
هنروتجربه-کامبیز حضرتی: «بیحسی موضعی» با حالوهوای سرخوشانه، بازیهای جذاب و روایت وفادارانه به ژانر کمدی ابزورد یک فیلم قابل اعتناست که در سیوهفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر رونمایی شد.
کمدی ابزورد زیرژانری است که اگرچه آثار محدودی درسینمای ایران به آن توجه داشته است اما همان تعداد اندک هم توانستهاند، فیلمهای مهمی را در زمانه و زمینه اجتماعی خود پدید بیاورد. اگر شروع این ژانر را پس از انقلاب فیلم «اجاره نشینها»ی داریوش مهرجویی بدانیم میتوانیم نامهای پراکنده دیگری چون عبدالرضا کاهانی و مانی حقیقی را به آن اضافه کنیم و آنها را در برخی از آثارشان دلمشغول این ژانر بدانیم. حسین مهکام هم با «بیحسی موضعی» یک کمدی ابزورد با رعایت قواعد ژانری پدید آورده است. البته او پیش از ساخت این فیلم در مقام فیلمنامهنویس در کارهای عبثنمای کاهانی نقش بسزایی داشته است.
اساسا کارکرد کمدی ابزورد در جامعه معناباخته ممکن است. وقتی همه امور در جامعه ظاهر میشوند اما سرجای خود قرار ندارند اغتشاشی نگرانکننده پدید میآید. در این فضا یک برخورد هنرمندانه نگاه ابزورد و درعین حال کمیک داشتن به ماجراست. مهرجویی در «اجاره نشینها» این اغتشاش را در یک خانه -الگوی کوچک جامعه- به تصویر کشید. خانهای که اسیردست دلالان است و در آن موسیقیدانی سودای اپرا و گلکاری در پشتبام را دارد. همین وضعیت منتها مطابق با زمان ما در «بیحسی موضعی» قابل ردیابی است. فیلمی که در آن، گرانیهای بیسابقه، نبودشغل، موادمخدر، موسیقی زیرزمینی، عشقهای گذری و… به سخره گرفته شده است.
جلال کاراکتر اصلی فیلم آدم منفعلی است که از خانه خود رانده شده است. خواهرش صبح امروز با مردی ثروتمند ازدواج کرده است و او حالا با ناراحتی خانهاش را ترک میکند تا پیش دوستش بهمن برود اما این سفر ادیسهوار با ماجراهای بیمنطقی همراه است. از همه جای شهر صدای فوتبال میآید و این مسابقه به وجه مسخرهآمیزی گزارش میشود. انگار فوتبال اسم رمز مهمترین اتفاق اجتماعی است که چیزی جز هیجان؛ آنهم به مسخرهترین حالتش درپی ندارد. جلال درنهایت به خانه دوستش میرسد اما مرگ داماد تازه خانواده، کار را خراب میکند. در نهایت این چرخه معیوب خروج از خانه به بازگشت دوباره به خانه منجر میشود. خواهر دوقطبی جلال وارد خانه شده و در را پشتسر او، بهمن و راننده تاکسی-کاراکتری که انگار جلال از او گریزی ندارد- میبندد. آنها پشت همان در و درست درجایی که باید از بیمعنایی واژگون شوند به رقص درمیآیند. انگار وقتی راه چارهای نیست باید به حرکات موزون دست زد. همان کاری که کارگردان با کمدی ابزوردش میکند.
این تصمیم درست برخلاف کمدی ابزورد مانی حقیقی است. در فیلم «خوک» نقشمایههایی چون تبلیغات تهوعآور ماهوارهای، شبکههای اجتماعی و زندگی روشنفکری به سخره گرفته میشود اما مرگ و مهمتر از آن قتل و نخبهکشی تم بدبینانه فیلم را تشدید میکند. اما در «بیحسی موضعی» هر پنج کاراکتر اصلی در وضعیت معناباختهای قرادارند که سرخوشی راهکار سه نفر آنهاست. خواهر دوقطبی هم که صبح با ازدواجش سرخوش بوده و شب از مرگ شوهر تازه درگذشتهاش نگران است به زودی دوباره قطب سرخوشانهاش فعال میشود. انگار اگر هیاهوی جنجال یا فوتبال بخوابد همه چیز دوباره به همان بیمنطقی سابق در جریان است.