هنروتجربه_ سحرآزاد:میراث تصویری عبدالرحیم جعفری درحال نمایش است. نوجوانی که در چاپخانه‌ها کار می‌کرد ،در بزرگسالی یکی از بزرگ‌ترین و فعال‌ترین انتشارات زمان خود را با عنوان «امیرکبیر» در ۲۸ آبان ۱۳۲۸ تاسیس کرد هرچند که پس از انقلاب انتشارات او اجازه فعالیت پیدا نکرد و او همواره در پی یافتن راهی برای آغاز به کار دوباره این انتشارات بود. البته او طی این سال‌ها بیکار نبود و سرگذشت زندگی و کارهایش را در کتابی با عنوان «در جستجوی صبح» نوشت که در سال‌های پایانی عمرش مستندی نیز با همین نام درباره او ساخته شد. ساخت این مستند را عبدالرحیم جعفری به مهرداد شیخان سفارش داد. مستند «در جستجوی صبح» این روزها در مجموعه مستندهای چهره‌های ایرانی در سینماهای هنروتجربه درحال نمایش است. به همین بهانه با شیخان گفت‌وگو کردیم:

سال ۸۷ آقای عبدالرحیم جعفری با شما تماس گرفت و سفارش ساخت مستند را داد. از قبل با هم آشنایی داشتید؟
آقای جعفری مستند قبلی‌ام را درباره نصرت‌الله کریمی (بازیگر و کارگردان) که سال ۸۲_۸۳ ساخته شده بود، دیده بود و وقتی با من تماس گرفت، گفت که تحت تاثیر آن فیلم قرار گرفته‌ است. قبلا با کارگردان‌های دیگر تماس گرفته و تلاش‌هایی برای ساخت مستند شده بود اما به نتیجه نرسیده بودند. نیت ایشان این بود که فعالیت‌های امیرکبیر را ثبت کنند. زمانی که با من تماس گرفت ۹۲ سال داشتند و امیدوار بود فیلمی در مورد خودش و فعالیت‌هایش به یادگار بماند.

در مورد این‌که فیلم قبلی‌تان چه ویژگی‌هایی داشته که او را جذب کرده است، صحبتی شد؟
بیشتر بازسازی‌های کودکی نصرت‌الله کریمی در تهران قدیم، برایش جذاب بود. ایشان به تهران قدیم خیلی وابسته بود و نوستالژی شدیدی به این موضوع داشت. حتی می‌توان او را یک تهران‌شناس خیلی متبحر دانست، چنانچه در کتاب «در جستجوی صبح» هم به وضوح زندگی مردم در دهه‌های ۱۰، ۲۰ و حتی دوران پیش از تولدش را به واسطه شنیده‌هایش آورده و فضاسازی خوبی کرده است. در فیلم «سیاه، سبز، سفید» در مورد نصرت‌ کریمی،با بضاعت کم و با همکاری شهرک غزالی توانستیم با بهره از لباس و آکسسوار، محله‌های قدیمی تهران مثل قنات آباد و بازار را بازسازی کنیم. این موضوع خیلی آقای جعفری را جذب کرده بود اما جلوتر که رفتیم به این نتیجه رسیدم که بازسازی در این کار جایی ندارد. اولین سوال من این بود که می‌خواهیم درباره عبدالرحیم جعفری فیلم بسازیم یا انتشارات امیرکبیر؟ البته نمی‌شد این دو موضوع را از هم جدا کرد و هر دو به‌هم تنیده شده بودند، منتهی گفتم اگر قرار است این فیلم را بسازیم بهتر است تمرکزمان روی امیرکبیر باشد چون این کفه سنگین‌تر است….

مگر تصور اولیه ایشان چطور بود یا بیشتر دوست داشت روی چه بخشی تمرکز کند که این صحبت بین‌تان رد و بدل شد؟
ایشان بیشتر دوست داشت دوران گذشته بازسازی شود اما هرچه کار جلوتر می‌رفت،کفه پرداختن به انتشارات امیرکبیر سنگین‌تر می‌شد، البته بازسازی جزئی را هم در ابتدای کار انجام دادیم.

با توجه به اینکه پیشنهاد ساختن این فیلم از سوی عبدالرحیم جعفری مطرح شده‌بود، در مسیر ساخت فیلم چقدر آزادی عمل داشتید؟
تقریبا حدود دو سال و نیم با ایشان رفت‌و آمد کردم. با هم سفر رفتیم و زندگی کردیم تا بیشتر او را بشناسم. حین این داستان، به این نکته فکر کردیم که به چه باید برسیم و ایشان هم گفت که ایده مستند را به خودت واگذار می‌کنم. برای من خیلی مهم بود که فردی مثل او چنین برخوردی می‌کند؛ همان برخوردی که در انتشارات امیرکبیر داشت و باعث شد نویسنده‌ها، مترجمان و شعرای زیادی جذب انتشارات او شوند. دو خصیصه تا پایان عمر همراه او بود: هم کارگر بود هم مدیر و این ویژگی‌ها باعث می‌شد خیلی مردمی و دموکرات‌منش رفتار کند. این قضیه در فیلم من هم اتفاق افتاد و دستم باز بود، نه اینکه هیچ تقاضایی در این زمینه نداشته باشد اما به وسطه اینکه تحقیق و پژوهش کرده بودم و از دوستان دیگرم هم مشاوره گرفته بودم، پذیرفت کار از حالت بازسازی و درام خارج شود.

در مورد آقای جعفری تا زمانی که پایم به کف آب نخورد و عمق آن را احساس نکردم حتی قرارداد نبستم. من با او زندگی کردم کمااینکه بسیاری از آشنایانش از جمله آقای حسن کیائیان، صاحب نشر چشمه می‌گوید تصویری که از عبدالرحیم جعفری در این فیلم ارائه شده، به واقع خود اوست

پس از ساخت فیلم چه برخوردی داشت؟
بدون هیچ اغراقی با تمام جزئیات فیلم موافق و راضی بود. با اختیاراتی که به ما داده بود، پیش رفتیم و تنها مشکلی که داشتیم تاخیر کار بود که آن هم به دلیل گسترش غیرقابل پیش‌بینی موضوعات متعدد پیش آمد.

عبدالرحیم جعفری سال ۸۷ با شما تماس گرفت اما ساخت فیلم سال ۹۰ شروع شد و سه سال هم تولید آن طول کشید. نگران نبودید زمان را از دست بدهید؟
فکر کردم باید بهترین نتیجه را بگیرم. ساخت هر سازه فرهنگی و هنری، از جمله فیلم زمان لازم خودش را می‌طلبد. قرار نیست پرتره مستند از یک فرد با فرد دیگر، زمان یکسانی برای پیش تولید یا تولید داشته باشند، به این مساله وسواس را هم اضافه کنید. ممکن است آیتم‌های یک فرد آنقدر زیاد باشد که شما مجبور باشید، دو سال یا دو سال و نیم مکتوبات او را بخوانید، آدم‌ها را ببینید یا تحقیق و پژوهش کنید. در مورد آقای جعفری تا زمانی که پایم به کف آب نخورد و عمق آن را احساس نکردم حتی قرارداد نبستم. من با او زندگی کردم کمااینکه بسیاری از آشنایانش از جمله آقای حسن کیائیان، صاحب نشر چشمه می‌گوید تصویری که از عبدالرحیم جعفری در این فیلم ارائه شده، به واقع خود اوست. خیلی از ناشران یا دوستان دیگر هم معتقدند تصویری که از آقای جعفری ارائه شده کاملا درست است. حدود دو سال با او رفت‌وآمد کردم تا او را بفهمم. کم پیش می‌آید، کسی دست شما را باز بگذارد، بودجه بدهد و ایمان هم داشته باشد. اعتماد کردن به کارگردان خیلی مهم است.به هرحال نتیجه این پژوهش‌ها باعث شد راش‌های زیادی باقی بماند که در فیلم استفاده نشده است، اما فکر می‌کردیم بخشی از برش‌های تاریخی ایران را ثبت می‌کنیم.

آیا بعد از دو سه سالی که صرف تحقیق و پژوهش شد، طرح اولیه‌ای که در ذهن داشتید،تغییری کرد؟
به طور مسلم تغییر پیدا کرد. نسل ایشان مربوط به دوره پسامشروطه است و نسلی که آن دوره بارآمده‌اند، پایه‌گذار ارکان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دوران ما شده‌اند. برایم مهم بود که او بخشی از آن نسل بوده و توانسته است با همت خودش و سختی‌هایی که وجود داشت، حرکت کند. اویی که مقابل من نشسته بود. مورد دیگر این است که انتشارات امیرکبیر به ویژه از اواخر دهه ۳۰ به بعد با جامعه ایران بده بستان فرهنگی داشت، یعنی بررسی می‌کرد که جامعه چه نوع کتابی می‌خواهد و آن کتاب‌ها را منتشر می‌کرد. مردم هم آن کتاب‌ها را به خوبی می‌خواندند. تاثیرگذاری آن به حدی بود که توانست بر ذهن مردم آن دوران به ویژه اهل مطالعه تاثیرگذار باشد. این موضوع از کتاب‌های رمان تا کتاب‌های سیاسی،فلسفی و…صدق می‌کند. این بده بستان و تاثیرگذاری فرهنگی مهم‌ترین موضوع‌هایی بود که می‌خواستم در این مستند به آن اشاره شود.

در جستجوی صبح

افرادی که در این مستند حضور دارند از چهره‌های برجسته هستند. چطور توانستید آن‌ها را برای حضور در این فیلم مجاب کنید؟آیا نام عبدالرحیم جعفری کار را آسان‌تر می‌کرد؟
تقریبا بیشتر مصاحبه‌ها راحت بود. وقتی گفته می‌شد که مستند قرار است در چه رابطه‌ای ساخته شود، آن‌ها کمک می‌کردند البته نفراتی هم بودند که مایل نبودند صحبت کنند مثلا در بخش مصادره انتشارات امیرکبیر، مایل بودیم که با برخی از کسانی که در مورد این موضوع اطلاعات داشتند، صحبت کنیم که نپذیرفتند. چهره‌هایی هم بودند که قبل از آنکه بخواهیم سراغشان برویم درگذشته بودند مثل ایرج افشار و…

 برای بخش‌هایی چون دوران کودکی، به‌دست آوردن تصاویر آرشیوی سخت نبود؟ خود عبدالرحیم جعفری از آن دوران چقدر عکس داشت؟
او از دوران کودکی فقط یک قطعه عکس داشت و بقیه را تهیه کردیم. از او مقداری عکس وجود دارد که نزد خانواده‌ای است که در کودکی در منزل آن‌ها زندگی می‌کرد. خانه را پیدا کردیم اما گویا خانه مصادره شده بود و نتوانستیم ردی از آن‌ها پیدا کنیم. جاهای زیاد دیگری هم رفتیم که نتوانستیم از آرشیوها نتیجه بگیریم. خودم از روند آرشیو راضی نبودم چون دست‌مان خیلی بسته بود حتی می‌خواستیم یکسری فیلم را از آرشیو شبکه‌های خارجی تهیه کنیم اما قیمت بالایی داشتند هرچند از طریق دیگری توانستیم فیلم‌ها را تهیه کنیم.

چطور شد نام مستند هم‌نام کتاب عبدالرحیم جعفری شد؟
فکر می‌کردم اگر اسم دیگری غیر از این بگذارم، نمی‌تواند به این مرد ادای دین کند. در آن دوره حتی به این فکر کردم وقتی فیلم هم‌نام کتاب باشد شاید آن‌ها که کتاب را نخوانده‌اند، به خواندن کتاب تشویق شوند و از جهتی چون فیلم به کتاب مدیون است، می‌خواستم نام فیلم با کتاب همسویی داشته باشد.

تا الان بازخوردهای اکران فیلم چطور بوده‌است؟
فیلم را ابتدا علی دهباشی در تیر ۹۳ در شب بخارا اکران کرد و استقبال خوبی شد. دفعه دوم در بهمن ۹۴ در خانه هنرمندان از سوی صنف تهیه‌کنندگان مستند نمایش داده شد، فعلا هم در هنروتجربه اکران شده. این روزها مردم کم به سینما می‌روند و به همان نسبت کمتر فیلم مستند می‌بینند. دوست دارم فیلم دیده شود اما خیلی مصر نیستم حتما مردم به سالن سینما بروند. در نهایت ما فیلم‌سازهای مستند کارمان را انجام می‌دهیم و آن را به تاریخ می‌سپاریم.

عکس:یاسمن ظهورطلب