هنروتجربه -سعید رشتیان / ماهنامه ۲۴ :پیگیریهای فراوانی که محمدرضا مقدسیان طی سالها برای ساخت فیلمی در مورد روزنامهنگاران و در حوزه روزنامهنگاری داشت، سرانجام در فیلم «خیلی خیلی محرمانه» به بار نشست. روزنامهنگاری در ایران، از دوره اصلاحات اوج بی سابقهای پیدا کرده بود و نشریات بیش از گذشته بازتاب دهنده التهابات جامعه شده بودند. موج گستردهای از جوانان پرشور و علاقهمند وارد عرصه روزنامهنگاری شدند و فعالیت آنها در کنار روزنامهنگارهای قدیمیتر، فضای این شغل و این حرفه را متحول کرده بود. بعد از دنبال کردن تعدادی از این روزنامهنگارها، مقدسیان ابتدا قصد کرد وضعیت کاری و شخصی چند نفر از آنها را موضوع قرار داده و از این طریق فضای موجود در روزنامهنگاری این دوره را به تصویر بکشد. با آنکه کار به میزان زیادی جلو رفته بود، توقیف گروهیِ مطبوعات و محدودیتهایی که برای روزنامهنگاران بهوجود آمد ادامه این پروژه را غیر ممکن کرد. همزمان و بعد از این پروژه، او نشریه گل آقا را موضوع قرار داد ولی تلاشهای او برای متقاعد کردن مسئولین آن نشریه برای به تصویر کشیدن فعالیتهایشان نتیجه نداد. تقدیر این بود که پیگیریهای او در این زمینه بی نتیجه نماند. تولید فیلم “خیلی خیلی محرمانه” شروع شد و کار تدوین اولیه این فیلم در دوران حیات او به سرانجام رسید. بعد از درگذشتش در بهار ۹۴، دوستانش که در این تجربه همراهش بودند تدوین این مستند را به پایان رساندند و “خیلی خیلی محرمانه” به یادمانی از آخرین تلاشهای او در واپسین روزهای حیاتش مبدل شد.
«خیلی خیلی محرمانه» را باید بازگشت محمدرضا مقدسیان به سبک و روشی دانست که او از ابتدای فیلمسازی مستندش به آن پایبند بود. مقدسیان به «بازسازی موقعیت» به عنوان اصلیترین و موثرترین ابزار روایت از واقعیت، برای رسیدن به جوهره حقیقت در سوژه، یا موقعیتهای انتخابیاش، باور داشت. در اکثر آثارش از ابتدا تا کنون شاهد تلاشی طاقت فرسا در بازسازی وضعیت یا موقعیتهایی هستیم که با شکلدهی و برپایی آنها در برابر دوربین، کارگردان تلاش دارد حقیقت یا معنایی را که در خلق اثرش دنبال میکند به مخاطب خود منتقل نماید. حتی در برخی از آثار (مثلا خیزاب) مقدسیان بخشهایی از اتفاق را که اکنون دیگر در واقعیت جریان ندارند ولی از عناصر اصلی شکل دهندهی یک رویداد بودهاند را در برابر دوربین بازسازی میکند تا مخاطب او بتواند به ارتباطی درونیتر با قصه دست یابد. همه کسانی که با محمدرضا مقدسیان در طول دوره تحقیق یا تولید همراه شدهاند کاملا در خاطر دارند که او تا چه حد در فهم و جذب جزئیات سوژه یا موقعیت تلاش میکرد و چگونه از روح و جانش مایه میگذاشت تا به روایتی خلاق و جذاب از آن دست یابد. و این روند، گاهی چنان طولانی و دشوار میشد که همراهان و همکاران او در تیم تولید را خسته یا آزرده میکرد. همکاران محمدرضا باید خیلی معتقد و همراه با سبک و سیاق او میبودند تا بتوانند کردارش را در صحنه تحمل کنند. فیلمسازی برای محمد رضا مقدسیان یک زایش مستمر پر رنج ولی لذتبخش بود. مواردی هم پیش میآمد که این تلاش طاقت فرسا منجر به نتیجه نمیشد و بازسازی بصری یا تصویری رویداد، کمکی به درک و تجربه نزدیکتر موقعیت یا واقعیت نمیکرد (مستند «صوفی، شاعر قاصدکها»).
مقدسیان در «گفت وگو در مه» از این سبک و سیاق قدیمیاش فاصله میگیرد و به مستند سازی مشاهدهگر که رویداد را در واقعیت دنبال میکند، مبدل میشود. برای عدهای که با روش فیلمسازی او آشنا بودند، «گفت وگو در مه» یک اتفاق تازه بود. اتفاقی که در آن کارگردان سبکی جدید را در فیلمسازیاش تجربه میکند و شاید قصد آن دارد که تواناییاش را در دیگر حوزهها به نمایش بگذارد. من با محمدرضا در بخشهایی از پژوهش «گفت وگو در مه» همراه بودم، و روستای دستجرد الموت و آذر و حاج کمال و فضای کاری و ارتباطی آنها را تا حدی زیادی میشناسم. با آنکه گفت وگو در مه مستند موفقی بود و از سوی مخاطبانش مورد استقبال قرار گرفت احساس میکنم این تجربه خیلی به دل کارگردانش ننشست و به همین دلیل در “خیلی خیلی محرمانه” به سبک و سیاق قدیمیاش بازگشت.
در«خیلی خیلی محرمانه»، کارگردان یک ارتدکس کاملا پایبند به سبک و مناسک بازسازی در سینمای مستند است و به میزان بسیار بالایی در این تجربه موفق میشود. در اینجا حمید جعفری و ارسطو گیوی در تولید با او همراه هستند و او همراه قدیمیاش محسن عبدالوهاب را، هم به عنوان مشاور و هم به عنوان تدوینگر در کنار خود دارد. این گروه تولیدی با روش کاری او کاملا آشنا هستند و میتوانند منویات و فرمایشات او را تاب آورند. از دوستانم در این گروه شنیدهام که مقدسیان در این تجربه، کاملا مبادی به آدابی بود که تا کنون بدان شهره شده است. ریز شدن در جزئیات موضوع و سوژه، همراه شدن با شخصیتها و سرکردن فراوان در موقعیتها و مکانهایی که حوادث اصلی در آنها اتفاق میافتند، تا بتواند روایتی هر چه نزدیکتر به واقعیت را در برابر دوربین به تصویر بکشد. صحنهها و موقعیتها در “خیلی خیلی محرمانه” بسیار پر شخصیت و پر احساس هستند، و با وجود این با تکرار مکرر این صحنهها در برابر دوربین ساخته شدهاند. تکرارهایی که برای اعضای تحریریه نشریه “خط خطی” غیر قابل تصور و حتی ملال آور شده بود. خوشبختانه همه این تجارب ختم به خیر شد و کارگردان یک بار دیگر نشان داد که در بازسازی در سینمای مستند، از سرآمدان دوران خود است.