
«مفت آباد»: یک گفتوگو - یک یادداشت
پژمان تیمورتاش:خیلی به دنبال نمادپردازی نیستم/سام سلیمانی:دوربین نباید خودنمایی میکرد
هنروتجربه: «مفت آباد» اولین ساخته پژمان تیمورتاش که در گروه هنروتجربه در حال اکران است، داستان پنج جوان را روایت میکند که در یک خانه مجردی شلوغ با شرایطی سخت زندگی میکنند. روزنامه ایران صفحه سینمایی امروز خود را به گفتوگو با کارگردان این فیلم اختصاص داده و نیز یادداشتی از فیلمبردار «مفت آباد» منتشر کرده است.
در بخشی از گفتوگوی پژمان تیمورتاش، کارگردان فیلم سینمایی «مفت آباد» میخوانیم: «من خیلی به دنبال نمادپردازی نیستم و فکر میکنم الان هم کسی دنبال نماد و استعاره نیست؛ در دهه ۵۰ زندگی نمیکنیم که همه مجبور بودند با نماد حرف بزنند تا دستگاه سانسور را دور بزنند. در شوروی هم زندگی نمیکنیم که با نماد و استعاره همه چیز را توضیح بدهیم. اگر بخواهیم با نماد به مفهوم خاصی اشاره کنیم ممیزان درجا آن را میفهمند چون سالهاست که روی موارد آن کار میکنند. این پنج جوان نماینده آدمهای مختلفی از جامعه و هر کدامشان از یک قشر و طبقه و یک مکان هستند و در فضای داستان ما تأثیر میگذارند؛ اما اینکه چرا سراغ چنین داستانی رفتم باید بگویم که من خیلی خودآگاه عمل نمیکنم و وقتی میخواهم کاری بکنم یا بنویسم داستان در ناخودآگاهم شکل میگیرد و بعدها اگر رگ و ریشهای در آن وجود داشته باشد پررنگ میکنم. پیشاپیش تصمیم نمیگیرم که فیلم ابزورد بسازم یا اجتماعی یا داستانی در این ژانر خلق کنم. خود داستان اتفاق میافتد و بعد مسیر و ژانرش را پیدا میکند.»
او درخصوص تبدیل شدن موقعیت درام به موقعیت کمیک در این فیلم توضیح میدهد: «درام ما خیلی درام کلاسیکی نیست. درامی نیست که وابسته به الگوهای موجود باشد. درامی است مبتنی بر خرده روایتها که این خرده روایتها از زندگی واقعی آدمها بیرون میآید. در زندگی واقعی مثلا در مراسم ختم هم امکان دارد که اتفاقی خنده دار بیافتد؛ چه ختم و چه تشییع جنازه. دیگر تراژیکتر از مرگ که نداریم. در هنگام هر کار جدی و در عین ناراحتی مسلما یک اتفاق کمیک میافتد. از سوی دیگر این مسأله به نوعی گروتسک است؛ طنزی که به وحشت کشیده میشود. من فکر میکنم همه ما در جامعهمان نه فقط در جامعه ایرانی بلکه در همه جهان در گروتسک زندگی میکنیم. طنزی دور و بر ماست که دائم به وحشت کشیده میشود و از وحشت بیرون میآید و دوباره به سمت طنز میرود یعنی برآیند همان شرایطی است که الان برای همه ما وجود دارد. دلم میخواست کمی به شرایطی که در زندگی خودمان وجود دارد نزدیک شوم؛ توازی بین طنز و تراژدی.»
تیمورتاش در پاسخ به این سوال خبرنگار که «چطور به متفاوت بودن فیلمتان تأکید دارید در حالی که دائم با «ابد و یک روز» مقایسه میشود؟» عنوان کرد: «آقای گلمکانی گفتند «مفت آباد» در صورت حضور در جشنواره «ابد و یک روز» دیگری میشد اما فکر نمیکنم مقایسه کرده باشند؛ این باعث میشود که مدام فیلم با «ابد و یک روز» مقایسه شود. در حالی که «ابد و یک روز» به لحاظ پروداکشن قابل مقایسه با فیلم ما نیست. پروداکشن عظیمتری دارد و فیلم مستقلِ جمع و جورِ کم هزینه [low budget] محسوب نمیشود. تفاوت عمدهاش با فیلم ما در نگاه است. نگاه آقای روستایی به اخلاق با نگاهی که من دارم زمین تا آسمان تفاوت دارد حالا دیگر راجع به تفاوت ساختار و درام توضیح نمیدهم. مجموعه داستان «تهران ۲۸» و رمان «قبل از مردن چشمهایت را ببند» هم در همین فضاها میگذرند و هر دو مدتها قبل از «ابد و یک روز» نوشته شده و دیده شدند. فیلمنامه «مفتآباد» در زمانی ثبت شده است که فیلمبرداری «ابد و یک روز» هنوز آغاز نشده بود. من تحت تأثیر «ابد و یک روز» نبودم شاید تحت تأثیر خیلی چیزهای دیگر بوده باشم اما تحت تأثیر این فیلم نبودم. نه اینکه فیلم خوبی نباشد؛ هست اما من تحت تأثیرش نبودم. «ابد و یک روز» فیلمی است که ساختار دراماتیک دارد و دوست دارد که روی مخاطب تأثیر بگذارد و این تأثیرگذاری را هم این گونه پیگیری میکند که در جاهایی از مخاطب اشک میگیرد، احساسات مخاطب را نشانه میگیرد و به آن سمت میرود. من در فیلمم حتی یک پلان خارج از قاعده ندارم و یک کلوزآپ از بازیگرانم نگرفتم. برای اینکه نخواستم آنقدر به این شخصیتها نزدیک شوم که تأثیر حسی روی مخاطب بگذارم. اگر مثلا برزو ارجمند دارد جایی گریه میکند فقط به یک نمای نیم شات از دور بسنده کردم. تفاوت این نگاه در پایانبندی خلاصه میشود. تصمیمی که سمیه شخصیت فیلم «ابدو یک روز» میگیرد با تصمیمی که آدمهای فیلم من میگیرند، زمین تا آسمان متفاوت است. در «ابد و یک روز» شخصیتها به زندگی ادامه میدهند اما در این فیلم آدمها نسبت به شرایطی که وجود دارد وا میدهند. همچنان در بسته است، همچنان چاه گرفته است و هیچ چیز مشخص نیست. افسانه قرار است بیاید و هیچ چیز هنوز تمام نشده است. تفاوت نگاه ما به اخلاق همین است سمیه «ابد و یک روز» نسبت به خانوادهاش فداکاری میکند و باز میگردد اما یکسری آدمها میگویند که چه دلیلی دارد که ما جوانمردی و فداکاری کنیم. احساس میکنم آدمهای دوروبر من و آدمهایی که تجربه زیستن با آنها را داشتهام در موقعیتها، این طور هستند.»
تیمورتاش به اکران فیلمش در گروه هنروتجربه اشاره کرده و میگوید: «وقتی فیلمی را با بودجه کم و شرایط خیلی معمولی میسازید دیگر نمیتوانید انتظار داشته باشید که در کنار فیلمهایی که سرمایه میلیاردی داشته خودش را نشان بدهد. فیلم ما هیچوقت نمیتوانست شرایط اکران معمولی را پیدا کند و خدا را شکر بخشی مثل «هنروتجربه» وجود دارد که برای فیلمسازان مستقل شرایطی را به وجود بیاورد که فیلمهایمان نمایش داده شوند و فیلمسازان جوان که حرفی برای گفتن دارند دیده شوند. فیلمسازهای اولی وجود دارند که میتوانند حتی مسیر سینما را تغییر بدهند هنر و تجربه میتواند راه را برای آنها باز کند.»
تمام فضای لوکیشن اصلیمان را تبدیل به استودیو کردم
در یادداشت سام سلیمانی فیلمبردار «مفت آباد» که در روزنامه ایران منتشر شده است نیز میخوانیم:
«رفاقت پانزده ساله با پژمان تیمورتاش در نخستین قدم سینمایی به «مفت آباد» رسید. بعد از سالها زیست مشترک، همانی که از پژمان انتظار داشتم متنی زیرکانه، با زبانی متفاوت و نگاه به طبقهای که او خوب میشناسد روی پرده رفت. راستش از ته دل دوست داشتم با فیلمی خیابانی و با لوکیشنهای خارجی، نخستین فیلمبرداری بلندم را تجربه کنم؛ ولی همه چیز در «مفت آباد» برعکس بود. فیلمنامهای سراسر داخلی در بستری از رئالیسم که قرار است در زمان واقعی روایت شود. همه این نشانهها به من یادآوری میکرد که دوربین نباید خودنمایی کند یا به قول معروف از فیلم بیرون بزند و این به کلید واژه ذهنم در «مفت آباد» تبدیل شد. در نخستین مواجهه با فیلمنامه، تنش و عصبیت حاکم بر اکثر زمان فیلم را فهمیدم و با همفکری پژمان به این نتیجه رسیدیم که در اجرا احتیاج به دوربینی سیال و روی دست داریم ولی عاری از هر تکان غیر واقع و عمدی. ما با دوربینمان قرار نیست تنشی را اضافه کنیم و تنها باید همچون ناظری بیطرف باشیم و تلاش کنیم تماشاگر را وارد این خانه پر اتفاق کنیم. این تصمیم ما را بر آن داشت که تقریبا هیچ نمایی را از زاویه غیر معقول و عجیب نبینیم. در استفاده از لنز هم، از لنزهای «واید» یا« تله»پرهیز کردیم و بهجز استثناهایی تقریباً بیشتر فیلم را با لنز نرمال فیلمبرداری کردیم. برای بیش از بیست جلسه فیلمبرداری برنامهریزی کردیم. برای فیلمی که در زمان واقعی روایت میشود، حفظ تداوم در خیلی از زمینهها از جمله بازیگری و نورپردازی اهمیت ویژهای دارد. در این زمینه ایدهای به ذهنم رسید. من تمام فضای لوکیشن اصلیمان را تبدیل به استودیو کردم، یعنی تمامی لوکیشن را با کمک گروهم نورپردازی کردیم و این باعث شد در طول جلسات فیلمبرداری برای ضبط هر نمایی تقریبا به لحاظ نوری آماده باشیم. این مسأله هم به من و هم به گروه کارگردانی و بازیگران آزادی عملی را در اجرا میداد؛ بدون نگرانی بابت زمان طولانی نورپردازی و مشکلات دیگر.در نورپردازی تلاش کردم از فضای واقعی دور نشوم و برای لوکیشن خانهمان هویت خاص خودش را ایجاد کنم. سایه روشنهایی که باعث میشود تماشاگر بعد از چند دقیقه منطق نوری هرکدام را ناخودآگاه درک کند. در جلسات پیش تولید که با کارگردان و طراح صحنه و لباس داشتیم به این جمعبندی رسیدیم که فضای خانه و لباسها بیشتر به سمت طیف خاکستری متمایل شود. این در شکلگیری هویت بصری «مفت آباد» بسیار مؤثر بود، مسألهای که باعث شد من با انتخاب دوربینی که طیف رنگی آن بیشتر به سمت واقعگرایی تمایل دارد بخش اعظم کارم را در مرحله فیلمبرداری به اتمام برسانم و به مرحله اصلاح رنگ نسپارم. در روزهای فیلمبرداری ناخودآگاه قبل از هر پلان به یاد بزرگانی میافتادم که افتخار دستیاریشان را در طول سالهای متمادی داشتم و از هرکدام درسهای بسیاری فرا گرفتم: علی لقمانی، مهدی جعفری، فرشاد محمدی، محمود کلاری و استادان دیگر؛هنوز هم خودم را دستیارشان میدانم و از آنها خواهم آموخت. فیلم «مفت آباد» با یک گروه جوان عاشق ساخته شد. روزی همگیمان از «مفت آباد» به چشم تجربه دلنشین روزهای جوانیمان یاد میکنیم.»