده است ولی آن طور که خودش میگوید چند باری این فرصت را داشته و پیشنهادهایی به او شده است، بهخصوص در ابتدای فعالیتهایش: «من پروژههای فقیرتری را دوست دارم که میکوشید آنها را فیلمهای صد میلیون دلاری جا بزنید.»
پدیدهای به نام تلویزیون
این کارگردان اسکاری که در طول فعالیتهایش همیشه دست به تجربههایی متفاوت زده است، این بار در گام بعدیاش قصد دارد ساختن یک مجموعهی تلویزیونی را تجربه کند؛ و تلویزیون رسانهای است که در این سالها یکی از دورههای پربار و موفقش را پشت سر میگذارد و فیلمسازان صاحبنام زیادی از آن سر درآوردهاند. «اعتماد» نام مجموعهای است که بویل برای «افایکس» میسازد و درباره خاندان گتی است؛ داستانی مملو از بارونهای مالک نفت، آدمربایی و چنین درامهایی از دل زندگی واقعی. سایمن بیوفوی که پیش از این فیلمنامههای «میلیونر زاغهنشین» و «۱۲۷ ساعت» را برای بویل نوشته است، در حال نگارش فیلمنامهی تمام قسمتهای فصل اول این مجموعه تلویزیونی است و خود بویل علاوه بر کارگردانی دوسه قسمت از آن، در مقام تهیهکنندهی اجرایی نیز در این پروژه مشارکت خواهد داشت.
بویل در حرکتی نامتعارف تصمیم دارد هر یک از فصلهای این مجموعهی پنج فصلی را به یکی از دهههای زندگی گتیها اختصاص دهد و البته میخواهد آنها را بدون رعایت ترتیب زمانی و وقایعنگارانه فیلمبرداری کند. بهعلاوه از گروههای متفاوتی از بازیگران در هر فصل استفاده کند که البته با نزدیک شدن زمانها به یکدیگر امکان همپوشانی وجود دارد. انتخاب بازیگران فصل اول در حال انجام است و تولید طبق برنامه از تابستان شروع خواهد شد.
در این سالها کارگردانان سینمایی زیادی به تلویزیون روی آوردهاند اما درک این موضوع برای بویل کار سادهای است: «اگر نگاهی به تنوع داستانگویی بیندازید میبینید که پدیدهای شکل گرفته است؛ و این موضوعی است که به طور قطع در سینما به ته رسیده و خشکیده است. موضوع خارقالعاده و بیسابقهی دیگر این است که بر خلاف استودیوهای فیلمسازی، تلویزیون به جایی رسیده است که بیشتر از فیلمسازان و ایدههایشان حمایت میکند تا اینکه آنها را تحت فشار قرار دهد و کورکورانه بخواهد در هزینهها صرفهجویی کند.»
اتحاد در منچستر
جدا از این مجموعهی تلویزیونی، پروژهی دیگری که بویل این روزها دنبال میکند مدرسه فیلمسازی جدیدی است که به کمک او در زادگاهش منچستر راهاندازی خواهد شد. او نقش خود در تأسیس این مدرسه را «حامی + سرمایهجمعکن + سخنگو» توصیف میکند و میگوید که گاهی هم در آن تدریس خواهد کرد. این مدرسه که با بودجهای ۳۰ میلیون پوندی (۳۶ میلیون دلار) در حال راهاندازی است، روی قالبهای جدید داستانگویی بصری تمرکز ویژهای خواهد داشت، از جمله مجموعههای اینترنتی و واقعیت مجازی. بویل در این مورد میگوید: «قرار است چیزهای زیادی درباره سینما یاد بگیرم.»
- ایندیوایر