
روایت محسن امیر یوسفی از سرنوشت «آشغالهای دوست داشتنی»
بزرگترین پاداشم اکران فیلم و تشویقهای بدون هماهنگی مردم است
هنروتجربه: فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» محسن امیریوسفی بعد از شش سال توقیف در سینماهای ایران اکران شد. فیلمی که میتواند نویدی برای اکران «خانه پدری» کیانوش عیاری باشد. روزنامه ایران گفتوگویی را با محسن امیریوسفی ترتیب داده که بخشهایی از آن را مرور میکنیم.
محسن امیریوسفی در ابتدای این گفتوگو درباره پرایی و پافشاراش برای اکران این فیلم توضیح داد:«گویاترین پاسخ از نگاه من یک کلمه است: «امید». این روزها یک جمله از «آشغالهای دوستداشتنی» در فضای مجازی خیلی بازنشر میشود: «ما امیدوارترین افسردگان جهان هستیم». فیلم «آشغالهای دوستداشتنی» هم یکجورهایی با واژه امید عجین شده است. ما امید را همیشه با انتظار عجین میدانیم در حالی که در تمام حواشی زندگی ما اگر چه امید شرط لازم است اما کافی نیست و لازمهاش سختکوشی و تلاش است. نمیخواهم با مرور اتفاقهای این شش سال از آن حماسه بسازم چرا که من فیلمسازم، نه چریک و نه سیاستمدار. از ابتدا هم در مورد «آشغالهای دوست داشتنی» گفتم اولین اکران این فیلم در ایران خواهد بود و پای حرفم هم ایستادم. بزرگترین پاداشم هم اکران فیلم و تشویقهای بدون هماهنگی مردم پس از نمایش فیلم است. درباره تلاشم برای اکران فیلم همین نکته را با نگاه طنز بگویم که من در ۱۵ سال فیلم بلند ساختن، ۲۲سال توقیف دارم؛ ۱۲ سال توقیف «خواب تلخ» و ۴سال توقیف «آتشکار» و ۶ سال «آشغالهای دوست داشتنی».
این کارگرداندرپاسخ به این سوال که چرا همه فیلمهای شما توقیف میشود، عنوان کرد: «خواسته قلبی من این بود که «خواب تلخ» در همان سال ۸۲ نمایش داده میشد تا زندگی کاری من متحول شود و ما از خواب تلخی صحبت کنیم که در سال ۸۲ اکران شد و روی سینمای ایران و مسیر کاری من تأثیر گذاشت و نه از خواب تلخی که بعد از ۱۲ سال توقیف، در سال ۹۴ اکران شد و گیرم که اکران خیلی خوبی هم داشت. «آتشکار» اگر در همان سال ۸۵ نمایش داده میشد خیلی متفاوت بود از اکران نیمبندی که همزمان با آغاز جشنواره در سال ۸۹ آغاز شد. «آشغالهای دوست داشتنی» هم اگر در همان جشنواره ۹۱ و ۹۲ به جای این که روانه کیف یکی از مدیران شود روانه پرده سینما میشد مطمئنا در زندگی من خیلی تأثیر داشت.»
او ادامه داد: «این مسیری نیست که خودم به وجود آورده باشم من نه دعوایی با کسی دارم و نه ستیزی با کسی داشتم. جالب این که وقتی بعد از ۱۲ سال میخواهند برای «خواب تلخ» پروانه نمایش بدهند با من تماس میگیرند و به مضحکترین شکل میپرسند مشکل فیلم شما چه بود؟ در حالی که حداقل در شش سال آخر توقیف در چندین مرحله نامهنگاری و پیگیری، پاسخ شنیدم که «آقای امیریوسفی خودتون میدونید چی ساختین، توقع دارین این فیلم اکران بشه؟!» این یک مدل سیاسیاش بود و مدل غیرسیاسیاش هم این که «آقا این فیلم رو آخه کی میبینه، بازیگر هم که نداره» و یکهو همه یادشان میرود که اصلاً مشکل فیلم چه بوده. این برخوردها وضعیت مضحک سینمای ما را نشان میدهد که قرنها عقب است، یک نشانه دیگر این عقب بودن این است که وقتی درباره مدیریت سینمایی حرف میزنیم از دهه ۶۰ به عنوان دوره درخشان یاد میکنیم و یکی دو مدیر سینمایی میشوند در گرانبها. در حالی که مدیریت سینمای ایران باید خیلی بهتر از این میبود.»
او درباره رکورد حضورش در جشنواره فجر بیان کرد: « برای سه فیلمم ۱۲ بار تقاضای حضور در جشنواره فجر داشتم که با احتساب جشنواره جهانی میشود ۱۵ بار. جالب این که «خواب تلخ» در بخش خارج از مسابقه نمایش داده شد و «آتشکار» در سال ۸۸ فقط یک نمایش سمبلیک در برج میلاد داشت تا به قول خودشان واکنشها را ارزیابی کنند یعنی عملاً حضور در بخش مسابقه صفر است؛ البته با همین حضور نداشتن در جشنواره هم دو سیمرغ آنونس «آتشکار» و «خواب تلخ» را بردیم. گفتن این حرفها نه از این بابت است که سند افتخاری برای من باشد و نه از جهت مظلومنمایی است چون قلدرتر از این حرفها هستم که به این نوع واکنشها احتیاج داشته باشم و ساخت فیلم انتخاب خودم بوده، قصدم از نقل آن این است که دیگر سرنوشتی شبیه «آشغالهای دوستداشتنی» یا آدمهایی مثل امیریوسفی در سینمای ایران تکرار نشود.»
این کارگردان درباره توقیف فیلمش اشاره داشت: « توقیف مثل انداختن سنگی در چاه است. مدیری تحریک میشود و توقیف میکند و بعد مدیران دیگر هم نمیتوانند مشکلی که او ساخته را حل کنند. توقیف در کشور ما امری سیاسی است یعنی کافی است مدیر سینما بابت مشکلی دیگر نگران میزش باشد یا بابت کارهایی که چند سال قبل انجام داده، گیرهایی به او بدهند و او برای برائت از آن اتهامات بخواهد به قول اصفهانیها چایی شیرین بازی در بیاورد و دستور به توقیف یک فیلم بدهد، دیگر نه تنها خودش بلکه مدیران بعدی هم نمیتوانند آن را جمع کنند.»
او درباره سوژه فیلمش توضیح داد: « وقایع سال ۸۸ هم مثل اغلب روایتهای تاریخی است که در کودکی خواندهایم و همیشه چند شخصیت تاریخی به صورت نمادین به ما معرفی شده و صحبتهای آنها شده کل تاریخ ما. ما در مملکتمان کمتر تاریخ مردم یا روایت اجتماعی داشتهایم. شاید تاریخ اجتماعی قرنهای گذشته را فقط در پس یادداشتها و نوشتههای بزرگان یا سیاسیون دیدیم. یادی کنیم از کارهای آقای راوندی که تاریخ اجتماعی ایرانش هنوز نیاز به خلاصهنویسی دارد تا همه مردم ببینند چه چیزهای هیجانانگیزی برای گفتن وجود دارد.»
کارگردان «خواب تلخ» درباره روایت زنانه فیلم بیان کرد: « به شکل عجیبی تمام کسانی که جلوی اکران فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» را گرفتند مرد بودند و همه کسانی که تلاش زیادی برای رفع مشکل فیلم داشتند خانمها بودند. از زمان نگارش فیلمنامه که همسرم محکمتر از خودم پای آن ایستاد و تشویقم کرد که زودتر به نتیجه برسد و تأکید داشت که موسیقی پایانی حتماً «خونه مادربزرگه» گروه پالت باشد، دوستان مطبوعاتی هم که پیگیر اکران فیلم بودند اغلب خبرنگار یا روزنامهنگار زن بودند که بعد از همدلی با فیلم مدام این مشعل مطبوعاتی را در این شش سال روشن نگه داشتند، باز به طرز غریبی در شورای پروانه نمایش، خانم فرشته طائرپور اولین کسی بود که جلوی آقای جنتی (یکی از مخالفان فیلم) اعلام کرد که آقای وزیر همه ما به نوعی آشغالهای دوستداشتنی هستیم و همراه آقای صدرعاملی تلاش زیادی برای اکران فیلم داشتند، در کمیسیون فرهنگی مجلس هم باز خانمها سیاوشی، ذوالقدر و سلحشوری پیگیر این فیلم بودند. به نوعی فضای زنانه در حمایت از «آشغالهای دوست داشتنی» در مقابل فضای مردانه توقیف بود که این هم به نظر من استعارهای عجیب است مبنی بر اینکه انگار اگر اختیار سینمای ایران دست خانمها بیافتد شاهد اتفاقات بهتری خواهیم بود، هر چند که البته من آنقدرها هم خوشبین نیستم.»