
ناهید رضایی کارگردان مستند«پیرمرد و دریا»:
سعی کردم به روایت خاصی پایبند نباشم
هنروتجربه: مستندهای «پیرمردو ودریا» و «لیلا» به کارگردانی ناهید رضایی این روزها در گروه هنروتجربه در حال اکران است.خبرگزاری ایسنا به همین بهانه با رضایی درباره مستند «پیرمرد و ودریا» گفتوگو کرده است.در ابتدای این فیلم سوالی پیرامون عنوان فیلم که برگرفته از نام کتابی به قلم ارنست همینگوی با ترجمه نجف دریابندری است،مطرح شدهاست. رضایی در پاسخ میگوید:« فکر میکنم ما تنها کشوری هستیم که در آن مترجمها گاه از نویسندهها مهمتر هستند؛ یک دلیلش این است که در اینجا مترجمها مانند کشور گشایان عمل کردند. هر کدام رفتند و بخشی از جهان را برای ما به ارمغان آوردند. خب بله از نظر من بخشی که آقای دریابندری برایمان به ارمغان آوردند بخش مهمی بود و ایشان یکی از بهترین مترجمهای ما هستند که در زمینههای مختلف کار کردند و تاثیرگذار بودند. اما دلیل انتخاب اسم فیلم فقط ایشان نبودند.«پیرمرد و دریا » را در نوجوانی خواندم و از همان زمان این مبارزه جانانه با دریا و زندگی جاری در آن ملکه ذهنم شد.نبردی که بزرگی و شکوهش حاصل نتیجهاش نیست. ترجمه هم برای من همان دریای عظیمی بود که در آخر کار دیدم در مقایسه با داشتههایش رهآورد من از آن شاید مشابه پیرمرد داستان همینگوی بود که استخوان آن ماهی بزرگ را به ساحل آورد و البته اشاره به مترجم محبوب خودم .»
در بخش دیگری از این گفتوگو رضایی درباره انتخاب مترجمها هم توضیح میدهد:«در زمانی که مشغول ساخت فیلم بودم با هر کدام از دوستانم که صحبت میکردم، میگفتند این یا آن مترجم نیست در فیلمت؟ مگر ممکن است؟!بله بسیاری از مترجمین مهم و محبوب من در فیلم نیستند. همین الان در یک فیلم یک ساعته ۱۷ نفر حضور دارند.اگر قرار بود فیلمی راجع به مترجمین بسازم این ایراد وارد بود اما این فیلمی درباره ترجمه است و اغلب کسانی که در فیلم صحبت میکنند بیشتر کتاب شناس و نظریه پرداز هستند تا مترجم و یا اینکه در حوزه خاصی مثل نظریه ترجمه یا فلسفه حرفهایی برای گفتن داشتند و یا مثل آقای انور یا آقای جعفری بزرگ حضورشان در دورهای و به جهتی خاص اهمیت داشته است. این را قبلا هم گفتم که در واقع کسانی که هستند و چیزهایی که در فیلم هست نمود بسیار کسان و چیزهایی است که در فیلم نیست و نمیتوانست باشد.»
در ادامه سوالی هم پیرامون نحوه روایت فیلم مطرح میشود. کارگردان در پاسخ عنوان میکند:« من فکر کردم بهترین راه ورود به موضوع و درگیر کردن مخاطب این است که به سراغ انگیزهها و علاقمندیهای خودم بروم.شکلی از روایت که در شروع کار پیش میرود و برای من کار بسیار سادهتری است.اما اگر قرار بود این روند را تا آخر ادامه دهم یعنی انتظاری که از جانب خیلیها مطرح شد دیگر نمیتوانستم از موضوعات جالب دیگری که طی پژوهش برایم جالب شده بود حرف بزنم و مداخله مدام خودم را هم در هر موضوعی نمیپسندیدم.این بود که سعی کردم خودم را به روایت خاصی پای بند نکنم.روایت اول شخص، گفتوگو، مصاحبه، راوی برای دورههای مختلف تاریخی، استفاده از فیلم و عکسهای آرشیوی،همه و همه از نظر من برای انتقال مفاهیمی که مورد نظر من بود و حجم بالایی از اطلاعات را به دوش میکشید لازم بود و میتوانست فیلم را از یکنواختی بیرون بیاورد و مخاطب را با خود همراه کند.»
او سپس چگونگی دسترسی به منابع را بسیار سخت توصیف کرده و درباره آن توضیح میدهد:«واقعا متاسفم که دسترسی به منابع در این کشور تا به این حد کار سختی است.در کتابخانه ملی که هیچ. آدم احساس میکند، کتابها را آنجا زندانی کردهاند. ملاقاتی هم آنقدر شرط و شروط دارد و وقت گیر است که کلا آدم ناامید میشود. من و دستیارم تقریبا به همه کتابخانههای مهم و معتبر سر کشیدیم و منابعی را جسته گریخته پیدا کردیم. شانس بزرگی آوردیم و کتابخانه دکتر مجتبی مینوی که خانه شخصی ایشان بود و کتابدار بسیار نازنینی هم آنجا حضور داشتند خیلی به ما کمک کردند برای فیلمبرداری از برخی کتابهای قدیمیتر. از آرشیو عکس کتاب های انتشارات امیر کبیر هم بسیار استفاده کردم و همینطور منابعی که در اینترنت پیدا میشد و همینطور کتابخانه شخصی افراد مختلف. کارم شده بود اسکن کتاب و عکس و اسناد.در مونتاژ اولیه هم بسیار زیاد از همه این عکسها استفاده کردم. اما بعد فکر کردم زیاد است و تمرکز و توجه را از حرفهای اصلی دور میکند که کمی با بیرحمی شماری از آنها را که گاه ساخت و سازهای خوبی هم داشت حذف کردم.»