
هنروتجربه- رضا حسینی: «آموزگار» به کارگردانی یان هرِبِیک که به عنوان فیلم افتتاحیه سیوپنجمین دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر روی پرده رفت، حالا از هفتم تیر در گروه سینمایی «هنر و تجربه» به نمایش درآمده است و علاقهمندان میتوانند از تماشای این درام تحسینشده بر پرده نقرهای لذت ببرند.یان هرِبِیک یکی از پرکارترین فیلمسازان جمهوری چک است که در سال ۲۰۱۶ با درام هجوآمیز «آموزگار» درباره جامعه چکسلواکی در دهه ۱۹۸۰ دوباره راهی جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری شد؛ فیلمی که داستانش بر اساس وقایع حقیقی شکل گرفته و درباره یک معلم مدرسه ابتدایی است که میل عجیب و شدیدی به اخاذی از شاگردان و والدین آنها دارد؛ اتفاقی که در نهایت باعث اتحاد والدین علیه او میشود. بعضی از طرفداران این درام پرتنش از برخی جهات آن را با «دوازده مرد خشمگین» (سیدنی لومت، ۱۹۵۷) مقایسه کردهاند. گفتوگویی که در پیش رو دارید توسط اِد مِیزا و در جریان برگزاری جشنواره کارلووی واری ۲۰۱۶ انجام شده است.
این داستان خاص و متفاوت چه ویژگی داشت که تصمیم گرفتید آن را فیلم کنید؟
با اینکه داستان «آموزگار» در دوران کمونیست روی میدهد اما نمیخواستیم فقط حالوهوای گذشته را بازآفرینی کرده باشیم. مضمون فیلم ترس و رضایت متعاقب فرد برای تسلیم شدن در برابر فساد است. و این واقعیت که برخی آدمها از قدرتشان سوءاستفاده میکنند و مزایایی را برای خود و نزدیکانشان رقم میزنند؛ و از این موضوع غافل هستند که چنین مزایایی در بلندمدت میتواند علیهشان عمل کند. از این رو «آموزگار» یک تصویر تاریخی نیست و داستان یک رفتار متداول از آدمها را روایت میکند که فارغ از زمان همیشه روی میدهد. امروز که یکچهارم قرن از سقوط کمونیسم میگذرد، کشور ما در حال مبارزه با فسادی است که به تمام لایههای جامعه نفوذ کرده است. فیلم ما فقط درباره نظام آموزشوپرورش نیست – که امروز کاملاً برعکس، والدینی که نفوذ دارند میتوانند از معلمها اخاذی کنند! – بلکه الگوی شرایطی است که در هر نظامی وجود دارد یا شکل میگیرد. ما تصویر بخش کوچکی از جامعه را ارائه کردهایم و به رفتارشان در یک شرایط بحرانی پرداختهایم. این فیلم بازتابی است از شجاعتی که ما امروز نیز باید مثل گذشته در خودمان پیدا کنیم. بهروز بودن مضمون این داستان بود که در وهله اول، توجه مرا جلب کرد؛ و آن را به عنوان استعارهای جهانی دیدم که نشانه مشکلاتی است که ریشه در دورانی دارد که داستان ما در آن روی میدهد.
با وجود این سوژه و مضامین جدی، شما با شوخطبعی این داستان را روایت کردهاید. این رویکرد چهقدر برای شما اهمیت داشت؟
حضور و توسل به شوخطبعی برای مردمان جمهوری چک راهی است برای مقاومت و پایداری. این شیوه ما برای مقابله با بیعدالتی است. سینمای چک و همین طور ادبیات، در قالب شعر، سنت دیرینهای دارد که در آن واقعگرایی با شوخطبعی تلخ و طعنهآمیز همراه میشود که در عین حال، خیلی انسانی است. میلوش فورمن، ایوان پاسر یا یرژی منتسل همیشه منابع الهامبخش بزرگ ما بودند. آنها این سنت را پرورش دادند و توانستند آن را با دنیا در میان بگذارند. در واقع شوخطبعی جوهر تجربه زیستن است. ما با روایت داستانهای جدی با چاشنی شوخطبعی، تلاش میکنیم به لحن حقیقی در فیلمهایمان نزدیک شویم؛ و دقیقاً در محل تلاقی تراژدی و کمدی است که میتوانیم حقیقت زندگیهایمان را کشف کنیم.
این جور «باجگیری» و «اخاذی» توسط معلمان در نظام آموزشی چکسلواکی و در زمان سلطه کمونیسم تا کجا پیش رفته بود؟
ما در این مورد، از زندگی واقعی الهام گرفتیم اما لزوماً چنین قاعدهای فراگیر نبود. در واقع میشود چنین گفت که این حقیقت وجود دارد که جامعه بر اساس نظام «خدمات» و «خدمات متقابل» بنا شده است و با توجه به پارادوکس اوروِلی که میگوید همه جانوران با هم برابرند اما برخی بهتر از عهده انجام کارهایی برمیآیند، در نهایت به چنین رفتارهایی در جامعه میرسیم. اما موضوع ناراحتکننده و آزاردهنده این است که در زمان حال، وقتی از دست قانون کاری برنمیآید، چنین رفتارهایی رخ میدهند و جلوگیری از آنها کار بسیار دشواری است. اما باید تلاش خودمان را بکنیم و این موضوعی است که اهمیت دارد؛ فارغ از اینکه شرایط امروز در جامعهای جدید، چهقدر در مقایسه با گذشته و زمان وقوع رویدادهای فیلم، متفاوت است. در کل، درون خودمان چیزهایی مثل اخلاقیات، وجدان و مسئولیت فردی داریم که رویهمرفته در جامعه هم نقش خودشان را ایفا میکنند.
متوجه این موضوع هستم که فیلمنامه پتر یارچوفسکی بر اساس یک داستان حقیقی شکل گرفته است. اما وقایع فیلم چهقدر به داستان حقیقی نزدیک هستند؟
شخصیتهای فیلم با الهام از آدمهای واقعی خلق شدند. حتی موقعیت دراماتیک اولیه نیز به همین شکل روی داد. پتر یارچوفسکی یازدهدوازده ساله بود که خودش با این شیوه از باجگیری معلمی روبهرو شد که در نگاه اول خوب و مهربان به نظر میرسید. والدین او مجبور شدند مثل والدین فیلم کارهایی را برای معلم انجام بدهند. حتی ملاقات والدین بچهها با یکدیگر اتفاق افتاد. از این رو گاهی وقتها که از پتر پرسیده میشود که فیلمنامه را در چه مدت زمانی نوشته، میگوید ۳۵ سال! این تجربه در شکلگیری شخصیت او نقش داشت و دیدگاهش نسبت به واقعیت پیرامونمان را تغییر داد، بهخصوص دید او نسبت به شخصیت آدمها…
نسل جوان چک، چهقدر به آگاهی از گذشته کمونیستی کشورش علاقهمند است؟
سؤال سختی است و جواب دادن به آن آسان نیست. در کل، مردم سعی میکنند تجربههای ناخوشایند را فراموش کنند و دور بریزند؛ و البته که این تهدید هم وجود دارد که حافظه جمعی و تاریخیشان را از دست بدهند و همین طور هویتشان را. ما نه مورخ هستیم و نه معلم، اما با داستانهایمان از سرگرمی استفاده میکنیم تا حافظه جمعی و تاریخی عموم مردم را زنده نگه داریم.
- ورایتی