
هنروتجربه-بهزاد وفاخواه : «رفتن» دومین فیلم برادران محمودی این روزها در گروه هنروتجربه روی پرده است. «رفتن» در یکی دوسال اخیر فیلم پرخبری بوده است. بوسان جشنواره خوشیمنی برای ایرانیها بوده و «رفتن» هم در این جشنواره موفق بود و توانست جایزه بهترین کارگردانی را برای کارگردان جوان خودش نوید محمودی به ارمغان بیاورد. بعد از آن «رفتن» به عنوان نماینده افغانستان به اسکار معرفی شد و در این راه دچار مشکلاتی هم شد. در جشنوارههای خارجی فیلم موفقی بود. جمشید محمودی تهیهکننده فیلم، تندیس جشنواره استکهلم را از دست صدیق برمک دریافت کرد، فرشته حسینی جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره فیلم مراکش گرفت و کمپانی فرانسوی دریملب و نسرین میرشب پخش بینالمللی آن را برعهده گرفت. برادران محمودی در سن پایین از افغانستان به ایران مهاجرت کردهاند. پیش از این در تلویزیون برنامههای متعددی ساختهاند و اولین فیلمشان «چند متر مکعب عشق» هم اکران به نسبت موفقی داشت و هم در جشن خانه سینما برنده بلامنازع آن سال شد. فیلمی که جمشید محمودی کارگردان آن بود و نوید محمودی کار تهیهکنندگی را بر عهده داشت. برعکس فیلم «رفتن» که اینبار نوید محمودی پشت دوربین بوده و جمشید محمودی آن را تهیه کرده است. این دو برادر میگویند طرحهای متفاوتی در دستور کار دارند و همچنان با هم کار خواهند کرد. آنها با پرداختن به زندگی مهاجرین افغانستانی پلی بین این دو کشور زدهاند.
چرا نمایش فیلم «رفتن» را از جشنواره فجر شروع نکردید؟ تصمیم خود شما به عنوان سازندگان فیلم بود یا جشنواره فیلم را انتخاب نکرد؟
اینکه فیلم را در جشنواره فجر نمایش ندادیم یک دلیل خیلی ساده داشت: چون فیلم آماده نبود. وقتی فیلم در اردیبهشت ماه آماده شد، دیدیم که برای نمایش آن در جشنواره فجر باید ده ماه دیگر صبر کنیم. در حالی که زمان برگزاری فستیوالهای درجه الف جهانی شروع شده بود و ترجیح دادیم نمایش فیلم را با جشنواره بوسان کرهجنوبی شروع کنیم. بعد هم جشنوارههای دیگر یکی یکی پیش آمدند.
این بار موضوع داستان شما فراتر از زندگی مهاجرین افغان در ایران رفته است و کل فرایند مهاجرت را میبینید که ایران هم یکی از ایستگاههای این مهاجرت است و نه چیزی بیش از آن.
مهاجرت از مهمترین موضوعات و دغدغههایی است که به آن فکر کردهام. زمان شکل گرفتن این داستان، دوسال ونیم پیش دورهای بود که عده خیلی زیادی از سوریه و عراق و افغانستان به سمت اروپا رفتند و یک مهاجر گسترده شکل گرفت که روی ذهن من هم تاثیر زیادی گذاشت. کلا چون مهاجرت موضوعی است در تمام عمر با آن درگیر بودهام و به آن فکر میکنم، اخبار مربوط به مهاجرت هم توجهم را جلب میکند.
خود شما در چه سنی مهاجرت کردید و وارد ایران شدید و بعد از آن میزان ارتباط شما با جامعه افغانستانی در چه حدی بود؟
من شش سالم بود که به ایران آمدیم و بعد از آن اصولا تا سالها ارتباط خیلی کمی با جامعه افغانستان داشتم.
فیلم قبلی ما هم در اکران عمومی به نمایش درآمده بود. پس شرایط را میدانستیم. طبیعتاً هرچیزی را که با دانش به سمت آن بروید، میتوانید روی آنچه پیشروی شماست مسلط باشید. ما میدانستیم در چه شرایطی و با چه تعداد سالنی مواجه خواهیم شد و نسبت به اکران دانش داشتیم
نسل دوم و سوم مهاجرین افغانستانی، کسانی مثل فرشته فیلم شما، چقدر با افغانستان در ارتباطند و چقدر با جامعه ایرانی یکی شدهاند؟ خودشان را کجایی میدانند؟
من نمیتوانم جوابی به این سوال بدهم، خود آنها باید این سوال را جواب بدهند. اما به لحاظ ذهنی و روحی وقتی جایی زندگی میکنی، متعلق به آنجا هستی. وقتی در این محیط مدرسه میروی، ازدواج میکنی، بچهدار میشوی و غیره، نمیتوانی خودت را متعلق به آن ندانی.
تقسیم کار بین شما و برادرتان جمشید محمودی چطور است؟
همه چیز به تصمیم اولیه ما بستگی دارد. اگر قصهای را ایشان دوست داشته باشد، من روی تهیهکنندگی تمرکز میکنم و اگر قصهای را من مطرح کرده باشم و ذهنم را بیشتر قلقلک داده باشد برعکس. اما چون برادریم و خیلی موقعها به موضوعات و داستانها و دغدغههای یکسانی فکر میکنیم، سوژههای مشابهی هم داریم.
چطور کارها را تقسیم میکنید؟ وقتی یکی کارگردان است، دیگری سراغ تولید و تهیهکنندگی میرود یا اینکه در همه مسائل با هم تصمیم میگیرید؟ میشود گفت فیلم را برادران محمودی ساختهاند؟
نه به این معنی نمیتوان گفت. اما به عنوان دو برادر به هم نزدیکیم و سلیقه نزدیکی داریم.
انتخاب بازیگرها بر چه اساسی بوده چطور به این ترکیب از بازیگران رسیدید؟
به دلیل نوع فیلم و فضای مستندوار آن و بحث مهاجرت در فیلم، مساله اصلی ما این بود که بازیگران حتما افغانستانیالاصل باشند. بهخصوص اینکه از قوم هزاره باشند که عمده مهاجرین افغانستانی در ایران از این قوم هستند. به این ترتیب اصلیت و ظاهر آنها به قصه کمک میکرد و فضا واقعیتر و مستندتر میشد. برای نقشهای دیگر به بازیگران ایرانی نیاز داشتیم که دوستان کمک کردند. خانم نازنین براتی لطف کردند و آمدند و نقش همکار فرشته در کارگاه خیاطی را بازی کردند. بهرنگ علوی هم آمد و سایر بازیگران ایرانی که داشتیم. دو بازیگر اصلی فیلم هردو اولین تجربهشان جلوی دوربین بود. هردو علاقه به این کار داشتند اما بازیگر حرفهای نبودند. فرشته در تئاتر تجربههایی داشت و رضا احمدی را در کلاسهای بازیگری پیدا کردیم. کلاسهای بازیگری مربوط به مهاجرین افغان که در فیلم قبلی هم به آن سر زده بودیم.
آینده را چطور میبینید؟ پروژههایی که برای آینده در دست دارید چه چیزهایی هستند و آیا باز هم با برادرتان دونفری کار میکنید؟
اینکه با هم کار کنیم قطعی است اما پروژهها تا قطعی نشوند نمیتوان از آن حرف زد.
به اکران و به طور ویژه اکران هنروتجربه چطور فکر میکنید؟ برنامه ثابتی برای اکران فیلمهایتان دارید یا اینکه فیلم به فیلم برای اکران متفاوت عمل میکنید؟
هر فیلم با فیلم دیگر متفاوت است. «رفتن» از جهت فضا و بافت آن از نوعی بود که نوع فیلمهای هنروتجربه است. مخاطب محدودی داشت و چهره شناختهشدهای برای تماشاگر جلوی بلیتفروشی سینما ندارد. ما این مساله را از ابتدا میدانستیم اما فیلم برای اکران عمومی مشکلی نداشت و پروانه نمایش برای اکران عمومی داشتیم. فیلم قبلی ما هم در اکران عمومی به نمایش درآمده بود. پس شرایط را میدانستیم. طبیعتاً هرچیزی را که با دانش به سمت آن بروید، میتوانید روی آنچه پیشروی شماست مسلط باشید. ما میدانستیم در چه شرایطی و با چه تعداد سالنی مواجه خواهیم شد و نسبت به ویژگیهای اکران در هنروتجربه دانش داشتیم. پس طبیعتاً از اکران راضی هستیم، چون میدانستیم چه چیزی منتظر ماست.
عکس:یاسمن ظهورطلب