
هنروتجربه_سحرآزاد:«پناه» داستانی از آدمهای روستای کویر مصر است که میزبان گردشگرانی در روزهای پایانی هفته میشوند و همین موضوع، ماجراهایی را از جمله مهاجرت به شهرهای دیگر در دل برخی از جوانان آن ایجاد کرده است. احمد بهرامی با این فیلم اولین تجربه ساخت فیلم بلند داستانی خود را پشت سرگذاشته و این روزها درحال آماده کردن مقدمات ساخت دومین فیلمش با عنوان «نعمتآباد» است و آنطور که میگوید همچون «پناه» این فیلم هم قرار است در یک لوکیشن خاص اتفاق بیافتد. با او در مورد «پناه» و وضعیت اکران فیلم صحبت کردیم.
چطور شد به سراغ داستانی رفتید که در کویر مصر اتفاق میافتد؟ از اول این مکان برایتان مهم بود یا بعد از نوشتن فیلمنامه کویر مصر را انتخاب کردید؟
از ابتدا با دیدن آنجا به فکر ساخت فیلم افتادم. یعنی اینطور نبود که طرحی در ذهنم باشد و بعد منطقه را پیدا کنم.حول و حوش ده سال قبل به عنوان مستندساز به کویر مصر رفته بودم و همراه با یک گروه عکاسی، مستندی در آنجا تهیه کردیم. همان روزها به این موضوع فکر کردم که آن روی دیگر اینجا که توریستها رفت و آمد میکنند، حتما جنبه دیگری دارد و کمکم با رفت و آمدهای بیشتر، با آدمهای آنجا آشنا شدم و تلاش کردم قصه همه آدمها را سروسامانی بدهم و در فیلم بگنجانم. در حقیقت با دیدن لوکیشن و آدمها این طرح به ذهنم رسید.
کسانی هم که شخصیت افراد بومی را بازی میکنند، ساکن همانجا هستند؟
بله. شخصیتهای ما دو دسته هستند. دسته اول کسانی هستند که نقش خودشان را بازی میکنند مثل پناه که حسین براتی نقش او را بازی میکند. من از ده سالگی او را زیرنظر داشتم تا ۱۸ سالگی که در فیلم بازی کرد. مغازهداری هم که در فیلم بازی کرد، سیدرضا است که تنها مغازهدار آن روستاست و از ۱۷ سالگی روی ویلچر نشسته و از آن روستا بیرون نرفته است به همین دلیل هم مدام در فیلم میگوید:«آسمان خدا همین رنگ است، کجا میخواهید بروید؟» حاج علی همان پیرمردی است که ۹۰ سال سن دارد و خوشبختانه هنوز زنده است و از سن ۲۷_۲۸ سالگی موذن مجلس بوده و الان هم متولی مسجد است و البته خانواده پناه که در فیلم بازی میکنند. اینها کسانی هستند که دوست داشتم در فیلم بازی کنند. به علاوه باید گردشگرانی را اضافه کنم که به کویر مصر میآیند. بخشی از این گردشگران را هماهنگ کردیم و از تهران آمدند اما دو سه بازیگر نیز داشتیم مثل هدی آهنگر که بازیگر حرفهای تئاتر و سینماست و ندا کوهی. در واقع هم بازیگر داشتیم و هم نابازیگر.
فیلم ما کمبودجه بود. سینمای مستقل همینگونه است و از روز اول تمام هم و غم من این بود که یکجای خوبی مانند هنروتجربه داریم که فیلمهایی از این دست را نمایش میدهد چون میدانستم یک فیلمنامه پرافت و خیز یا بازیگران خیلی شناخته شده، ندارم
بازی گرفتن از کسانی که حرفهای نبودند سخت بود؟
سینمایی که دوست دارم، مدل سینمایی است که سهراب شهید ثالث شروع کرد و ادامه آن را به صورت شاخص آقای کیارستمی انجام داد. من یک دوره یک ساله را با ایشان در موسسه کارنامه گذراندهام. کلا علاقهام این نوع قصهها، بازیگران و چنین فیلمهایی است. یکی از مولفههای این نوع سینما همکاری با نابازیگران است، یعنی آدمها جای خودشان بازی کنند مگر در مواقعی که امکانش نباشد یا آدم مناسبی پیدا نشود. برای همین با چنین سینمایی آشنا بودم و در واقعیت برایم سخت نبود که بخواهم از این آدمها بازی بگیرم. این کار راه حلهای خودش را هم دارد. طی سفرهای زیادی که به کویر مصر رفتم، بدون دوربین با این آدمها حرف زدم و بعضی مواقع فقط صدایشان را ضبط کردم و بعدا دیالوگهایی را که قرار بود بگویند، حد و حدودش را با آنها در میان گذاشتم و سعی کردم آنچه را که نیاز است از طرف آنها گفته شود، شسته و رفته کنم مثل اینکه روز فیلمبرداری به مغازهدار بگویم یادت است فلان روز میگفتی آسمان خدا همه جا یکرنگ است، الان هم همان را بگو. با همه آنها دوست شدم و از این طریق پیش رفتیم.
پروسه فیلمبرداری چقدر طول کشید؟
فیلم ما کمبودجه بود. سینمای مستقل همینگونه است و از روز اول تمام هم و غم من این بود که یکجای خوبی مانند هنروتجربه داریم که فیلمهایی از این دست را نمایش میدهد چون میدانستم یک فیلمنامه پرافت و خیز یا بازیگران خیلی شناخته شده، ندارم. البته اگر بودجه زیادی هم داشتم، اصلا علاقهام اینگونه سینما نیست، یعنی اگر بودجه بیشتری هم داشتم شاید اصلا بلد نباشم طور دیگری فیلم بسازم. بنابراین وقتی کار را شروع کردم، میدانستم کار راحتی نیست پس سعی کردم آدمهایی را دور هم جمع کنیم که تعداد جلسات فیلمبرداری کمتر شود. با آقای تورج اصلانی صحبت کردیم و با مشاوره ایشان توانستیم از کمک برادرشان مهدی اصلانی استفاده کنیم. آدمهای دیگر نیز همینگونه دلسوزانه کار کردند و تقریبا کمتر از ۲۰ جلسه فیلمبرداری کردیم. این نکته را هم باید بگویم که کارکردن در کویر سخت است چون از ساعت ۱۰ صبح تا ۴-۵ بعدازظهر حرارت هوا بسیار زیاد است.
در چه فصلی فیلمبرداری کردید؟
اردیبهشت و خرداد که روز به روز هوا گرمتر میشد و همین کار ما را سختتر میکرد. فقط این موضوع نبود مثلا توفانهای شنی وجود داشت که فقط میتوانستیم یک یا دو ساعت در طول روز کار کنیم منتهی چون بچههای گروه همراه بودند و مدل کار من هم سکانس پلان بود، توانستیم تعداد جلسات را زودتر به اتمام برسانیم.
وقتی قرار شد در کویر مصر فیلمبرداری کنید، مقاوتی از سوی ساکنان این منطقه صورت گرفت؟
خوشبختانه نه. اولا که پیش از این فیلم یک مستند ساخته و بعدها آن را برای مردم آنجا نمایش داده بودم. این کار یک آشناییزدایی کرده بود و با همه آدمها آشنا شده بودم. تقریبا هیچکس مشکل خاصی نداشت. ضمن اینکه آن منطقه توریستی شده و همان سالهای اول که میرفتم، نسبت به ورود غریبهها کمتر جبهه داشتند. کلا مردمان کویر هم بسیار عمیق و فهمیده هستند. مشخصه کویر سکوت است و آرامشی دارد که وقتی به آنجا میروید یک بریدگی از همه چیز برایتان پیش میآید که دنبال خیلی از مسائل نیستید. مردم کویر آرام هستند و اگر هر موضوعی صادقانه برایشان توضیح داده شود، میپذیرند و به سادگی با شما همکاری میکنند.
دغدغه مهاجرت که در فیلم مطرح میشود در افراد ساکن منطقه وجود داشت یا اینکه دغدغه شخصی خودتان بود؟
هر جماعتی که به یک منطقه میروند با خودشان سرمایهای میبرند که جدا از هزاران حسن، حتما یکسری معضل و مشکل هم دارد. یکی از مسائلی که پیش میآید این است که دو روز هر هفته، کلی دختر و پسر شهری با لباسهای مختلف و رنگهای مختلف به جایی مثل کویر مصر میآیند و پول هم وارد منطقه میشود. تا زمانی که توریست نرفته، ارتباط با شهرهای دیگر کمتر است اما وقتی توریست میرود یک فرهنگ حجیمتری وارد روستا میشود و مسائلی را بهوجود میآورد. بااینکه پول بیشتر شده است اما از شنبه تا چهارشنبه در روستا خبری نیست و کمکم افراد روستا هم دوست دارند مانند توریستها رفتار کنند مثل نوع پوششی که دارند یا نوع پول خرج کردنشان. به فرض که پول زیادی هم بدست بیاورید اما با آن میخواهید در آنجا چه کار کنید؟ زرق و برقی که در شهر وجود دارد آنجا نیست برای همین ته دل مردم آنجا موضوع مهاجرت وجود دارد مگر آدمهایی مثل سیدرضای مغازهدار که پایی برای رفتن نداشته باشند یا آدمهای مسنی که سالهاست آنجا زندگی کردهاند. بیشتر جوانها دوست دارند مهاجرت کنند حتی بعضی از آنها فقط پنج شنبهها و جمعهها به کویرمصر میآیند و روزهای دیگر در نزدیکترین شهرها مثل جندق یا خور زندگی میکنند.
وقتی توریست میرود یک فرهنگ حجیمتری وارد روستا میشود و مسائلی را بهوجود میآورد. بااینکه پول بیشتر شده است اما از شنبه تا چهارشنبه در روستا خبری نیست و کمکم افراد روستا هم دوست دارند مانند توریستها رفتار کنند
«پناه» اولین فیلم بلند سینماییتان بود؟
بله. قبلا یکسری کار در تلویزیون کردم و یک فیلم کوتاه برای آقای کیارستمی ساختم که «در» نام داشت. این فیلم را سال ۸۸ ساختم که از سه اپیزود تشکیل شده بود. بعد از آن درگیر کارهای تلویزیون شدم و تعدادی تله فیلم ساختم که خارج از علاقه شخصیام بود اما ازدو،سه سال قبل اولین فیلمم را ساختم و الان هم یک پروانه ساخت جدید گرفتهام. همزمان با آئین دیدار «پناه» در روز ۲۲ دی، از سوی ارشاد نیز پروانه ساخت فیلم جدیدم را که «نعمت آباد» نام دارد، گرفتیم. در حال انجام کارهای پیش تولید آن هستیم و تهیهکننده هم آقای سعید بشری است.
تولید آن سال بعد انجام میشود؟
بله چون ما به فصل گرما نیاز داریم. الان بازیگرهایی درحال خواندن فیلمنامه هستند که منتظر پاسخ آن هستیم و اگر جوابها مثبت بود شاید بتوانیم در عید نوروز آن را کلید بزنیم. در این فیلم سه بازیگر اصلی داریم که قطعا آنها از بازیگران حرفهای انتخاب میشوند و شاید هم تاحدودی چهره اما بقیه شخصیتها، افراد توانمندی هستند که سابقه بازی دارند. مدل فیلم سکانس پلان است و به همین دلیل باید از بازیگرانی استفاده کنیم که بتوانند دیالوگها را پیش ببرند. لوکیشن هم در اطراف تهران است. البته فیلم، شهری نیست و مثل «پناه» در یک لوکیشن خاص اتفاق میافتد.
نحوه اکران «پناه» چطور است؟
سانسهای خیلی خوبی به آن اختصاص داده شده و بیشتر شهرها پوشش داده شده است. در مجموع خیلی راضی هستم. بهنظر میرسد بهترین تصمیمها را در هنروتجربه گرفتهاند اما یک پیشنهاد کلی هم دارم. شاید اگر در تهران پاتوقی درست شود که تمام روز فیلمهای هنروتجربه را نشان دهند، بهتر باشد مثلا در پاریس دیدم یک سینمای خاصی از صبح تا شب فقط فیلمهای تاریخی نشان میداد و معمولا هم تماشاگر داشت. تنها نکتهای که بهنظرم میآید، همین است.
عکس:یاسمن ظهورطلب