
بازتاب هنروتجربه در رسانهها
از توجه به موفقیت فیلم «ائو» تا گفتوگو با شهرام علیدی
هنروتجربه: با پایان جشنواره جهانی فیلم فجر و موفقیت فیلم «ائو/خانه» در این رویداد سینمایی، امروز اخبار مربوط به موفقیت اصغر یوسفینژاد در صدر اخبار رسانههای چاپی و مجازی قرار داشت. این فیلم نماینده گروه هنروتجربه در سیوپنجمین جشنواره ملی فجر نیز بود. در میان رسانهها اخبار مرتبط دیگری نیز با گروه هنروتجربه به چشم میخورد. از جمله این اخبار میتوان به گزارشی که روزنامه بانیفیلم از غرفه هنروتجربه اشاره کرد.
در بخشی از این مطلب به شرکتهای فیلمسازی علاقهمند به همکاری با گروه هنروتجربه بودهاند اشاره شده و نوشته است: «در پنجمین روز از بازار جشنواره جهانی، یک مسئول خرید و برنامهریز از کشور اسلواکی از غرفه هنروتجربه بازدید کرد و نسبت به برگزاری هفته فیلم ایران در اسلواکی و هفته فیلم اسلواکی در ایران ابراز تمایل کرد و گفت که به زودی سفارت این کشور را با مدیران هنروتجربه آشنا خواهد کرد تا برنامهریزیهای بیشتری در این راستا داشته باشند. کمپانی «ایگل فیلمز» نیز که مسئولیت پخش فیلمهای هالیوودی را در کشور لبنان دارد نیز با بازید از غرفه هنروتجربه اعلام تمایل برای همکاری با این گروه کرد.»
روزنامه صبا نیز در بخش گفتوگوهای سینمایی خود با شهرام علیدی، کارگردان فیلم سینمایی «خاطرات اسب سیاه» صحبت کرده است. این فیلم در حال حاضر در گروه هنروتجربه در حال اکران است. در بخشی از این مصاحبه به نگاه تماتیک و اسطورهای موجود در «خاطرات اسب سیاه» اشاره شده و کارگردان در توصیف علت رفتنش سراغ این سبک روایت میگوید:«آنچه از مفهوم اسطوره در بگراند ذهنیام میگذرد، تمرکز بر مفهوم مرگ و زندگی است که یک بستر فکری متافیزیکی بهوجود میآورد و نگاهی هوشمندانه به اسطوره شاه مارها را در زنی متبلور میکند که چنگ مینوازد. شخصیتی تلفیقی از مار و ماهی. زنی که در میان کوههای باصلابت ماردین، چنگ مینوازد، ماهیتی اسطورهای و متافیزیکی دارد که سمبلی از حیات جاودان و نامیرایی است. این میزانسن فکری-بصری در عمق شهری تاریخی و پر رمز و راز مطرح میشود که ماردین نام دارد. ماردین، مرکز تمدن مزوپتامیاست که در بنیان امپراطوری آریا قرار داشته است. قبل از تمدن هخامنشی و مادها و بنیان تمدن کنونی خاورمیانه.»
او در بخش دیگری از مصاحبه به چالشبرانگیز بودن کاراکترهای اصلی فیلم اشاره میکند: «از چالشهای بزرگ این فیلم، استفاده از دو کاراکتر اصلی فیلم است که یکی مرده و دیگری هم یک اسب است که دیالوگپذیر نیست. رویکرد شخصیت محوری فیلم در وجود اسبی که آبستن است خلق میشود. حیوان نجیبی که همزیستی آن با انسان، دیرینه است و یکی از مراحلی است که انسان به تکامل در طبیعت نزدیک میشود و به سرعت فاصلهها را در مینوردد و همچنان ردپای آن در اسطوره نیز دیده میشود. اسبهای بالداری که در متون مذهبی هم به آن اشاره میشود. مثل اسب پیامبر که براق، نام دارد. حتی در شاهنامه و دیگر متون مذهبی، این نگاه و همزیستی مسالمتآمیز با اسب، پیگیر و ادامهدار است. اینکه اسب آبستن در این فیلم نقش پررنگی ایفا میکند، تکنیکی شخصی است در ساخت اتمسفری متفاوت و سمبلیک که مفهوم زایش در نبض اصلی آن، جریانی زنده را ایفا میکند. من هم در این فیلم و هم در فیلم قبلیام؛ «زمزمه با باد»، به این مفهوم گره خوردهام. مفهومی که در بستر ناهمگون جنگ، اجتماع و خانواده را برجسته میکند و در جایی که سایه مرگ بر اتمسفر فیلمها حاکم است، زایش باید وجود داشته باشد تا مفهوم متضاد زندگی در مقابل مرگ معنا پیدا کند و امید جریان داشته باشد.»