
هنروتجربه-کامبیز حضرتی: «باشگاه حیوانات» هادی آفریده گزنده است. فیلم سیلی میزند ولی شعار نمیدهد. کارگردان با رفتن در زیر پوست شهر و تمایل قشری از جامعه شهری به نگهداری از حیوانات اگزوتیک و سگ کشی تصویری تلخ از جامعه نشان میدهد. نمیشود از جامعهای که در آن حقوق حیوانات لگدمال میشود، انتظار داشت که حقوق انسانها و کودکان رعایت شود. رفتاری که ما در جامعه علیه حیوانات به کار میگیریم در خیلی از موارد درست نیست همانطور که نگاهداری خیلی از خزندگان عجیب وغریب تبعات اجتماعی سوئی را به همراه دارد. با هادی آفریده درباره این مستند باتوجه به کارنامهاش به گفتوگو پرداختیم تا از لایههای اجتماعی این پدیده بیشتر آگاه شویم.
مستند«باشگاه حیوانات» در ظاهر کاری درباره جانوران وحقوق آنهاست اما به شیوه مستندهای شما جنبه اجتماعی زیادی دارد. اینطور نیست؟
فکر میکنم مساله فیلمسازی به این شیوه است و حتما بُعد اجتماعی دارد. فیلم در تجربیترین حالت ممکن هم یک بستر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… دارد که به طور خودآگاه و ناخودآگاه در نشانهها و نمادهای فیلم ارائه میشود و میتواند جنبه اجتماعی پیدا کند. تمام فیلمهای من بُعد اجتماعی دارد. «چنارستان» درباره یک قرن تاریخ خیابان ولیعصر است، «باغهای گشده» درباره تخریب سیستماتیک باغهای تهران است، «پردیسهای خیال» درباره باغهای ایرانی در دل کویر است، «به سبک تهران» درباره معماری صدسال پیش ایران و… است. مستند «باشگاه حیوانات» هم به مساله حیوانات در ایران میپردازد و بیانگر یک تفکر اجتماعی است. جامعه ایرانی پر از هنجارهاٰ، تنوع فرهنگی، خرافات، قوانین و… است. مجموع اینها شرایط امروز را میسازد که من فکر میکنم این شرایط علیه حقوقی حیوانات است و طبیعتا این مستند اجتماعی است ورویکردی جامعهشناسانه دارد.
اما تمام کارهای شما وجه اعتراضی دارد و سعی میکند یک فرهنگ غلط را تصحیح کند.
درست است. هنرمندانی که به مسالهای اعتراض نداشته باشند یک جای کارشان میلنگد. یا حقوق بگیر هستند یا قدرت تحلیل ندارند. در تاریخ هنر پیکاسو، دالی، دسیکا، کیارستمی و… هم با آثارشان اعتراض کردند. حتی عباس کیارستمی به شیوه شاعرانه نقد واعتراض خود را بیان میکرد. هنر فضایی میسازد تا شیوه زیست خودت را در جامعه بهتر کنی. گاهی این اعتراض بُرنده است و گاهی شاعرانه. من تصمیم خود را گرفتم و سعی در اصلاح این فرهنگ نادرست دارم. مسائل فرهنگی در این چند دهه بسیار آسیب دیده و اولویت کشور نیست. تلاش میکنم با دیدی فرهنگی و میراثی موضوعات را نقد کنم. من و مستندسازان زیادی درباره باغهای ایرانی، آبهای زیرزمینی و محیط زیست ایران و… هشدار دادیم. سیل ویرانگری که در نوروز ۹۸ آمد و نیمی ازکشور را درگیر و ویران کرد، حاصل بیتوجهی به این هشدارهاست. ما طبعا باید آبهای زیرزمینی، باغها و جنگلها را حفظ میکردیم. اما وقتی ما این مسائل را مطرح میکنیم، میگویند سیاهنمایی میکنید و از خارج پول میگیرید. الان هم درباره زیست حیوانات خانگی داریم هشدار میدهیم و میخواهیم آگهیرسانی کنیم که نباید حیوانات را کشت و شکنجه داد. وقتی حیوانات را میکشیم اتفاقات ناگواری در لایههای اخلاقی و انسانی جامعه میافتد. جامعه خشنتر میشود. اگر حیوانی را آزار بدهیم این آزار اپیدمی میشود و در نهایت به کودک آزاری یا آزار یکدیگر میرسد.
من و مستندسازان زیادی درباره باغهای ایرانی، آبهای زیرزمینی و محیط زیست ایران و… هشدار دادیم. سیل ویرانگری که در نوروز ۹۸ آمد و نیمی ازکشور را درگیر و ویران کرد، حاصل بیتوجهی به این هشدارهاست
پس با این نگاه سراغ فرهنگ و سنت دیرینه نگهداری حیوانات رفتید.
زیست حیوانات هم مثل میراث فرهنگی و محیط زیست ما روبه تخریب است. درحالی که ایرانیها ازدیرباز در کنار حیوانات زندگی میکردند و رابطه خوبی بین آنها وجود داشته است. از حجاریهای تخت جمشید میشود این سابقه تاریخی را دنبال کرد. سگها و گربهها و باز در شکار مونس افراد و ایرانیها بودهاند. سگها در سنتهای کشاورزی یا دامداری مونس ما بودند و حیوانات اهلی بار دام و مزارع را به دوش میکشیدند و همبازی کودکان بودند. ما ارتباط دوستانهای با حیوانات داشتیم و کودکان ما عشق به طبیعت را از طریق بازی با حیوانات میآموختند. در شاهنامه هم اهمیت حیوانات بسیار بالاست. اما ما با ممنوعیت نگهداری حیوانات خانگی آنها را نجس و شوم دانستیم. بعد از این اتفاق جامعه به یک سمت دیگر رفت و افراد پرندهها را درخانه نگهداری کردند اما چون دردسر آنها زیاد بود بعد خزندهها را آوردند. وقتی سگ و گربه خانگی را با مار و خزندهها جابهجا کنیم، یعنی اینکه ترویج خشونت در جامعه اتفاق می افتد. یک گربه مقداری شیر میخورد اما یک مار دوتا خرگوش زنده را میبلعد. بدین ترتیب کشتار جانداران در بین ما عادی میشود. در فرهنگ ایرانی میگوییم میازار موری که دانهکش است اما این فرهنگ را با قوانینمان نابود کردیم. گربههای پارک قیطریه را شکار میکنند تا به خزندهها بدهند. این اتفاق از نظر جامعهشناسی پیامدی جز خشنتر شدن جامعه در پی ندارد.
فیلم درعین حال که هشداردهنده است و افراد را نشان میدهد اما قضاوت نمیکند.
سعی کردم در فیلم خودم حتی کسی که مار خانگی دارد را هم قضاوت نکنم و فرصت قضاوت را به خود تماشاگر واگذار کنم. حتی به علائق آن فردی که مار نگه میدارد هم احترام بگذارم. برای کسانی که حیوان مرسوم و سنتی خانگی دارد و کسی که حیوان اگزوتیک دارد از یک لنز استفاده کردم و به هر دو فرصت برابر دادم و دیدگاههایشان را حذف نکردم و گذاشتم با خیال راحت حرف بزنند.
اما در میاننویسها هشدار دادید.
کپشنها از نگاه من و اول شخص است و برآمده از پژوهشهای من است. میاننویسها به ما موقعیتی تاریخی و جغرافیایی میدهد. چون فیلم شرایط زیرزمینی و امروز جامعه را نشان میدهد.
پژوهش دراین فیلم کتابخانهای نیست و باید میدانی باشد. درباره تحقیقات کار بگویید.
این فیلم پژوهش میدانی و اجتماعی دارد. به دلیل محدودیت و ممنوعیت این موضوع هیچ پژوهش علمی و آکادمیکی در این زمینه وجود ندارد. پژوهش فیلم زنجیروار بود و آدمها ما را به آدمهای دیگر و سلیقههای دیگر وصل میکردند. ناگهان من چشم باز میکردم و میدیدم در خانه قاچاقچی حیوانات خارجی رفتم. آمار رسمی در این باره در جایی وجود ندارد و کپشنها محصول پژوهش خود ماست. اما درشورای مستند مرکز گسترش آمارهای من را سیاهنمایی دانستند. حتی همین امروز هم با نگاهی به صفحه های مجازی می توان به کشتار وحشیانه حیوانات پی برد.
چقدر این کارها طول کشید؟
دوسال درگیر این فیلم بودم و موقعیتها را از نزدیک لمس کردم و دیدم. از هر ۱۰ نفر ۸ نفر ترجیح میدهند حیوان اگزوتیک نگه دارند. اما خیلیها میترسیدند حضور در فیلم برایشان دردسر بیافریند. خیلیها هم با گفتوگو قانع شدند و به این نتیجه رسیدند که ما قصد نداریم محکوشان کنیم و اعتمادشان جلب شد. در سکانس اول محمود همه جوره باما همکاری کرد و اجازه داد از حیواناتش فیلم بگیریم اما خودش راضی نشد جلو دوربین باشد و از دستهایش فیلمبرداری کردیم. ما افراد را با جلب اعتماد و بهره گرفتن از اصول حرفهای مستندسازی جلو دوربین آوردیم. ما به عنوان مستندساز به افراد نیاز داریم و باید به آنها احترام بگذاریم.
صحنههای دردناک آرشیوی از کجا تهیه شد؟
صحنههای آرشیوی دردناک فیلم از فعالان حقوق حیوانات گرفته شد و بخش زیادی از آن را روابط عمومی پناهگاه وفا به ما داد. ما فیلم تزریق اسیدپاشی در شیراز را از خبرگزاری فارس برداشتیم و با لوگوی خبرگزاری در فیلم استفاده کردند اما باز فردی در مرکز بود که میگفت این موضوع صحت ندارد.
صحنههای خشن فیلم را حذف نکردم تا مثل سیلی به گوشمان بخورد. در جلسه رونمایی فیلم از مسئولان دعوت کردم تا بفهمند جامعه واقعی ایران این است نه فیلمهای گل وبلبل اکران نوروزی. متاسفانه مستندهای مستقل در برابر بیزینس بزرگ گیشه و کارهای غیراخلاقی محو میشوند
درباره اکران فیلم چه نظری دارید؟
مستند «باشگاه حیوانات» در بدترین فصل و بعد از ایام جشنواره فجر اکران شد. وضعیت اکران و تبلیغات فیلم خوب نیست. من تهیهکننده فیلم هستم و حقوق اجرایی کار در اختیار مرکز است و دستم در تبلیغات و کار روی فیلم بسته است. اما من در طول اکران هنروتجربه واکنشهای خوبی از مردم بهویژه در شهرستان گرفتم. مردم مشهد و شیراز و خیلیهای دیگر بعد از اکرانها با من در تماس بودند. اگر صداوسیما قدرت و تحمل بالاتری داشت باید این مستند را نمایش میداد. خانه اول تمام مستندهای دنیا و هنروتجربه در تلویزیون است. اما تلویزیون برای مستندهای مستقل کاری نمیکند و ما به اکران هنروتجربه راضی هستیم. تمام فیلمهای مستندی که در کن و اسکار و… حضور دارند تهیه کننده تلویزیونی دارند.
نکته پایانی؟
درباره صحنههای خشن فیلم هم با من زیاد صحبت میشود. من صحنههای خشن فیلم را حذف نکردم تا مثل سیلی به گوشمان بخورد. در جلسه رونمایی فیلم از مسئولان دعوت کردم تا بفهمند جامعه واقعی ایران این است نه فیلمهای گل وبلبل اکران نوروزی. متاسفانه مستندهای مستقل در برابر بیزینس بزرگ گیشه و کارهای غیراخلاقی محو میشوند.
عکس:یاسمن ظهورطلب