هنروتجربه-عاطفه محرابی: «کارستان» سری فیلم‌های مستندی است که برنامه‌ریزی و تولید آن در بخش خصوصی از سال ۱۳۹۳ آغاز شده و در حال حاضر شش مستند از این مجموعه آماده نمایش است. «شاعران زندگی» یکی از این مستندهاست که توسط شیرین برق‌نورد ساخته شده و از ۴ تیر اکران خود را در گروه هنروتجربه آغاز کرده است. محمدرضا جهان‌پناه (همسر شیرین برق‌نورد) مدیریت فیلم‌برداری این مستند را برعهده دارد. «شاعران زندگی» روایتی شاعرانه از زندگی، کار و دغدغه‌های شیرین پارسی، شالی‌کار، فعال محیط ‌زیست و فعال اجتماعی در حوزه زنان است. درخصوص این مستند و ویژگی‌های آن با شیرین برق‌نورد گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

 

درباره پروژه «کارستان» بگویید.
فکر می‌کنم خانم رخشان بنی‌اعتماد و آقای مجتبی میرتهماسب که طراحان این پروژه بودند و نیز خانم فیروزه صابر (مدیرعامل «بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان») که مدیریت پژوهش این پروژه را برعهده داشت، بهتر بتوانند در این‌باره توضیح دهند. از چند سال گذشته خانم بنی‌اعتماد به این فکر می‌کردند که چگونه می‌شود یک فضای متفاوت را در جامعه ایجاد کنیم تا به این واسطه بشود با ناامیدی‌ای که میان جوانان حاکم شده است، مقابله کرد.
خانم بنی‌اعتماد احساس کرده بود برای این‌که حس ناامیدی و یاس که باعث شده تعداد زیادی از جوانان به فکر ترک کشور بیفتند، در جامعه فروکش کند، باید یک سری الگوها از افرادی که کمی متفاوت‌تر به اطراف‌شان نگاه می‌کنند به جوانان ارائه داد. به همین منظور تعدادی از این افراد انتخاب شدند تا فیلم‌هایی در رابطه با زندگی و نوع رویکردشان به وقایع ساخته شود بدون آنکه جنبه تبلیغاتی به خود بگیرند. به قول خانم بنی‌اعتماد، این افراد، «کارآفرین» به معنایی که خیلی ممکن است شنیده باشیم نیستند، بلکه «ارزش‌آفرین» هستند و نگاه متفاوتی به زندگی کردن دارند. آن‌ها به کار حرمت می‌گذارند و خودشان را به چالش می‌کشند، این نوع آدم‌ها شکایت نمی‌کنند و سعی دارند با مسائل مواجه شوند و برای آن راهکار پیدا کنند. مثلا در مورد خانم شیرین پارسی که کاراکتر اصلی مستند «شاعران زندگی» است نیز می‌بینیم که او برخلاف مدیرعامل‌های خیلی از شرکت‌ها و یا کارآفرین‌ها، نه شرکت بزرگی دارد و نه ده‌ها نفر زیر دستش کار می‌کنند. شیرین پارسی به همراه خانواده‌اش یک تجارت خانوادگی دارد. او آدمی بوده که خودش را تقریبا از هیچ به اینجا رسانده و تفاوت خانم پارسی با بقیه آدم‌ها این است که ایشان اعتقاد به کار و تلاش کردن دارد و به شکل مداوم دنبال این می‌گردد که راهکارهای جدیدی را پیشنهاد داده و به اجرا برساند. این خانواده در روستایی به نام «شاندرمن» زندگی می‌کنند. کشاورزی در این روستا همیشه به شکل سنتی اجرا می‌شده و خانواده شیرین، برای اولین بار در این منطقه کشاورزی فول‌مکانیزه و ارگانیک را تأسیس کرد‌ند و تمرکزشان را روی محصول مرغوب و ارگانیک گذاشته‌اند. این همان «ارزش‌آفرینی» است که از آن نام بردم.

تجربه ثابت کرده وقتی ساخت فیلم‌هایی با موضوع مشخص به فیلم‌سازان پیشنهاد می‌شود، غالبا نتیجه کار تبدیل به اثری شعاری می‌شود. انگار فیلم‌ساز قصد دارد یک موضوع را به زور به مخاطب شیرفهم کند. از طرفی چون خود کارگردان سوژه را انتخاب نکرده، مخاطب احساس می‌کند میان کارگردان و کاراکتر فیلمش فاصله زیادی وجود دارد. ولی در مورد مستند شما باوجود این‌که این موضوع به شما سفارش شده است، این حالت شعارگونه و این فاصله وجود ندارد. چگونه از افتادن به این ورطه جلوگیری کردید؟
باید ببینیم تعریف‌مان از سفارش چیست. در همه جای دنیا غالبا در سینمای مستند سوژه‌ها به مستندسازان سفارش داده می‌شوند یا به عبارت دیگر از مستندسازان دعوت به شرکت در یک  پروژه می‌شود. کمتر امکان دارد مستندهایی را ببینیم که خود فیلم‌ساز به صورت مؤلف سراغ سوژه‌ای که دغدغه‌اش بوده رفته باشد.
این خوش شانسی من بود که از من برای ساخت مستندی درباره خانم پارسی دعوت شد. نگاه من به سینما اصلا این‌طور نیست که آیا این کار سفارشی است یا نه. چون اگر کاری دغدغه من نباشد در هیچ شرایطی آن را انجام نمی‌دهم. درمورد خانم پارسی با توجه به حس مثبتی که نسبت به ایشان داشتم، برای خودم هم جذاب بود که مستندشان را بسازم. خود من هم شخصا نگاه ویژه‌ای به مسائل مربوط به زنان و موضوعات محیط زیستی دارم، به همین دلیل شخصیت شیرین پارسی برایم قابل لمس بود و احساس می‌کردم کاملا می‌توانم با او کار کنم.ویژگی‌ام این است که یا کاری را قبول نمی‌کنم و یا اگر قبول ‌کنم سعی می‌کنم به بهترین شکلی که در توانم است، آن را به انجام برسانم چون قرار است اسم، انرژی و وقتم را روی آن اثر بگذارم.
باید این را بگویم که من با خانم پارسی از قبل آشنایی داشتم و سه سال پیش وقتی کاری را برای انجمن زنان کارآفرین انجام می‌دادم، با ایشان آشنا شده بودم. از همان موقع او را کاراکتر جذابی یافتم و یک جورهایی خودم را در او می‌دیدم؛ چون من هم مثل خانم پارسی چند سال در خارج از ایران زندگی می‌کردم و بعد تصمیم گرفتم به ایران برگردم. آن موقع هرکس از من می‌پرسید چرا برگشتی ایران هیچ جوابی نداشتم که به او بدهم و هر حرفی می‌خواستم بزنم شعاری می‌شد. واقعا نمی‌دانستم برای چه می‌خواهم برگردم ولی یک حسی درون من بود که می‌گفت زندگی اصلی من در همان جایی است که در آن متولد شده‌ام و رشد کرده‌ام و تجربه آموختم. وقتی خانم پارسی را دیدم و متوجه شدم او هم مثل من برگشت به کشورش را انتخاب کرده است برایم بسیار جذاب شد و احساس خوبی به من دست داد.

مطمئنا در مستند همه چیز مو به موی فیلم‌نامه اجرا نمی‌شود ولی فیلم‌نامه یک نقشه راه است که فقط کار را برای ما راحت‌تر می‌کند و به واسطه آن می‌دانیم که در این جلسه از فیلم‌برداری باید به فلان موضوع بپردازیم و فلان پلان‌ها را بگیریم

شیوه فیلم‌نامه‌نویسی برای فیلم‌های مستند متفاوت با فیلم‌های داستانی است. چرا که اگر چه در ابتدا یک متن اولیه وجود دارد ولی این متن باید قابلیت تغییر کردن داشته باشد. سینمای مستند پر از اتفاقات غیر قابل پیش‌بینی است. به همین دلیل مستندسازی مثل تمرین فیلم‌نامه‌نویسی می‌ماند و مستندساز باید این آمادگی را داشته باشد که با یک شروع مشخص چند خط سیر متفاوت را در نظر گرفته و پیش‌بینی کند.
دقیقا همین‌طور است. همان‌طور که گفتید در سینمای مستند فیلم‌ساز همیشه با غیرمنتظره‌ها مواجه است. چون در مستند ما با آدم‌های واقعی طرف هستیم و قرار گرفتن در یک موقعیت واقعی شما را با غیرمنتظره‌ها روبه‌رو می‌کند. بنابراین مستندسازان باید آماده پذیرش این غیرمنتظره‌ها باشند. سینمای مستند مثل زندگی‌ست و زندگی سرشار از اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی و طراحی نشده است.
مطمئنا در مستند همه چیز مو به موی فیلمنامه اجرا نمی‌شود ولی فیلم‌نامه یک نقشه راه است که فقط کار را برای ما راحت‌تر می‌کند و به واسطه آن می‌دانیم که در این جلسه از فیلم‌برداری باید به فلان موضوع بپردازیم و فلان پلان‌ها را بگیریم. حالا این‌که این پلان‌ها به چه شکلی گرفته شود و من به عنوان کارگردان چطور می‌توانم آن چیزهایی که می‌خواهم را ضبط کنم، مربوط به بخش دیگری از کار ما می‌شود. خیلی اوقات ممکن است چیزهایی که مدنظر داریم را نگیریم ولی به جایش چیزهای دیگری بگیریم که گرچه انتظارش را نداشتیم ولی در خدمت همان ایده اولیه ما بوده است.
من ارزش والایی برای لحظات روزمره آدم‌ها قائل هستم. اگر فیلم‌های مستند من را دنبال کنید متوجه خواهید شد که همیشه یک فضای راحت و زندگی‌گونه در فیلم‌هایم جریان دارد. چون فکر می‌کنم از همین راه‌ها هست که مخاطب تحت تأثیر قرار می‌گیرد، دلم می‌خواهد آدم‌ها بتوانند خودشان را در فیلم‌های من ببینند و پیدا کنند. در «شاعران زندگی» هم تمام تلاشم را کردم تا خانم پارسی را طوری به تصویر بکشم که هرکسی خودش را در آن ببیند.
چند وقت پیش که احمد طالبی‌نژاد (منتقد) فیلم را دید، به من گفت آنقدر فیلم شما فضای گرم و صمیمی‌ای داشت که وقتی متوجه شدم برای آن فیلم‌نامه نوشته بودید و این فضای صمیمی را براساس یک فیلم‌نامه از پیش نوشته شده و یک چهارچوب مشخص به وجود آورده‌اید، واقعا تعجب کردم. چون خلق چنین فضایی با ساخت یک فیلم براساس فیلم‌نامه کاملا مغایرت دارد.
توانمندی کارگردان فیلم مستند با کارگردان فیلم داستانی متفاوت است. هر کدام از این‌ها سختی خودشان را دارند اما از جنس‌هایی متفاوت هستند. در یک فیلم داستانی کارگردان مثل خدا می‌ماند و همه چیز تحت کنترل اوست. از بازی بازیگر تا نوع روایت و میزانسن‌ها و… همه وهمه زیر نظر کارگردان است و او باید بتواند در راستای باورپذیر شدن فیلمش همه این عوامل را به کار بگیرد. در سینمای مستند توانمندی کارگردان در نوع ارتباط گیری او با کاراکترهایش و در به کنترل گرفتن بسیاری وقایع غیرمنتظره و به خدمت گرفتن این وقایع در راستای هدف فیلمش است. سخت‌ترین کار کارگردان فیلم مستند اعتماد سازی است. کارگردان مستند باید رابطه‌ای با کاراکترهایش برقرار کند که اصلا این‌گونه نباشد که هرچه او می‌گوید آن‌ها بگویند چشم و یا برعکس هر چه آن‌ها بگویند فیلم‌ساز اجرا کند! بلکه باید کارگردان و کاراکترهایش با کمک هم و با همکاری دو طرفه نتیجه را خلق کنند.

شاعران زندگی

به‌خاطر نوع کار خانم پارسی و شالی‌کار بودن ایشان، فیلم‌برداری از مراحل مختلف کارشان زمان‌بر بوده و شما باید ماه‌ها کنارشان می‌بودید تا به ثمر نشستن کارشان را به تصویر بکشید. بنابراین احتمالا شما مقدار زیادی راش از زندگی آن‌ها دارید. از طرفی خانم پارسی در حوزه‌های مختلف فعالیت دارد و علاوه بر شالی‌کوبی و کشاورزی، در زمینه محیط زیست، دفاع از حقوق زنان، شعر گفتن و… فعالیت می‌کند. شاید اگر هر کس دیگری قرار بود ساخت این فیلم را عهده‌دار شود، نسبت به این همه توانمندی خانم پارسی ذوق زده می‌شد و دلش می‌خواست هرطور شده همه توانمندی این خانم را در فیلمش بگنجاند. ولی شما خیلی درست و به اندازه این توانمندی‌ها را مطرح می‌کنید و روی بعضی از آن‌ها تاکید و از کنار بعضی دیگر به آرامی عبور می‌کنید. مثلا از وجه شعرگویی این کاراکتر فقط در نریشن‌ها استفاده کرده‌اید و طوری به این توانمندی خانم پارسی اشاره می‌کنید که فعالیت اصلی ایشان که خط اصلی داستان را شکل می‌دهد را تحت تأثیر قرار ندهد. چگونه تشخیص می‌دادید که بهتر است به هرکدام از این موارد به چه اندازه پرداخت شود؟
همه این‌ها از یک پژوهش خوب و مفصل نشأت می‌گیرد. گروه پژوهشی این فیلم، خانم‌ها فیروزه صابر و زهرا عمرانی یک تحقیق مفصل کتاب‌خانه‌ای درباره شیرین پارسی و ابعاد مختلف زندگی او در اختیار من قرار داده بودند. این پژوهش با همکاری خود خانم پارسی انجام شده‌بود و ایشان کلی اطلاعات درباره زندگی خودش در اختیار «بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان» قرار داده بود. به شکل مفصل این اطلاعات را خواندم و البته صرفا به همان اکتفا نکرده و شروع به تحقیقات میدانی خودم کردم. تا دیروقت با ایشان صحبت می‌کردم و تا جایی که در توانم بود و ایشان به من اجازه می‌داد، سعی می‌کردم دانسته‌هایم از او، افکار و تحلیلش از زندگی و کار بیشتر و بیشتر شود. برایم خیلی مهم بود که ابعاد مختلف این کاراکتر را بشناسم. تمام این‌ها زمان طولانی‌ای را می‌طلبید و این مراحل را خیلی مفصل طی کردم. بعد تمام دانسته‌هایم از او را روی کاغذ پیاده و دانه دانه‌اش را مطالعه می‌کردم. اگر قرار بود بخشی از این اطلاعات در فیلم استفاده شود آن‌ها را مشخص می‌کردم تا بدانم که حتما باید از این بخش کاراکتر خانم پارسی در فیلمم استفاده کنم. انرژی غریبی در شیرین پارسی است و همین مساله او را تبدیل به یک انسان چند وجهی کرده‌است. او به کار و تلاش حرمت می‌گذارد، برای همین حتی یک لحظه‌اش هم بدون کار سپری نمی‌شود.

چگونه این اطلاعات را تبدیل به فیلم‌نامه‌ای برای اجرا کردید؟
بعد از این‌که تحقیقاتم را انجام دادم، نتیجه یافته‌هایم را تبدیل به یک فیلم‌نامه کردم که حدودا ۱۵ صفحه شد. در این فیلم‌نامه مشخص شده بود که باید به کدام وجوه این شخصیت در فیلم پرداخته شود. پرداختن به زوایای مختلف این کاراکتر باید به گونه‌ای می‌بود که خیلی خط‌کشی شده در فیلم روایت نشود. ایشان در چندین وجوه دیگر هم فعالیت داشت که مجبور شدم برای انسجام فیلم از آن‌ها فاکتور بگیرم، چون فکر می‌کردم چیزهایی که شاکله زندگی شیرین پارسی را تشکیل می‌دهد، همین مواردی است که الان در فیلم به آن‌ها اشاره شده است. قطعا نمی‌توانستم از این چشم‌پوشی کنم که او به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست گیلان» و «جمعیت زنان و جوانان حافظ محیط زیست گیلان» و در قالب برنامه های آن‌ها، وقت عمده‌ای را به آموزش به زنان روستایی اختصاص می‌دهد. در این انجمن ها برای آموزش‌های محیط زیستی به خانم‌ها یک سری برنامه‌های خاص برگزار می‌شود. از طرفی خانم پارسی در تهران نیز فرد بسیار فعالی است. او عضو هیات مدیره انجمن زنان کارآفرین است و در دیدارهایی که از سوی این انجمن با مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس دارد، از حقوق خانم‌های روستایی دفاع می‌کند و سعی دارد صدای آن‌ها باشد. خانم پارسی تلاش می‌کند زنان روستایی را از حقوق‌هایی که باید داشته باشند، آگاه کند. بنابراین انگیزه‌های خیلی قوی‌ای در این خانم وجود داشت که باید به آن‌ها در فیلم پرداخت می‌شد. ایشان فقط یک شالی‌کار صرف نیست.
اعتقاد دارم در سینمای مستند حتی در آخرین لحظه که مشغول تدوین فیلم هستی، باز هم به پژوهش‌هایت ادامه می‌دهی. بنابراین مطالعه کردن درباره این شخصیت در تمام طول مدت فیلم‌برداری برای من ادامه داشت و حتی در آن مرحله هم سعی می‌کردم ابعاد و نقاط دیگری را از این کاراکتر کشف کنم. این یکی دیگر از تفاوت‌های فیلم داستانی با فیلم مستند است. در فیلم داستانی کاراکتر فیلمت را خودت می‌سازی ولی در مستند با یک کاراکتر حی و حاضر روبه‌رو هستی که پر از پیچیدگی است، تو باید آن پیچیدگی‌ها را کشف کنی و براساس روایت فیلمت وجوهی از این کاراکتر را بیرون بکشی و به نمایش بگذاری.

در فیلم داستانی کاراکتر فیلمت را خودت می‌سازی ولی در مستند با یک کاراکتر حی و حاضر روبه‌رو هستی که پر از پیچیدگی است، تو باید آن پیچیدگی‌ها را کشف کنی و براساس روایت فیلمت وجوهی از این کاراکتر را بیرون بکشی و به نمایش بگذاری

در خصوص وجه شاعری شیرین پارسی بگویید. نمایش این وجه از او به شکل نریشن روی فیلم به لطافتی که در مستند «شاعران زندگی» وجود دارد کمک شایانی کرده‌است.
شعر گفتن شیرین پارسی که الان جزو یکی از مهم‌ترین نشانه‌هایی است که در این فیلم دیده می‌شود، در فیلم‌نامه اولیه ما وجود نداشت. من اصلا نمی‌دانستم که ایشان اهل شعر گفتن هم هست. در فیلم‌نامه‌ای که نوشته بودم به جای این شعرها باید نریشن گفته می‌شد. قرار بود به صورت موتیف در میانه فیلم از نریشن‌هایی که زندگی‌نامه خانم پارسی را تعریف می‌کند، استفاده کنیم. هر روز بعد از این‌که فیلم‌برداری تمام می‌شد، کنار خانم پارسی می‌نشستم و از او می‌خواستم درباره خودش بیشتر برایم بگوید. ایشان را آدم بسیار با احساس، کتاب‌خوان و اهل مطالعه یافتم. بنابراین شک نداشتم که این آدم حتما دستی به قلم هم دارد. به مرور زمان، وقتی اعتمادش نسبت به من زیادتر شد، گنجینه‌ای از دل نوشته‌ها و دست‌نوشته‌هایش را که گاه متعلق به۲۰ سال پیش بودند، به رویم باز کرد. یک حس درونی به من می‌گفت این شعرها در یک بخشی از فیلم باید مورد استفاده قرار بگیرند.
نوشته‌های خانم پارسی را تا قبل از آن هیچکس نخوانده بود و من اولین نفر بودم که آن را می‌خواندم. حتی همسر و پسرهای او اصلا در جریان این نوشته‌ها نبودند. در نهایت، ایشان دست‌چینی از ۱۶-۱۷ تا از نوشته‌هایش را در اختیار من گذاشت. این‌گونه شد که من از شعرهای او در فیلم استفاده کردم و این شعرها به نوعی تبدیل به شاخصه اصلی فیلم شدند. حتی وقتی فیلم در خارج از ایران هم نمایش داده شد، آدم‌ها به شدت تحت تأثیر شعرهای او قرار گرفتند. تا جایی که یک نفر بعد از نمایش این فیلم در سئول، از من پرسید آیا ایشان کتاب شعر هم دارد و این اشعار جایی چاپ شده‌اند یا نه!
این‌ها همان اتفاقات جذابی است که در سینمای مستند رخ می‌دهد. چون در این سینما شما با انسان واقعی طرف هستید. قرار نیست این آدم را دوباره بازسازی کنید ولی قرار است این آدم را به نزدیک‌ترین شکل به خودش به تصویر بکشید. هیچ فیلمساز مستندی نمی‌تواند ادعا کند که صددرصد یک کاراکتر را در فیلمش به تصویر کشیده‌است ولی اگر به درستی عمل کند می‌تواند تا درصد زیادی به خود اصلی کاراکتر نزدیک شود. این‌ها برای من در سینمای مستند عین خود زندگی است.

شما پیش از این هم تجربه تدوین کارهای خودتان را داشتید. در مورد این فیلم توضیح دهید به چه دلیل تصمیم گرفتید خودتان عهده‌دار تدوین فیلم شوید؟
اتفاقا از اولش دلم می‌خواست تدوین این فیلم را شخص دیگری انجام دهد. چون دوست داشتم یک فکر و نگاه تازه به کارم اضافه شود. ولی متاسفانه تعداد تدوین‌گران فیلم مستند کم است. از طرفی چون مجموعه «کارستان» ساخت شش فیلم مستند را به شکل همزمان جلو می‌برد، ترافیک کاری برای تدوین‌گران به وجود آمده بود. تهیه‌کننده کار هم تمام پتانسیل‌های موجود را سنجیده و بررسی کرده بود. برای همین به من گفت: «به‌نظرم بهتر است تدوین را هم خودت به عهده بگیری تا همه چیز سریع‌تر و روان‌تر پیش برود.» با توجه به این‌که قبل از این فیلم، تدوین چندین فیلم مستند از جمله فیلم «آی آدم‌ها» (به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد) را تجربه کرده بودم، خانم بنی‌‌اعتماد و آقای میرتهماسب معتقد بودند توانایی کافی برای تدوین این فیلم را دارم و پیشنهاد دادند برای سرعت‌عمل دادن به کار و به دلیل چالش‌هایی که برای تدوین فیلم مستند وجود دارد، خودم تدوینش را انجام دهم. از طرفی من روی کار تسلط کافی داشتم و به همین دلیل زودتر می‌توانستم از آن نتیجه بگیرم. در نهایت هم هیچ‌وقت بازخوردی نگرفتم که بگویند کاش کس دیگری به جز خودت تدوین فیلم را انجام داده بود.

کمی پیش در صحبت‌های‌تان درباره شباهتی که میان شیرین پارسی و خودتان وجود داشت صحبت کردید. الان داشتم به این فکر می‌کردم چقدر جالب که هم شما با ایشان هم اسم هستید و هم همسران‌تان نام‌شان یکی است.
(می‌خندد) بله این نکته برای من هم خیلی جالب بود. اگر چنین اتفاقی را در فیلم داستانی بگذارید همه می‌گویند مگر می‌شود؟! او چند سال در خارج زندگی کرده بود و من هم کم و بیش به اندازه او در خارج از ایران زندگی کرده بودم. هر دویمان تصمیم به برگشت به کشورمان را گرفته بودیم. از طرفی همان‌طور که گفتید اسم هردو ما شیرین و اسم همسران‌مان محمدرضا است. این‌ها برای من هم خیلی جالب بود.

عکس: یاسمن ظهورطلب