
محمدحسین مهدویان از «ماجرای نیمروز،رد خون» میگوید
«رد خون» از همه فیلمهایی که ساختم سختتر بود/ سوال بزرگ ما این بود که به این افراد چه گذشته است
هنروتجربه-کامبیز حضرتی: «ماجرای نیمروز، رد خون» محمدحسین مهدویان یکی از فیلمهای کنجکاوی برانگیز جشنواره فجر امسال است. مهدویان در فیلم تازهاش عملیات مرصاد و دهه شصت را پیگرفته و دوباره با کاراکترهای «ماجرای نیمروز» قصه تازهای را روایت میکند. این فیلم در اجرای صحنههای جنگی گام تازهای در سینمای مهدویان است و صحنههای جنگی آن فیلم در کنار بازیها بسیار قابل توجه است. با مهدویان درباره فیلم تازهاش به گفتوگو پرداختیم.
عوامل و بازیگران «ماجرای نیمروز»۱ و ۲ تقریبا ثابت است. بازیگران ما چقدر برای حضور در چنین فیلمی همراه هستند و یا نیستند ؟
انتخاب عوامل برای فیلم کار پیچیدهای است چون انتخابها محدود است. فقط بحث آمدن و نیامدن بازیگرها نیست. انتخاب بازیگر در سینما برای من خیلی سخت است و انتخابهای محدودی برایم وجود دارد. من نمیتوانم مطابق عادت بازیگر انتخاب کنم. هر زمانهای بازیگرهای روی بورس خودش را دارد. همه اینها لزوما بازیگران درجه یکی نیستند و یا انتخابهای مناسبی برای کاراکترهای فیلمها من محسوب نمیشوند. شاید مهمترین بخش کار این جا است. راهی که پیدا کردم این است که برای بعضی از کاراکترها سراغ کسانی بروم که اولین حضورشان را جلو دوربین تجربه میکنند تا نقشهای قبلی رویشان سرباز نشود. انتخاب بازیگر چهره برای فیلمهای من از دو جنس هستند، برخی به خاطر تواناییهای بینظیرشان است و اهمیتی ندارد که چهره است یا نیست. ممکن است در بعضی کاراکترها انگیزههای دیگری جز توانایی برای انتخاب داشته باشم. اینها است که ماجرا را پیچیده میکند. وگرنه بازیگرهای درجه یک سینمای ما که بار یک فیلم را به دوش میکشند، اندک هستند. من با خیلی از آنها کار کردم و بازهم کار میکنم. وقتی گروه ما کار میکند رویکرد دیگری دارد و من هیچ وقت در فیلمسازی خودم با این گارد مواجه نشدم. چون فیلمهایی که ساختم موفق بوده است و این طور نبوده که بازی در این فیلمها برای بازیگر هزینه منفی داشته باشد.
این که در این هفت سال چه گذشته، داستان مفصلی است اما این که در لحظهای که فیلم شروع میشود چیزهایی تغییر کرده است اما به ظاهر آدمها رابطه هفت سال قبل را با هم دارند، شروع خوبی برای من بود
بین «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز؛ رد خون» هفت سال وقفه تاریخی داریم. این فاصله چگونه برای شما و مخاطب قابل توضیح است؟
این چالشی بود که ما در طراحی کاراکترها داشتیم و سوال بزرگ ما این بود که به این افراد چه گذشته است. اولین باری که جواد عزتی برای نقش صادق گریم میشد ،خیلی هیجانزده شدم چون احساس کردم انگار او رنج کشیده و تودارتر شده است. این که در این هفت سال چه گذشته، داستان مفصلی است اما این که در لحظهای که فیلم شروع میشود چیزهایی تغییر کرده است اما به ظاهر آدمها رابطه هفت سال قبل را با هم دارند، شروع خوبی برای من بود؛ درحالی که میدانستم که رابطه آنها شبیه قبل نیست و قرار بود این داستان را برای تماشاچی تعریف کنم. در طول تماشای فیلم احتمالا تماشاچی به این درک میرسد که چقدر بین اینها فاصله افتاده است.
درباره لوکیشنهای فیلم بگویید؟
تنگه فیلم را در تنگه واقعی در اطراف اسلام آباد غرب کار کردیم که کار سختی بود. این جاده محل عبور مردم بود و ما یک ستون نظامی و انفجار در آنجا داشتیم. اجرای کار در این جا وحشتناک بود. بخشهایی را در یک کارخانه در اطراف هشتگرد برای اسلام آباد غرب و مشابه آنجا ساختیم. معراج فیلم در پادگاه قلعه مرغی بود. ما حدود ۸۰ لوکیشن داشتیم و فیلم در شهرک دغاع مقدس گرفته نشد. دو روز فیلمبرداری در شهرک غزالی داشتیم.
این فیلم از «ماجرای نیمروز» سختتر به نظر میرسد؟
«رد خون» از همه فیلمهایی که ساختهام، سختتر بود. تعدد لوکیشن، سختی کار و امکانات ناچیز نظامی. فیلم تولید بسیار سختی داشت و ما را تحت فشار زیادی قرار داد.