
هنروتجربه-کامبیز حضرتی: بیش از بیست سال از ساخت «مصائب شیرین» علیرضا داودنژاد گذشته و حالا این کارگردان این داستان قدیمی را دستمایه ساخت فیلم تازهای قرار داده است. «مصائب شیرین» داستان زیست جوانها است؛ چه جوانهای دیروزو چه جوانهای امروز باهمان آرمانها و کلهشقیهای جوانی. به همین دلیل بعد از تولید دو فیلم میتوان این کارها را فیلمهایی در ستایش از جوانی و شورسینما دانست. ویژگی بارز «مصائب شیرین۲» نوستالژیک نبودن آن است. فیلم درعین حال که یادآور گذشته کاراکترها است نمیخواهد با نشان دادن غمغربت و «ای جوانی کجایی» ما را تحریک کند. فیلم قصه امروز را تعریف میکند با جوانیها، مهاجرت و عشق به سینما.
«مصائب شیرین» امروز تبدیل به فیلمی کلاسیک شده است. فیلمی که آن موقع در پشت جلد سیدیهای مجاز داستانش اینطور خلاصه شده بود: رضا و مونا علاوه بر نسبت فامیلی نزدیک، از دوران کودکی همبازی بودند. والدین آنها ضمن همراهی و لذّت بردن از بازیهای کودکانه، آنها رانامزد میخواندند. رضا و مونا به سنین نوجوانی میرسند و عاشق یکدیگر میشوند. تا اینکه… فیلم دوم اما ماجرای آینده کاراکترهایی را روایت میکند که ۲۰ سال قبل در «مصائب شیرین» با آنها آشنا شده بودیم؛ رضا و مونا که در نوجوانی دلبسته هم شده بودند و برخلاف نظر بزرگترها تلاش کردند تا به هم برسند. حالا بعد از ۲۰ سال ساکن انگلستان شدهاند و خود پدرومادر نوجوانی هستند که در آستانه ۱۸ سالگی میخواهد برخلاف نظر آنها مسیر زندگیاش را تعیین کند.
رضا و مونای نوجوان آن سالها حالا دیگرپدر و مادر شدهاند. رضا کاراکتری به شدت منفعل دارد و همین موافق همه بودن کلید اصلی این کاراکتر است او سعی میکند تنشها را بخواباند و کیان خانواده را در مهاجرت حفظ کند اما درعینحال هیچ استقلال نظری ندارد و سرگردان میان غربت و وطن و هاج و واج بین آدمهاست. مونا اما بیش از حد دلسوز است و سعی میکند با نق زدن و متهم کردن دیگران حرف خودش را به کرسی بنشاند. این کنتراست بین دوکاراکتر اصلی فضایی باورپذیر و واقعنمایانه پدید آورده است.
فیلم تمام عناصر سینمایی داودنژاد را دارد. در عین تجربهگرایی بسیار رئالیست است و در همان حال که به واقعیت وفادار است تلخ و شیرین زندگی واقعی را به ما نشان میدهد. در سینمای داودنژاد تراژدی درکنار کمدی مینشیند تا از تلفیق این دو رئالیستی بومی و وفادارانه به زیست ایرانی بیرون بیاید. حتی اگر کاراکترهایش در جادهای بین منچستر و لندن در حرکت باشند.
«مصائب شیرین۲» چند قصه را باهم دنبال میکند و فیلم دربین این پاساژهای سینمایی درحرکت است. از یک سو فیلم یک اثر جادهای است و ازسوی دیگر درامی عامهپسند است که از عناصر بصری اسکایپ استفاده میکند و از طرفی به شیوه کارهای داودنژاد درامی خانوادگی است. فیلم از تکنیک ویدئوکال بهره گرفته است و با شکستن مدام دیوار چهارم سعی دارد به جان و ذهن مخاطب نفوذ کند.
درسینمای ایران بهرام بیضائی در «مسافران» به خوبی دیوار چهارم را شکست و این کارگردان توانست با شیوه فاصلهگذارانه بین درام و رئالیسم فیلمش جدایی برقرار کند. بیضائی در این فیلم سودای دیگری در سر داشت و قصد داشت تا جا را برای عناصر اساطیری باز کند. اما داودنژاد با فیلم اخیرش توانست این دیوار فرضی را بشکند تا از طریق آن، عناصر تازه زندگی امروز وارد داستان خانوادگیاش شود و مانا (با بازی ترلان پروانه) بتواند گذشته و امروز را بازنمایی کند، بدون آنکه فیلم بخواهد به نریشن و وویساور پناه ببرد.
این فیلم در زمینه خلق کاراکتر درعین سادگی بسیار جذاب عمل کرده است. مانا همانطور که جوانی امروزی و فرزند سینماست میتواند شاهد تاریخ خانواده باشد. او تنها دختری است که با دیدن «مصائب شیرین» عشق میان پدر و مادر خودش را دیده است و حالا میخواهد این عشق را برای شخصیت خودش بازسازی و بازنمایی کند. درعین حالی که ساکن دو دنیاست و سرگردان میان ایران و انگلستان، اتاق تنهایی خودش و بودن درکنار خانواده، زندگی واقعی و سینما و…