
هنروتجربه-سحر آزاد: سومین ساخته علیرضا قاسمی با عنوان «وقت نهار» درحال حاضر در گروه سینمایی هنروتجربه درحال اکران است. او پیش از این دو فیلم کوتاه دیگر هم با عنوان «میانبر» در سال ۹۴ و «فرکانس» در سال ۹۵ ساخته بود. قاسمی در این فیلم داستان یک دختر دبیرستانی را به تصویر کشیده است که برای تشخیص هویت مادرش به بیمارستان رفته است اما به دلیل سنی که دارد، اجازه ورود او را به سردخانه نمیدهند. این فیلم علاوهبر آنکه توانسته است در چندین جشنواره از جمله جایزه بهترین فیلمبرداری جشنواره فیلم «فلامینگو»، جایزه بهترین فیلم جشنواره آستین و.. را دریافت کند، در هفتادمین جشنواره فیلم کن نامزد نخل طلای بهترین فیلم کوتاه شد.در مورد این فیلم و فعالیتهای جدید قاسمی با او گفتوگو کردیم.
طرح داستان «وقت نهار» از داستان دو خواهر که به دیدن مادرشان میروند و در خواب دیدهاید، گرفته شده است. گویا این موضوع قبلا هم در خوابتان تکرار شده بود. چه پیشینهای از این موضوع در ذهنتان وجود داشت و چطور شد از دیدار با مادر و دختر به بخش دوم داستان رسیدید؟
این فیلم مثل یک پازل شکل گرفت. خوابم باعث شروع نوشتن این داستان شد اما بقیه اتفاقها مثل یک پازل کنار هم قرار گرفتند. بخشی از آن خاطره و یکسری هم ماجراهای درام بود. خیلی دنبال این بودم که داستانی را تعریف کنم. داستانهای زیادی هم نوشتم که بیشتر آنها را نتوانسته بودم کار کنم چون ساختشان هزینه بالایی داشت. پس دنبال کاری بودم که بتوانم آن را بسازم. در واقع خوش شانسی من بودجه پایین ساخت این فیلم بود و به همین دلیل اول ساخت همین داستان را انتخاب کردم. مدل شکلگیری آن هم اینگونه بود که یک دفترچه ایده دارم، وقتی خواستم کارم را شروع کنم، دفترچه را باز کردم. قبلا یک ایده یک خطی در مورد ملاقات مادر و دختری در بیمارستان نوشته بودم و آن خواب باعث شد که این ایده را انتخاب کنم. حدود یک هفته درگیر نوشتن درام آن بودم و در نهایت به این داستان رسیدم.
وقتی فیلمنامه را مینوشتم، سر صحنه سردخانه خیلی اذیت شدم و تاثیرخیلی ناراحت کنندهای برایم داشت، به همین دلیل فکر کردم که فیلم حتما به یک فرودی نیاز دارد تا اطلاعات بیشتری به دختر بدهیم و فیلم را گنگ تمام نکنیم و هم اینکه با یک آرامش بیشتری فیلم را ترک کنیم
در نقدهایی که برای «وقت نهار» نوشته شده، اشاره شده که بهتر بود فیلم بعد از صحنه بیرون آمدن دختر از بیمارستان تمام میشد، چون صحنه سردخانه به حد کافی گویای وضعیت بود. خود شما چقدر با این نظر موافقید؟
خیلی با این نظر برخورد کردهام. بحث جدی که در مورد این فیلم بهوجود میآید، این است که فیلم باید در انتهای صحنه بیمارستان تمام میشد یا اینکه باید مرد موتورسوار را هم میدیدیم. واقعیت این است که هیچ تصمیم خاصی در این مورد ندارم و نمیتوانم بگویم الان اگر به زمان ساخت برمیگشتم، همچنان فیلم با همان صحنه تمام میشد یا با صحنه بیمارستان به اتمام میرسید. بارها هر دو نظر را شنیدهام. عدهای معتقدند فیلم باید در همان اوج و در بیمارستان تمام میشد و عدهای میگویند شوک سردخانه آنقدر زیاد است که باید به بیننده اجازه داد در یک آرامش فیلم را ترک کند چون به زمانی برای فرود احتیاج دارد. هنوز خودم نمیتوانم با قطعیت بگویم کدام نگرش را درحال حاضر میپسندم.
هنگام ساخت فیلم، خودتان به این موضوع فکر کرده بودید که میتوان فیلم را بعد از صحنه بیمارستان به اتمام رساند یا از اول مصمم بودید فیلم بعد از بیمارستان ادامه داشته باشد؟
وقتی فیلمنامه را مینوشتم، سر صحنه سردخانه خیلی اذیت شدم و تاثیرخیلی ناراحت کنندهای برایم داشت، به همین دلیل فکر کردم که فیلم حتما به یک فرودی نیاز دارد تا اطلاعات بیشتری به دختر بدهیم و فیلم را گنگ تمام نکنیم و هم اینکه با یک آرامش بیشتری فیلم را ترک کنیم.
بازی خورشید چراغیپور خیلی مورد تحسین قرار گرفته است. چطور شد که او را برای این نقش انتخاب کردید؟
در فیلم قبلیام خورشید چراغیپور طراح صحنه بود. در فیلم جدید هم قرار بود به عنوان دستیار کارگردان به من کمک کند و با هم خیلی درگیر انتخاب بازیگر شده بودیم. افراد زیادی را تست میکردیم و هنوز بازیگر مناسبی انتخاب نشده بود. یک روز خودش به من پیشنهاد داد که با نقش ارتباط زیادی برقرار کرده است و دوست دارد این کار را امتحان کند. او تا به حال فیلم بازی نکرده بود و من هم با شک و تردید به این موضوع نگاه کردم. قرار شد یک مدت تمرین کنیم اما آنقدر که با جدیت کارش را انجام میداد و در تمرینها خوب بود، حس کردم بهترین گزینهای است که میتوانم برای این نقش داشته باشم. فکر میکنم نزدیک دو ماه بعد از اینکه انتخاب شد با هم تمرین داشتیم و راجع به نقش با هم حرف میزدیم. حتی ۵_۶ کیلو برای این نقش وزن کم کرد. خیلی درگیر نقش شد و در نهایت بازی را که دیدید، ارائه کرد.
در گفتوگویی عنوان کرده بودید که فیلم «میانبر» ترسناک است، فیلم دومتان هم مایههای ترس دارد و فیلم سوم به سمت رئال میرود. این تم ترس یا ماجراجویی قرار هست در کارهای بعدیتان ادامه پیدا کند یا اتفاقی بوده است؟
فیلم جدیدم که الان درحال تدوین است، ترسناک نیست. در واقع این ترس ادامه پیدا نکرده است. فکر میکنم ترسناک بودن یک اتفاق بود. «میانبر» را به صورت مشترک با علیرضا اسفندیارنژاد کار کردم که یک کار کلاسی بود و همان فیلم باعث شد فیلمساز شوم، برای اینکه شهرام مکری به عنوان استاد کلاس، ما را مجبور کرد ظرف یک هفته یک فیلم بسازیم و اولین موضوعی که به ذهنمان رسید یک فیلم ترسناک بود. احتمالا برای هر عشق سینمایی اولین چیزی که به ذهنش برسد، داستان ترسناک است. بنابراین این فیلمنامه را نوشتیم. فیلم اولم خیلی اسلشر بود اما فیلم دوم «فرکانس» کمی از فضای ترس فاصله گرفت و به سمت فانتزی رفت. اما در مورد اینکه چنین موضوعی اتفاقی بوده است، میتوانم بگویم که بهنظرم خیلی اتفاقی هم نبوده است. با همه اینها خیلی دوست دارم فیلم ترسناک بسازم.
خوشبختانه کمپین حمایت از فیلمهای کوتاه ادامه دارد و تا آنجایی که اطلاع دارم بستههای دیگری به زودی خواهند آمد و این کار برای باقی فیلمسازان یک الگو شده است. این کمپین برای شخص من خیلی خوشحالکننده بود و رویم تاثیرگذار بسیاری گذاشت،چون دوباره به قدرت کار گروهی از طریق این کمپین رسیدم
فیلم جدیدی که الان روی آن کار میکنید، چیست؟
کار جدیدم در مورد کودکان و خردسال است با عنوان «بهتر از نیل آرمسترانگ». داستان آن در مورد چهار کودک است که میخواهند به کره ماه بروند. در واقع چهار فضانورد کوچک در مایههای فانتزی.
بهغیر از این فیلم، مشغول کار دیگری هم هستید؟
این روزها روی چند فیلمنامه کوتاه کار میکنم و هنوز انتخاب نکردهام که کدامیک را نهایی کنم.
همه آنها فیلم کوتاه هستند؟ همچنان میخواهید فیلم کوتاه را ادامه دهید؟
همه آنها کوتاه هستند. بیشتر بچهها به سمت فیلمهای بلند میروند. فکر میکنم هنوز سینمای بلند استقلال کافی به ما نمیدهد. درحال حاضر سینمای کوتاه پناهگاه کسانی است که میخواهند مستقلتر کار کنند، چون بودجه کمتری نیاز دارد و هرکاری که دلشان بخواهد به عنوان هنرمند میتوانند انجام دهند. درحالی که سینمای بلند این شانس را کمتر میدهد پس فعلا دوست دارم، یک مدت فیلم کوتاه کار کنم.
امسال جریانی به عنوان «کمپین حمایت از فیلمهای نوروزی هنروتجربه» اتفاق افتاد.فکر میکنید راهاندازی این کمپین تاثیری در دیده شدن فیلمهای کوتاه و تجربی و دلگرم شدن فیلمسازان داشته است؟
قطعا تاثیر داشته و جریانساز بوده است. خوشبختانه کمپین ادامه دارد و تاآنجایی که اطلاع دارم بستههای دیگری به زودی خواهند آمد و این کار برای باقی فیلمسازان یک الگو شده است. این کمپین برای شخص من خیلی خوشحالکننده بود و رویم تاثیرگذار بسیاری گذاشت،چون دوباره به قدرت کار گروهی از طریق این کمپین رسیدم. برای اینکه یکسری فیلمساز دور هم جمع میشوند و با قدرت و انرژی در کنار هم کار میکنند، تبلیغ میکنند و حمایتهایی دریافت میکنند. حضور خود من در این کمپین خیلی خوشحال کننده بود.