
هنروتجربه-عاطفه محرابی: گفتوگو با عادل یراقی و مرتضی فرشباف به بهانه سالروز تولد عباس کیارستمی انجام شد و این دو هنرمند به بازگویی و مرور خاطراتشان با عباس کیارستمی پرداختند. در بخش اول این مصاحبه بیشتر تمرکز ما درخصوص همکاری کیارستمی با شاگردانش برای ساخت فیلمهایشان بود و در این بخش روی چگونگی اداره کلاسها توسط این هنرمند و اتفاقات بعد از فوت ایشان صحبت شده است.
اگر در کارگاههای آموزشی ایشان کار اشتباهی از شما سر میزد با چه برخوردی روبهرو میشدید؟ یا اگر فیلمهای کوتاهی که ساختید با ایرادات اساسی همراه بود چگونه مورد نقد قرار میگرفتید؟
عادل یراقی: بارها این را گفته بود که معلم نقاشی دوره دانشکدهشان که اصالت فرانسوی داشته است، به آنها میگفته وقتی به یک تابلو نقاشی نگاه میکنید، اول کلیت آن را ببینید و اگر در یک گوشه از تابلو موی قلم چسبیده است، لازم نیست روی آن زوم کنید و فقط همان را ببینید و ایراد بگیرید. خود آقای کیارستمی هم به همین شیوه در کارگاههایش عمل میکرد. مثلا اگر حرکت دوربین مشکل داشت یا صدای فیلم با ایراد همراه بود و یا … اگر کلیت فیلم خوب بود این ایرادات را نادیده میگرفت و اغماض میکرد ولی اگر سعی کرده بودی تکنیکال کار کنی ولی فیلمت خوب از آب در نیامده بود، تمام جزییات کوچک را از فیلم بیرون میکشید و میگفت اگر سعی داری آنقدر تکنیکی رفتار کنی پس باید همه چیز فیلمت عالی پیش برود. ولی اگر فیلمی ارگانیک میساختی و فضایی برای خودت قائل بودی که تصورات ذهنیات را به تصویر بکشی، آن وقت با تو همراه میشد. در مقابل هروقت اقتدارگرایانه به عنوان کارگردانی مستبد عمل میکردی، کارت را حسابی و موشکافانه نقد میکرد.
مرتضی فرشباف: اولین فیلم کوتاهی که برای کلاس ایشان ساختم، درباره فرش بود. در آن زمان کاملا متوجه تغییر جهتی شدم که آقای کیارستمی روی نظر دادنش درباره فیلمها داشت. این تلنگر را از او دریافت کردم که برای ساخت فیلم صرفا نباید وسواس روی مباحث تکنیکی داشته باشیم و آنجایی که باید بیشتر وقت و تمرکزمان را به آن اختصاص دهیم، جای دیگری است. همین بود که جهت ریل ما را تغییر داد.
یراقی: آقای کیارستمی همیشه مثال جالبی در این مورد میزد و میگفت اگر شخصی در غذای درجه یکی که میزبان درست کرده و کلی برایش زحمت کشیده است تار مویی پیدا کند و سعی کند آن را به همه نشان بدهد، یعنی حقش بوده که آن تار مو در بشقاب او بیفتد. ممکن بود خیلیها وقتی متوجه میشدند یک فیلم نتوانسته موفق عمل کند، حتی از یک پلان خوبی که در آن بود هم میگذشتند، چون به این تصمیم رسیده بودند که آن فیلم خوب نیست. ولی آقای کیارستمی اگر در همان فیلم یک پلان خوب میدید خیلی ذوق میکرد و غیر ممکن بود چیزهای خوب از نگاهش جا بمانند.
عادل یراقی:معمولا آدم پشیمانی هستم ولی تنها چیزی که وقتی به گذشته نگاه میکنم از آن پشیمان نمیشوم این است که تمام ده سال اخیرم را براساس بودن با آقای کیارستمی برنامهریزی کردم و ایشان تبدیل به اولویت زندگی من شده بود…بعضیها من را سرزنش میکردند که چرا این قدر وقتت را برای بودن کنار او میگذرانی ولی بعد از فوت او تازه متوجه شدند او چه کسی بوده است
سر کلاس شما پیش آمد که کسی را کلا منصرف کند و به او بگوید تو آدم این کار نیستی؟
یراقی: آقای کیارستمی اصلا آدمی نبود که بخواهد توصیه کند کلا این کار را انجام بده و یا کلا آن را انجام نده! یکبار برای من خاطرهای درخصوص همین موضوع تعریف کرد و گفت یکی از بازیگران خانم که الان هم در سینما ما حضور دارد، قبل از ورود به این رشته علاقه خیلی زیادی به بازیگری داشته و این موضوع را به آقای کیارستمی هم گفته است. ولی ایشان با بازیگر شدن او مخالفت کرده و به او گفته است: «این همه خانم زیبا وجود دارند که در فیلمهای تجاری بازی میکنند، در این شرایط چه کسی حاضر میشود به تو نقشی بدهد. بیخیال این حرفه شو. خیلی اصرار نداشته باش.» بعد از مدتی آن خانم وارد حرفه سینما شده و الان جزو بازیگران نمره یک در فیلمهای تجاری و هنری است. آقای کیارستمی هم که چنین چیزی را پیشبینی نمیکرد بعد از دیدن موفقیت این خانم به من گفت: «ما یک چیزی گفتیم ولی ببین چه شد!» بنابراین این نوع موضوعات برایش دلیل محکمی شده بود که دیگر به شکل کلی با چیزی مخالفت نکند. البته این را به بعضی از هنرجویان میگفت که «اگر به این کارگاه آمدی فکر نکن اصلا به دردت نخورده است، چون همین که با آمدن به این کارگاه فیلمسازی متوجه شوی که در آینده فیلمساز نمیشوی برایت بهترین چیز است و باعث میشود وقتت را صرف کاری کنی که به دردت میخورد.»
فرشباف: یکی از ویژگیهای ایشان این بود که با تحکم نقد نمیکرد. اینطور نبود که هرکس شبیه سینمای او فیلم نسازد را مورد توبیخ قرار دهد. «کار کردن» بیشترین چیزی بود که برای او اهمیت داشت و همیشه میگفت آدمهایی حق اظهار نظر دارند که با فیلم سر کلاس بیایند. چون ما اینجا نیامدیم که دیگران را قضاوت کنیم. ایشان تاکید داشت که تنها راه فیلمساز شدن فیلم ساختن است. بنابراین کار کردن برای او تقدس داشت و اینکه کیفیت آن کار به چه شکل باشد برایش در درجه دوم اهمیت قرار میگرفت. بیشتر به اینکه شما خروجی داشته باشید و هر جلسه کاری جدید ارائه دهید، اهمیت میداد. به همین دلیل عادل و حمیده را خیلی دوست داشت، چون آنها تقریبا هر جلسه با فیلم میآمدند. کسانی که کار نمیکردند برای آقای کیارستمی هویت شاگردی نداشتند.
کلاسهای آقای کیارستمی در فضای باز برگزار میشدند. در خصوص دلیل این انتخاب توضیح دهید.
فرشباف: آقای کیارستمی و خانم اسکندرفر (مدیر موسسه کارنامه) کلاسها را در لواسان برگزار میکردند. چون معتقد بودند مسیری که بچهها طی میکنند تا به کلاس برسند هم جزو پروسه کلاس به حساب میآید. همیشه مسیر برای ایشان اهمیت داشت و راهی که بچهها باید طی میکردند تا به کلاس برسند را جزو بدنه کارشان میدانستند. در مستند «راهها» هم راجع به اهمیت راه و مسیر صحبت کردهاند. بنابراین صرفا نتیجه برایشان اهمیت نداشت و مسیر رسیدن به آن نتیجه برایشان با ارزش بود. اگر شما یک مسیر سه ساعته را به همراه آقای کیارستمی میرفتید، ممکن بود بهجای سه ساعت، نُه ساعت طول بکشد تا به مقصد برسید. چون ممکن بود وسط راه جادهای ببیند و تصمیم بگیرد آن را تا ته برود تا ببیند به کجا میرسد. همین موارد بود که روی ما اثر میگذاشت. اینکه در کلاسهای او با دادههای آکادمیک تاریخ سینما سروکار نداشتیم. او همیشه با «زندگی کردن» در مقابل راهها و ساختارهای تثبیت شده سینمایی که آنها را قبول نداشت قیام میکرد و آنها را به چالش میکشید. آقای کیارستمی ضد سینمایی بود که عاشق سینما بود. آزادیای که ما در ورکشاپها داشتیم و مدام به طبیعت رجوع میکردیم به ما کمک میکرد تا حصارهایی که قواعد آکادمیک سینما دور ذهن ما کشیده و جلوی خلاقیتمان را گرفته است را بشکنیم.
یراقی: ایشان به لوکیشنهای خارجی علاقه زیادی داشت. به همین دلیل حتی پلانهای داخلی فیلمهایش هم به یک نحوی خارجی است و اگر شخصی را داخل خانه نشان بدهد، بلافاصله کات میزند به P.O.V او و نمایی از طبیعت را نشان میدهد.او به معنای واقعی کلمه طبیعتگرا بود. در پیشینه ما ایرانیها علاقه به طبیعت وجود دارد ولی اکثر ما فقط وقتی به طبیعت رجوع میکنیم که هوا خوب باشد. ولی برای آقای کیارستمی فرقی نداشت که هوا به چه شکل باشد و علاقهاش به طبیعت واقعی بود. به همین دلیل میبینید در شرایطی که تا بالای زانوهایش روی زمین برف نشسته است هم به دل طبیعت میرود و عکاسی میکند. او به فضا تعلق داشت. من معمولا آدم پشیمانی هستم ولی تنها چیزی که وقتی به گذشته نگاه میکنم از آن پشیمان نمیشوم این است که تمام ده سال اخیرم را براساس بودن با آقای کیارستمی برنامهریزی کردم و ایشان تبدیل به اولویت زندگی من شده بود. هر وقت امکانات بودن من کنار ایشان فراهم بود، مطمئنا کنارشان بودم. بنابراین تنها موردی در زندگی من است که هیچوقت از آن پشیمان نیستم. بعضیها من را سرزنش میکردند که چرا این قدر وقتت را برای بودن کنار او میگذرانی ولی بعد از فوت او تازه متوجه شدند او چه کسی بوده است و من چرا از بودن کنارش لذت میبُردم. گاهی اوقات احساس میکردم این شخصیت در تاریخ ما تکرار نشدنی است. انگار داشتم با حافظ و سعدی نشست و برخاست میکردم.
مرتضی فرشباف:یکی از ویژگیهای ایشان این بود که با تحکم نقد نمیکرد. اینطور نبود که هرکس شبیه سینمای او فیلم نسازد را مورد توبیخ قرار دهد. «کار کردن» بیشترین چیزی بود که برای او اهمیت داشت و همیشه میگفت آدمهایی حق اظهار نظر دارند که با فیلم سر کلاس بیایند. چون ما اینجا نیامدیم که دیگران را قضاوت کنیم. ایشان تاکید داشت که تنها راه فیلمساز شدن فیلم ساختن است
موردی که در حال حاضر به وفور دیده میشود این است که بعد از فوت ایشان کسانی پشت او درآمدند و ادعای رفاقت با او را دارند که خودشان از عاملان اکران نشدن فیلمهای ایشان در سینمای ایران بودهاند. در چنین شرایطی افرادی که بیرون ماجرا قرار دارند و نمیتوانند دوستان حقیقی این سینماگر را تشخیص بدهند، از کجا باید متوجه شوند که این افراد چقدر بهخاطر بزرگی کیارستمی و چقدر بهخاطر ایجاد جَو به این ماجرا پیوستهاند؟
فرشباف: موقعی که خبر فوت آقای کیارستمی را شنیدم در ایران نبودم و از طریق ویدئوهای تلگرام، اینستاگرام و … اخبار مربوط به این اتفاق را دنبال میکردم. جالب اینجاست که همه آدمهایی که به شکل واقعی به آقای کیارستمی نزدیک بودند، مثل عادل یراقی، شادمهر راستین و… هیچ نمایشی برای این اتفاق نداشتند و هیچ کامنتی در اینباره نمیگذاشتند. چون سوگواری و حزن آنها آنقدر درونی بود که قسمت کردنش با بقیه شأن آن را برایشان پایین میآورد. کسانی که آنقدر تحت تأثیر فوت آقای کیارستمی بودند، امکان نداشت بتوانند آنقدر سریع احساسشان را تبدیل به کلمات کنند و درباره آن حرف بزنند. بنابراین این افراد نمیتوانستند روی موج بایستند و کیارستمی را برای خودشان مصادره به مطلوب کنند.
یراقی: ما ایرانیها خیلی زود تحت تأثیر موج اطرافمان قرار میگیریم. البته امیدورام بخشی از آدمهایی که بعد از مرگ کیارستمی حامی او شدند، واقعا متوجه بزرگی او شده باشند و حداقل بعد از رفتن او به راه راست هدایت شوند. بگذارید از این فرصت استفاده کنم و توضیحی بدهم. وقتی قرار شد فیلم خودم «امتحان نهایی» به اکران برسد، تبلیغاتی روی این صورت گرفت که آقای کیارستمی هم در این پروژه سهیم بودهاند. من با تهیهکننده و پخشکننده اصلیام این قرار را گذاشته بودم که روی این موضوع مانور زیادی ندهیم و نخواهیم برای تبلیغات از چنین موقعیتی استفاده کنیم. بعد از مدتی پخشکننده من عوض شد و نظرات ما با هم متفاوت بود و من بهخاطر اختلاف نظر و سلیقه که با آنها داشتم کنار کشیدم. اینگونه شد که آنها هرجور در سلیقه خودشان بود عمل کردند. ولی حقیقتش این است که این رویه اصلا مدنظر شخص من نبود. البته که آقای کیارستمی سهم مهمی در «امتحان نهایی» داشت و نمیشد این را کتمان کرد. از طرفی اگر نمیگفتم این پروژه برای آقای کیارستمی بوده آن وقت پشت من میگفتند که یراقی فیلمنامه کیارستمی را دزدیده است و حالا هم که اسمشان آمده است باز پشت من میگویند یراقی دارد از این فرصت و از نام کیارستمی سوءاستفاده میکند. (میخندد)
عکس:یاسمن ظهور طلب