
هنروتجربه- سحرآزاد:«مارلون» یادآور همه کودکانی است که قرار است آرزوهای تحقق نیافته پدر و مادرهایشان را به سرانجام برسانند؛ فیلمی که درناز حاجیها، کارگردان و تهیهکننده آن هنگام ساخت یکی دیگر از فیلمهایش و زمانی که مشغول تست گرفتن از کودکان بود، به ذهنش رسید. «مارلون» این روزها در بسته اکران تابستانه فیلمهای کوتاه در سینماهای هنروتجربه به نمایش درآمده و چندی قبل هم در سی و یکمین جشنواره کودک به عنوان بهترین فیلم کوتاه انتخاب شد. حاجیها قبلا به این موضوع اشاره کرده بود که «مارلون» مخاطب سنی بزرگسال دارد مگر اینکه بچهای آنقدر باهوش باشد که بتواند با آن ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر در بند دوم «شرایط، مقررات و زمانبندی» جشنواره فیلم کودک آمده است که آثار ارائه شده باید از نظر محتوا و شیوه روایت، قابلیت جذب مخاطبان کودک و نوجوان را دارا باشند. گفتوگو با کارگردان «مارلون» را از همین موضوع شروع کردیم.
با توجه به اینکه قبلا تاکید کرده بودید، مخاطب فیلم، کودکان نیستند چطور شد این فیلم وارد جشنواره کودک شد و بهنظرتان فیلم میتواند مخاطب کودک هم داشته باشد؟
فکر میکنم در هر جشنواره کودک و نوجوانی که برگزار میشود دو دسته فیلم وجود دارد:یکی فیلمهایی که برای کودکان ساخته میشود و دیگری فیلمهایی درباره کودکان. معمولا کم پیش میآید فیلمهایی که در مورد کودکان ساخته میشوند، برای کودکان هم باشند. فکر میکنم به دلیل مفهوم و حرفی که «مارلون» میزند، فرم فیلم و مخاطب کودک کمتر سرگرم میشود چون وقتی راجع به مخاطب کودک صحبت میکنیم اولین اولویت برای آنها سرگرمی است. به همین دلیل فکر میکنم «مارلون» همچنان فیلمی درباره کودکان است.
هیچوقت با مخاطب کودکی برخورد کردهاید که این فیلم را دیده باشد؟
بله. دخترخاله خودم ۱۱ ساله و همسن «مارلون» است. وقتی که پارسال «مارلون» را دید تا آخر به تماشای آن نشست و در مورد آن حرف زد که معلوم بود با فیلم ارتباط برقرار کرده است. البته او برای دیدن تئاترهای پارسا پیروزفر هم با من آمده است، برای همین نمیتوانم بگویم تمام مخاطبان کودکان میتوانند «مارلون» را ببینند و با آن ارتباط برقرار کنند. فکر میکنم یک بچه ۱۰_۱۲ ساله میتواند «مارلون» را ببیند اما احتمالا آنقدر با فیلمی که برای کودکان ساخته شده باشد، ارتباط برقرار نمیکند. در کل «مارلون» فیلم سخت فهمی برای بچهها نیست.
فیلم در انگلستان ساخته اما مراحل فنی آن در ایران انجام شد. چطور شد تصمیم گرفتید مراحل فنی را در ایران طی کنید؟
وقتی میخواستم به ایران بیایم تا فیلم «مرضیه» را بسازم، تصمیم گرفتم «مارلون» را هم بسازم. در اصل ایده «مارلون» از چندوقت قبل با من بود اما این احتمال وجود داشت تا زمانی که به ایران میآیم، «مرضیه» را میسازم و دوباره بخواهم به انگلستان برگردم که «مارلون» را بسازم، ویزای دانشجوییام تمام بشود، برای همین نمیخواستم خطر کنم که ایدهام بماند و به تاریخ بپیوندد. در فرصت کمی، فیلم را ساختم و راشها را به ایران آوردم. بعد از اینکه «مرضیه» را ساختم، زمانی دست داد تا «مارلون» را هم اینجا ادیت و صداگذاری کنم و چون همزمان با «مرضیه» میخواستم کار پخش فیلم را شروع کنم، با افرادی که آشنا بودم، صحبت کردم و در واقع کار پس از تولید را در ایران انجام دادم که خیلی هم راضی بودم…
از چه نظر؟
از این بابت که آدمهایی که با آنها کار کردم مثل تدوینگر، صداگذار و.. همراه بودند، فیلم را دوست داشتند و وقت و انرژی گذاشتند.
قبل از آن فکر میکردید اگر مراحل پس از تولید را در ایران انجام بدهید، تجربه متفاوتی خواهید داشت یا ممکن است رضایت نداشته باشید؟
نه. در هر صورت من سه سال تحصیلم را در انگلستان بودم و اینطور نبود که تمام عمرم را آنجا باشم و اصلا تجربه کار کردن با ایرانیها را نداشته باشم. قبل از آن هم اینجا کار کرده بودم. درست است که به صورت حرفهایتری در انگلستان کار کرده بودم اما این گونه نبود که تصور دیگری از کار کردن در ایران داشته باشم. البته اشکان مهری که کار تدوین فیلم را انجام داد از دوستانم بود و او را میشخناختم. احسان افشاریان هم که کار صداگذاری را انجام داد به معرفی شد و واقعا از جان و دل مایه گذاشت. میتوانم بگویم خوش شانس بودم که توانستم با آدمهای خوبی کار کنم.
وقتی به جلسه نقد و بررسی فیلمهای کوتاه در سنندج رفتیم، سالن پر بود و جلسه پرسش و پاسخ خیلی خوبی داشتیم، واقعا نقد و بررسی بود، مونولوگ نبود، آدمها راجع به کارهایشان حرف میزدند و به نکات مثبت و منفی اشاره میکردند تا جایی که بعد از اتمام جلسه،صحبتها ادامه داشت و در مورد فیلمها حرف زدیم
فرایند ساخت فیلم چقدر طول کشید؟
تولید «مارلون» سه روز طول کشید و ۲_۳ هفته هم صرف ادیت شد. بعد از آن مرحلهای هم برای نظرخواهی گذشت که درکل یک ماه و نیم تا دو ماه طول کشید.
شخصیت «مارلون» را چطور انتخاب کردید؟
از قبل در ذهنم بود که میخواهم با این پسربچه که بنجامین نام دارد، کار کنم چون فکر میکردم دوربین، صورت او را خیلی دوست دارد. یکسال قبل از مارلون در یک فیلم دیگر با او کار کرده بودم. او بچهتر بود، تازه کارتر بود و حتی کمی هم با دوربین مشکل داشت یعنی آنقدر که آدمها میگویند بازی او در «مارلون» خوب است، در آن فیلم آنقدر راضی نبودم اما باز هم به خاطر چهرهای که داشت، در ذهنم مانده بود. فیلمی که میگویم قبلا با او بازی کرده بودم، مربوط به یکی از کارهای تحصیلیام در لندن به نام «زیر یک سقف» بود.
به دلیل نماهای کلوزآپی که در فیلم هست، مختصات فرهنگی و جغرافیایی خاصی که متعلق به یک منطقه باشد، در فیلم نمیبینیم. فکر میکنید این فیلم میتوانست در جای دیگری هم ساخته شود؟
بهنظرم میتوانست در جای دیگری هم ساخته شود. وقتی مشغول ساخت «زیر یک سقف» بودم، ایده «مارلون» شکل گرفت چون احساس میکردم پدر و مادرها به بچههایشان فشار میآوردند، به همین دلیل هم ساخت این ایده را در انگلستان میدیدم، همانطور که ممکن است وقتی در ایران هستم، ایدهای در ذهنم شکل بگیرد و با وجود آنکه این ایده میتواند جهانشمول باشد اما احتمالا آن را در ایران میسازم. حتما میشد این فیلم را در جاهای دیگری ساخت و فیلم وابسته به جغرافیایش نیست.
شما در کلاسهای بهرام بیضایی و اصغر فرهادی هم حضور داشتید. آنها چه تاثیری روی کار شما داشتند؟
صددرصد تاثیر داشتهاند اما فکر میکنم به عنوان فیلمسازی که هر روز درگیر نوشتن، ایدهپردازی یا فیلمسازی هستم نمیتوانم به صورت مشخص بگویم کلاس آقای بیضایی یا فرهادی چه تاثیر روی من گذاشتند اما مطمئنم آنقدر رویم تاثیر گذاشتهاند که خودم احساس میکنم اگر با آنها شروع نکرده بودم، الان همه چیز، یک شکل دیگر بود. شاید خیلیها بگویند بخشهایی از فیلم «مرضیه» شبیه کارهای آقای فرهادی یا کیارستمی است اما همانطور که گفتم به طور مشخص نمیتوانم بگویم چه چیزی از این کلاسها در فیلمسازی من وجود دارد. با همه اینها یکی از چیزهای خوبی که از آقای فرهادی یاد گرفتم، توجه به حس، بازی و جزئیات بود.
اکران بسته فیلمهای کوتاه در هنروتجربه چطور است؟
استقبال خیلی خوب است. گاهی اوقات سانسهایی در هنروتجربه هست که کمتر تماشاچی دارد مثل چهار بعدازظهر. برای همین نمیتوانم بگویم همه سانسهایمان پر شده است اما سالنهای زیادی هم بودهاند که پر شدهاند و خیلی بوده است مثلا وقتی به جلسه نقد و بررسی فیلمهای کوتاه در سنندج رفتیم، سالن پر بود و جلسه پرسش و پاسخ خیلی خوبی داشتیم، واقعا نقد و بررسی بود، مونولوگ نبود، آدمها راجع به کارهایشان حرف میزدند و به نکات مثبت و منفی اشاره میکردند تا جایی که بعد از اتمام جلسه،صحبتها ادامه داشت و در مورد فیلمها حرف زدیم. این فضا خیلی خوب است به خصوص برای فیلمهای کوتاه. ما به شهرهای مختلف میرویم و آنها خیلی پذیرایی میکنند، خوش میگذرد و به این واسطه همدیگر را میشناسیم و میتوانیم در مورد تجربیاتمان با هم حرف بزنیم. برای همین برای هر دو طرف موقعیت خیلی خوبی است.
قرار است اولین فیلم بلندتان را بسازید. از آن چه خبر؟
بعد از یک سال و هشت ماه یا اگر بخواهم دور ریختهها را هم حساب کنم، بعد از نزدیک به دو سال که روی فیلمنامه بلندم کار کردم از حدود دو ماه قبل، نوشتن فیلمنامه تمام شده است و الان درگیر پیدا کردن سرمایه برای ساخت فیلم هستم.
تجربه پیدا کردن سرمایهگذار یا تهیهکننده چطور بوده است؟
مقداری از این مدت، به عنوان داور سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و تقریبا یک ماه به دیدن فیلم گذشت، برای همین خیلی روی موضوع پیداکردن سرمایهگذار متمرکز نبودم. فکر میکنم این مرحله، نیاز به صبر بالایی دارد. فیلمنامه را به چند نفر دادهام اما هنوز همه آنها فیلمنامه را نخواندهاند. مسلما آنها هم درگیریهای خودشان را دارند. چند نفر فیلمنامه را خواندهاند و صحبتهایی شده اما آنطور نبوده است که بگویم با پنج -شش تهیهکننده صحبت کردهام. در واقع بیشتر درحال تحقیق بودهام تا ببینم نسبت به فضای فیلم بهتر است با چه کسانی صحبت کنم یا بهتر است از چه راههایی برای پیدا کردن سرمایه وارد شوم. خیلی از تهیهکنندگان، سرمایهای نمیآوردند و شما باید سرمایهگذار را هم پیدا کنید. یکی از راهحلها کمک هزینههایی (Fund) است که جشنوارههای خارجی میدهند. من به این نکته هم فکر کردهام اما در حد اینکه کارم را جلو ببرم. البته شنیدهام فرایند خیلی طولانی دارد. در هر صورت در تلاش هستم با کسانی که تجربه این موضوع را داشتهاند، صحبت کنم تا ببینم بهتر است چگونه شروع کنم. بههرحال فکر میکنم به طور مشخص سه ماه دیگر میتوانم جواب این سوال را بدهم.
فضای فیلم جدیدتان چطور است و نام آن مشخص شده؟
این فیلم عنوانی (Working Title) داشت که اصلا دوست نداشتم و قطعا عوض میشود. راستش را بخواهید زمانی که «مارلون» و «مرضیه» را ساختم، فکر میکردم با هم فضای متفاوتی دارند و شاید آدمها اصلا متوجه نشوند کارگردان هر دو یکی است اما خیلیها میگفتند مشخص است که یک نفر آنها را کارگردانی کرده. در مورد فیلم بلندم نیز همین احساس را دارم. فکر میکنم فضای آن از فیلمهای کوتاهم متفاوت است اما یک نکته مشترکی که میتوانم بگویم این است که شاید باز هم ….
در مورد تنهایی آدمها باشد؟
بله. شاید در «مرضیه» بیشتر به این موضوع پرداختم و حس آدمها باز هم نکته مشترکم با فیلمهای کوتاهم است.
عکس:یاسمن ظهورطلب