
عادل یراقی از شیوههای تدوین میگوید
با تدوین وارد سینما شدم/ کاتزدنهای سریع جبرزمانه شدهاست
هنروتجربه-کامبیز حضرتی: عادل یراقی کارگردان و فیلمنامهنویس و تدوینگر است. او فارغالتحصیل رشته سینما از دانشگاههای لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ و کالیفرنیا، در لسآنجلس آمریکا است وعلاوه بر تجربه عملی تحصیلات مرتبط با سینما دارد. یراقی علاوه بر آشنایی نزدیک و درک کردن کارگاههای کیارستمی در داخل و خارج، تجربه همکاری مشترک در فیلمنامهنویسی و ساخت فیلمنامهای از عباس کیارستمی را در کارنامهاش دارد.«آشنایی با لیلا» نخستین فیلم عادل یراقی بود که براساس طرحی از عباس کیارستمی و نگارش مشترک فیلمنامه ساخته شد و «امتحان نهایی» دومین ساخته سینمایی او بود. با او درباره گرایشش به تدوین و تدوین فیلم «مواجهه» که در گروه هنروتجربه اکران شد، به گفتوگو پرداختیم.
درباره تدوین «مواجهه» بعد از این همه سال بگویید. یادتان هست که چقدر راش داشتید و فضای تدوین فیلم چه طور بود؟
از تولید فیلم زمان زیادی میگذرد و حضور ذهن کافی درباره آن ندارم. میزان راش ما خیلی زیاد نبوده و در همین حدودی است که در فیلم مورد استفاده قرارگرفته است و راش اضافه نگرفتهاند.
همکاری با سعید ابراهیمیفر چهطور اتفاق افتاد؟
دوستی ما را به هم دیگر معرفی کرد و من خاطره خوشی از ایشان ندارم. من در فیلم «مواجهه» و «سه راه حل» علاوه بر تدوین، سرمایهگذار هم بودم اما او بدون اطلاع ما اسم فیلم «سه راه حل» را به «شاید عشق نبود» تغییر داد و پخش کرد. اما او در تدوین هیچکدام از این فیلمها مشارکتی نداشت.
اصولا تدوینهایی که کات سریع و جامپ کات نیز دارند، در جهتی حرکت میکنند که باز هم تدوین کار خودنمایانه نباشد و حداقل به روند تکنیک فیلم ضرر نزند. در این فضا البته مکتبهای مختلفی وجود دارد
شما کارگردان هستید. با این وجود تدوین چقدر دغدغه شما است؟
من کارم را با تدوین شروع کردم. تحصیلاتم را در خارج از کشور و در زمینه فیلمسازی دنبال کردم و بخشی از آموزش فیلمسازی ما تدوین بود. دانشگاه ما طوری بود که تمرکز روی تدوین یا کارگردانی نداشت. برنامهای بود که فیلمسازان مستقل تربیت میکرد. اولین کاری که بعد از پایان دانشگاه انجام دادم، در زمینه تدوین بود و با تدوین وارد سینما شدم. در واقع به تدوین خیلی علاقهمند هستم و چون از این دریچه وارد سینما شدم آن را رها نمیکنم. با این که میدانم تدوینگران بسیار قابلتری از من در سینما وجود دارد اما فیلمهای خودم را هم خودم تدوین میکنم. چون آدم نسبت به راشهای خودش حساسیت دارد و فکر میکند چیزهایی را که با چشم خودش میبیند، ممکن است به چشم دیگری دیده نشود. تدوین را بسیار جدی میگیرم و میدانم در کار تاثیر زیادی دارد.
اما تدوینی که شما دنبال میکنید پیوسته است و پر از برش نیست. این یک تصمیم است؟
وقتی آدم تدوینگر است مدام دوست دارد کات بزند. ما سینماییها همه دوست داریم دیده شویم. هرکسی هم که این موضوع را پنهان کند، حرف صادقانهای نگفته است. چون اگر قرار بود دیده نشویم وارد این فضا نمیشدیم. چیزی در درون ما هست که دوست داریم، دیده شویم، از بازیگر گرفته تا تدوینگر که باید پوشیدهترین چهره یک فیلم باشد، همهمان عشق به دیده شدن داریم. این اتفاق در عالم تدوین میتواند سویههای خطرناکی پیدا کند. چون کار تدوینگر این طور معنا میشود که باید جوری اطلاعات را به هم بچسباند که سعی کند محل کات و چسبانده شدن آنها دیده نشود. اگر از این کار تعدی کند به کار ضربه میخورد.
یعنی تدوین نباید خودنمایانه باشد.
دقیقا. این اصل باید در تدوین رعایت شود اما امروز گویی کات زیاد خوردن در تدوین به نوعی جبر زمانه شده است. و انگار این کاتها است که تماشاگر را به تماشای فیلم جلب میکند و نگه میدارد. نمیخواهم بگویم با این فضا موافقت دارم یا ندارم اما این شیوه یک عالم دیگر است. دوست دارم خط زمانی در فیلمبرداری، کارگردانی، دکوپاژ و… بعد از تدوین رعایت شود. به محض این که فیلمی کات میخورد اتفاقی مثل شعبده بازی زخ داده است که انگار دروغی گفته میشود یا چیزی پنهان میشود. به نظر من هرچه این تداوم زمانی بیشتر باشد فیلم باورپذیرتر میشود.
با توجه به تحصیل شما در خارج از کشور این نگاه به تدوین در دنیا هم رعایت میشود و طرفدار دارد؟
اصولا تدوینهایی که کات سریع و جامپ کات نیز دارند، در جهتی حرکت میکنند که باز هم تدوین کار خودنمایانه نباشد و حداقل به روند تکنیک فیلم ضرر نزند. در این فضا البته مکتبهای مختلفی وجود دارد. در سینمای خارج از کشور، فیلمسازان محدودتری وجود دارند که سعی میکنند ریتم فیلمهایشان کندتر باشد یا گرایشی به زدن کاتهای زیاد نداشته باشند. این مساله چندان هم به این موضوع که فیلم مربوط به سینمای امریکا و اروپا و ایران است، ارتباطی ندارد.
امروز گویی کات زیاد خوردن در تدوین به نوعی جبر زمانه شده است. و انگار این کاتها است که تماشاگر را به تماشای فیلم جلب میکند و نگه میدارد. من نمیخواهم بگویم با این فضا موافقت دارم یا ندارم اما این شیوه یک عالم دیگر است. دوست دارم خط زمانی در فیلمبرداری، کارگردانی، دکوپاژ و… بعد از تدوین رعایت شود
چند تا مثال برای بهتر درک شداین موضوع میزنید؟
برای نمونه میتوانم از سینمای دیوید لین یاد کنم که در آن تدوین خودنمایانه نیست و در خدمت پیوستار فیلم است. این فیلمها از لحاظ تدوین درخشان است چون هم حالت غیرخودنمایانه دارد و هم در خدمت قصه است. اگر ما بخواهیم حتما لانگ تیک بگیریم و کات نزنیم فیلم ضرر میکند. یک وقت میخواهیم حتما کات سریع و جامپ کات بزنیم و زمان را فشرده کنیم و چشم تماشاگر را مسحور کار خودمان بکنیم که این شیوه، روش و کارکرد خودش را دارد. هیچ کدام از روشها را نمیشود گفت که قطعا درست است. اینها دو شیوه برای نگاه به سینما و تدوین فیلم است. واقعا باید به قصه، شیوه فیلمسازی و قرارداد کارگردان با تماشاگر نگاه کرد. وقتی من نسبت به تدوین یک فیلم نگاه خاصی داشته باشم تماشاگر هم به آن نگاه عادت میکند. گرفتاری وقتی پیش میآید که یک جا کاتهای سریع داریم و در جای دیگر از لانگ شاتهای طولانی استفاده کردیم. این جا تکلیف مخاطب با فیلم و خود فیلمساز با فیلمش مشخص نیست و فیلم قربانی میشود. فیلم مانند نامهای ست که شما میخوانید و باید از ابتدا تا انتهای آن وحدتی وجود داشته باشد تا آن چیزی که در سر نویسنده نامه بوده به سادهترین شکل ارائه شود. چون تدوینگر سازنده فیلم نیست و تاثیری در ساخت آن ندارد. من یادم است وقتی تحصیل میکردیم ما فکر میکردیم فیلمبردار نقش مهمتری نسبت به بقیه عوامل پشت دوربین دارم. چیزی که برای من جالب بود و یادم مانده این است که در امریکا اصطلاحی داشتند که میگفتند بالای خط و پایین خط. منظور از بالای خط کسانی بودند که بیشتر از لحاظ هنری روی فیلم تاثیر میگذاشند و جالب این است که فیلمبردار بالای خط نبود اما تدوینگر در بالای خط قرار داشت.